صنعت فرش
عزتالله ضرغامی وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایعدستی در یکی از انتصابهای خود در بخش مدیران موزهای، سجاد نوروزیان از دوستان سابق خود و یک جوان متولد سال ۱۳۶۲ را بهعنوان رئیس موزه ملی فرش ایران برگزید.
او همانی است که پس از انتصاب ویدویی قدیمی با اجرایش وایرال شد که خود را چلمن سیزدهم نامیده است و در حال کشیدن پیپ است.
بعدها مشخص شد او عضو انجمن پیپ ایران است و رسانهها تا مدتها وزیر میراث فرهنگی را بابت این انتصاب سرزنش کردند. اما عزتالله ضرغامی با تمام قوا از انتخاب خود دفاع کرد و در برنامه جهانآرا از مدیر موزه ملی فرش ایران تعریف و تمجید کرد. سجاد نوروزیان که بزعم موزهدارها و کارشناسان میراث فرهنگی و البته به اذعان و تأکید خودش چیزی از فرش نمیداند چه ویژگیهایی داشت که عزتالله ضرغامی او را مأمور تحول در موزه ملی فرش ایران، بزرگترین گنجینه فرشهای نفیس جهان کرد؟
روزنامه همشهری با رئیس موزه ملی فرش ایران به گفتوگو نشسته است و او در این گفتوگوی چالشی از اقداماتی سخن گفته است که در ایجاد تحول در موزه ملی فرش ایران مؤثر بوده است.
شما یکی از مدیران پر چالش منصوب شده توسط آقای ضرغامی بودید. چلمن سیزدهم اصلا چه ارتباطی به موزه ملی فرش داشت؟ اصلا داستان این چلمن سیزدهم چه بود؟
حدود ۹سال قبل چند کاراکتر طنز ساختم تا یکسری حرفها را بزنم. برای اینکه حرفهای ثانویه را بزنم باید کاراکتر میساختم. چند کاراکتر خلق کردم که یکی از آنها چلمن سیزدهم بود و خیلی هم دوستش دارم.
چند مرحله میخواستم از آن استفاده کنم و وارد فضای طنز تلخ اجتماعی شوم و در مواردی که از اخلاق فاصله گرفته از آن استفاده کنم. اما به دلایلی ملاحظه کردیم و نتوانستیم این کاراکتر را مطرح کنیم. بعد که برای ایجاد تحول به موزه فرش مامورشدم یک ویدئوی نمونهای که با دوستانم در انجمن پیپ ایران ساخته بودیم و فقط هم همین یک ویدئو هست یک مرتبه وایرال شد و خیلی هم خوب بود. اصلا با این جریان مقابله نکردم و تکذیب هم نکردم.
چون کاراکتر چلمن سیزدهم را خیلی دوست دارم و اصلا این کاراکتر خود من است. اگر همزمانی فرصت کنم حتما با این چلمن حرفهای جدی در حوزه فرهنگی و اجتماعی خواهم زد.
آنچه در استندآپ کمدی دنیا اجرا میشود این است که یک نقطه ضعف را میگیرند و راجع به آن حرف میزنند تا بتواند مسئله را حل کنند. چلمن سیزدهم هم همین کار را میخواست انجام بدهد و من امیدوارم یک زمانی برسد که چلمن سیزدهم بیاید وسط گود، مخصوصا الان که دیگر خیلی چهره معروف و مطرحی است.
ماجرای چلمن سیزدهم در حوزه میراث فرهنگی بهدلیل انتظاری که جامعه از انتصاب تخصصی در این حوزه دارد برای شما و برای آقای ضرغامی بهعنوان وزیر میراث فرهنگی حاشیهساز بود. قبل از اینکه آقای ضرغامی شما را بهعنوان مدیر موزه ملی فرش انتخاب کند با کاراکتر چلمن آشنا بود؟
آقای ضرغامی لطف کردند و دیدگاه خود را در مورد چلمن سیزدهم در برنامه جهان آرا بهطور مبسوط مطرح کردند.
و البته دفاع سنگینی هم از شما کردند
ایشان این کاراکتر را میشناختند و ما مدتها با یکدیگر این کاراکتر را شکل داده بودیم. بنابراین ایشان از مختصات این کاراکتر و کاراکترهای دیگر مطلع بود. همین چند وقت پیش هم یک نفر در مورد انتخاب چلمن سیزدهم برای ریاست موزه ملی فرش ایران از وزیر میراث فرهنگی پرسش کرد که برایم شوکهکننده بود.
اینکه چگونه نمیتوان یک کاراکتر خلق شده توسط یک شخص را با شخصیبت آن فرد تفکیک کرد؟ چلمن سیزدهم یک کاراکتر طنز است. میتوانید انتقاد و سؤال داشته باشید که نوروزیان قرار است در موزه ملی فرش چه کند؟ میتوانید با او گفتوگو کنید ولی اینکه یک نقش را بگیرید و مسخرهاش کنید نشاندهنده آن است که سطح فرهنگی ما نازل شده است. نباید با موضوعات فرهنگی سیاسی برخورد کرد.
موزه فرش یک مکان فرهنگی است و معتقدم فرش بیش از آنکه صنعت باشد هنر است. چون خیلی قبل از صنعت وجود داشته و بهعنوان یک عنصر تمدنی به آن اعتقاد دارم. اگر فرهنگ و هنر ایران را بخواهید مجسم کنید میشود فرش. البته با احترام به همه بخشهای صنایعدستی، هیچچیزی قابلیت فرش را ندارد.
