ناکارآمدی نظام بانکی ایران در سال های اخیر، مشکلات زیادی را برای اقتصاد کشور به همراه داشته است. این ناکارآمدی ناشی از معضلاتی از قبیل تعیین دستوری نرخ بهره، مطالبات معوق بانکی و عدم استقلال بانک مرکزی است. در این میان قرار گرفتن تحت ریسک های اعتباری، نرخ ارز، ریسک بازار و … شرایط بهبود سیستم بانکی کشور را سخت تر کرده، در نتیجه اصلاحات جزیی در نظام بانکی نمیتواند مشکل بانکداری را حل کند و بانک در ایران به اصلاحات ساختاری و نهادی نیاز دارد.
انواع روشهای پرداخت جدید و قدیمی
اما موضوع مهمی که شاید بیشتر از این موارد در ناکارآمدی نظام بانکی حائز اهمیت است این می باشد که در صنعت بانکداری کشور نوع نگاه به نظام بانکی و انتظارات از آن باید تغییر یابد. به عبارت دیگر، در یک کشور سیستم بانکی که مجموعهای متشکل از نهادهای ارایهدهنده خدمات پولی و بانکی است، ناجی اقتصاد آن کشور قلمداد می شود که اساسا تفکر صحیحی نیست؛ اثربخشی عملکرد نظام بانکی زمانی میسر خواهد شد که سایر عناصر و بخشهای پازل و مجموعه اقتصادی کشور نیز در جای خود واقع شده و عملکرد مناسبی داشته باشند. یعنی چنانچه یک کشور از استراتژیهای اقتصادی، مالی، تجاری و صنعتی مناسبی برخوردار نباشد، در این صورت حتی اگر سیستم بانکی نقش خود را به درستی ایفا نماید، موجب توزیع غیربهینه منابع شده و در واقع به مثابه یک تیغ جراحی خواهد بود که به طور ناصحیح مورد استفاده قرار میگیرد. سیستم بانکی به تغییر نگاه حاکمیت به نظام بانکی، به عنوان کسب و کاری که سهم خود در اقتصاد را به صورت تعریفشده، ایفا میکند و نه به عنوان حلال مشکلات بر زمین مانده، نیاز دارد؛ بانکداری یک صنعت چند وجهی است و علی الرغم تأثیرگذاری شگرف که در سطح اقتصاد کلان کشور دارد اما این صنعت با سیستم حاکم بر کل اقتصاد کشور تنفس می کند، عملکرد و اثرگذاری آن تا حد زیادی ناشی از جان مایه اقتصادی حاکمیت است، در واقع صنعت بانکداری یک جزیره مستقلی نیست که برای خود دارای برنامه ای باشد که فارغ از برنامه اقتصادی حاکمیت عمل کند، از این روست که این سیستم همیشه با انواع نارسایی ها و مشکلات ناشی از این شرایط محیطی مواجه است. در همین زمینه با مصطفی بهشتی روی، یک بانکدار کهنه کار که هیأت مؤسس بانک پاسارگاد است به گفت و گو نشسته ایم و در ادامه مشروحی از این گفت و گو را می خوانیم:
ضرب اصلاح نظام بانکی با توجه به با اهمیت بودن این صنعت در اقتصاد باید خیلی زود و به صورت کاملاً کارشناسی نواخته شود، از جمله حل مشکل در ناترازی بانکها است، این معضل تاکنون چه بلایی بر سر اقتصاد آورده و چرا بانک ها به سمتی رفتند که منجر به ناترازی شد؟
در ابتدای عرایضم می خواهم به این نکته اشاره کنم که ناترازی بانک ها ناشی از شرایطی است که بانک ها خود به وجود آورنده آن نیستند، بلکه این صنعت قربانی شرایط برنامه اقتصادی حاکمیت است. دو گروه از مسائل در این مشکلات مهم هستند، یکی شرایط محیطی داخلی است و دیگری شرایط خارجی. عدم وجود قطعیت در صحنه اقتصادی کشور، کاهش اعتماد عمومی به خاطر عدم همکاری و رقابت های حذفی جناح های مختلف سیاسی، نبود روحیه همدلی و انداختن مشکلات به گردن گروه های قبلی و نپذیرفتن مسؤولیت ها برای سیستم بانکی آزاردهنده است و جامعه همه این موارد را می بیند و متأثر می شود. از طرف دیگر خدشه ای که به وجهه سیستم بانکی توسط جاهای مختلف وارد می شود و می خواهند همه مشکلات را ناشی از عملکرد بانک ها بدانند، همچنین رکود اقتصادی که ناشی از سیاستهای اقتصادی ناکارآمد است و برخوردهایی که در سیستم های قضایی با بانک ها می شود و سرکوب قیمت ها مثل نرخ سود و عدم تناسب آن با نرخ تورم همه این موارد برای سیستم بانکی مشکل زا است. در ادامه نبود بازار سرمایه کارآمد و فشاری که بر سیستم بانکی همواره وجود داشته و اقتصاد همیشه بر سیستم بانک محور بوده است و بازار سرمایه که حتی نتوانسته با فعال شدن به عنوان بازار اولیه در اقتصاد نقش آفرین باشد! ناترازی بودجه های سالانه که از کنار این تکالیفی به سیستم بانکی تحمیل می شود، نظام های ارزی ناکارآمد که در 4دهه گذشته ادامه داشته است، علی الرغم این که هدف حفظ ارزش پول است ولی همیشه سیاست ها به نوعی اتخاذ شده که عملا حفظ ارزش پول هم رخ نداده و هر روز مشکلات عدیده ای را ایجاد کرده است، همه این مواردی که گفتم از تصمیمات خارج از سیستم بانکی به صنعت بانکداری تحمیل می شود. از مشکلات داخلی که بگذریم به عوامل خارجی می رسیم که آن هم مقداری به سیاست های داخلی بر می گردد. تعامل سازنده ای بین اقتصاد و تجارت ایران در اقتصاد بین الملل وجود ندارد که برهمگان روشن است، شرایطی به وجود آمده که ایران عملا جدا از روند تجارت و اقتصاد دنیا شده است؛ براین مبنا، تحریم های طولانی برما تحمیل شده که در سال های اخیر هم در نظام ارزی تاثیر گذاشته و هم سیستم اقتصادی کشور. خروج آمریکا از برجام باعث شده تا هیچ گونه سرمایه گذاری خارجی نداشته باشیم که نرخ ریسک ایران در دنیا افزایش یافته و در حال حاضر سیستم پولی در تجارت خارجی و اقتصاد کشور الکن شده، که همه این ها موجب ناترازی ها در سیستم بانکی شده است.
البته موضوع مهم دیگری که علاقمند هستم مطرح کنم این است که بانک مرکزی با صدور بخشنامه های متعدد که ناشی از فشارهای دولت و مجلس هم هست امکان رعایت حاکمیت شرکتی مناسب را هم از بانک ها گرفته و مدیران بانک ها برای پیاده سازی حاکمیت شرکتی دست باز ندارند و نمی توانند مسئولیت های قانونی و شرعی خود را در مقابل سپرده گذاران و سهام دارانشان رعایت کنند. نمونه بارز آن وظیفه بانک ها در مقابل سپرده گذاران است که منابع این ها رادر چارچوب عقد وکالتی که از سوی آن ها گرفته و مسؤولیت دارد و باید به طور مطلوب این منابع را به کار ببندد تا بتواند سود مناسب را برای آن ها فراهم کند، اما تکالیف به بانک ها برای پرداخت انواع وام ها باعث می شود که بانک نتواند مسئولیت خود را در قبال سپرده گذاران انجام دهد. البته نتیجه نداشتن استقلال بانک مرکزی و زیر سلطه بودن سیاست های پولی در سیاست های مالی همین می شود دیگر! بنابراین ضرب آهنگ اصلاح نظام بانکی را باید در بسترسازی شرایط محیطی حاکم بر ضوابط و مقررات بانکی دید که یکی از آن ها عملیات بانکی بدون ربا است که قرار بود بعد از 5 سال مورد بازنگری قرار بگیرد که بعد از 40 سال هنوز این اتفاق رخ نداده و بعد قوانینی وضع می شود که برخلاف آن است و بانک ها نمی توانند مسؤولیت خود را در برابر سپرده گذاران به خوبی ایفا کنند.
دیدگاه تان را بنویسید