ولی اینکه چرا با یک موضوع فرهنگی سیاسی برخورد شد برای من سؤال بود. موزه فرش گلستان نبود که یک عده نگرانش باشند. البته هنوز احتیاط دارم در انتشار وضعیت گذشته این موزه و تا به حال هم سکوت کردم و رد شدم و کارها را انجام دادم. ولی موضوع من این است که حوزههای فرهنگی را نمیشود با نگاه سیاسی اداره کرد.
خیلی دوست داشتم دغدغهمندان و نگرانها بیایند در آمفی تئاتر موزه فرش و با هم حرف بزنیم. دغدغهها را که نمیشود با استوری حل کرد بلکه باید در موردش حرف زد.
چند سالتان هست و رشته تحصیلیتان چیست؟
روز اول گفتند این پسری که به موزه ملی فرش آمده است ۲۳ساله است. ولی من متولد سال ۱۳۶۲هستم و ۴۰سال دارم. از نظر تحصیلی هم در دو رشته روانشناسی و خیلی سالهای قبل کشاورزی تحصیل کردم.
اما این دو رشته را کنار گذاشتم و بعدها مدارکی گرفتم وام. بی.ای و دی.بیای گرفتم و وارد فاز اجرایی شدم. چون فضای آموزشی بهمعنای جدید برایم جاذبه نداشت و به شیوه قدیمی رفتم شاگرد برخی استادان شدم در رشتههای مدیریت فرهنگی و رسانه و در حوزه آیندهپژوهی که اصلا رشته ندارد و شما نمیتوانید بروید دانشگاه.
من در رشته آیندهپژوهی حرف برای گفتن دارم. چون این رشته جلوتر از فضای دانشگاه است و اتفاقات را رصد میکند. آیندهپژوهان میروند پژوهش میکنند و اطلاعات را به دانشگاهها میدهند و کرسی میشود.
پس ما کمی جلوتر از دانشگاهها هستیم و تحولات را رصد میکنیم. بهطور خاص من در ۱۰سال گذشته کارهای تحولی انجام دادم. در صداوسیما سال ۹۲صفر تا صد برنامه دو در دو را با موبایل تولید کردم. بعد رفتم یک فضای کودک طراحی کردم براساس بازیهایی که رو به آینده است و مهارت محور است.
یعنی طراحی بازی و پارک کودکان؟
بله یک مدل در مدیریت است که میگوید من یک هدفگذاری برای ۱۰سال آینده دارم و این داشته هایم است. چگونه اینها را مدیریت کنم که به هدف برسم. این در دنیا آموزش داده میشود.
چقدر موفق بودید در حوزه کودک؟
نمیتوانم راجع بهخودم قضاوت کنم. سال ۸۵نخستین شهربازی مهارتی را طراحی کردم و بعد تکثیر شد در کشور که میدان بازیهای مهارتی برای کودکان بود. تجربهاش را هم نوشتم و کتابش کردم و گذاشتم یک گوشه. پس تحول خودش یک تخصص است. موزه فرش هم باید از یک جایی به یک نقطه دیگر میرسید.
تا این جای کار هیچ تخصصی در حوزه فرش و موزهداری نداشتید، ولی ظاهرا انتخاب آقای ضرغامی براساس مهارتهای مدیریتی شما بوده است؟
موزه فرش یک مجتمع فرهنگی است. تصور ما از موزه فرش فقط نباید این باشد که فقط چند فرش را نمایش دهد. اینجا یک سالن آمفیتئاتر صد نفره دارد که رها شده بود. کتابخانه و فضای باز دارد. شما باید این مسیر را طراحی کنید برای کل این مجتمع و اگر من صرفا تخصصم فرش باشد و بیایم اینجا فقط فرش را بسط میدهم و آمفیتئاتر و کتابخانه رها میشود. ضمن اینکه در حوزه فرش هم در همین موزه من حرف دارم.
معتقدم اینکه میگویند باید متخصص فرش میبود دقت نمیکنند که برخی از این فرشها سالها بهنحوی نگهداری شدهاند که نه متخصصان که حتی یک آدم عادی هم که قدرت مشاهده دارد به این شیوه نگهداری نقد وارد میکند. بنابراین یک مقدار جسارت مدیریتی لازم داریم.
این حرفی است که آقای ضرغامی هم از ابتدای وزارت هم مدام تکرار میکند مثلا میگوید باید زیر میز بزنیم و مدیر جسور میخواهیم و...
چون سیستم آقا اجازه جواب نمیدهد. مثلا شما زمانی میبینید یک بیمار در حال احتضار است و در این وضعیت پزشک باید یک تصمیم جدی بگیرد.
موزه فرش در حال احتضار است؟
بود. حالا اینکه یک نفر بیاید در مورد بهداشت دهان و دندان بیمار رو به احتضار صحبت کند اولویت نیست. برای بیماری که رو به موت است باید علایم حیاتی را چک کرد. موزه فرش علایم حیاتیاش مشکل داشت.
رسالت موزه فرش چیست؟
موزه فرش پاتوق است. پاتوق اهالی هنر و فرهنگ مرتبط با فرش است. اصلا با این هدف تاسیس شد. چون سالن آمفیتئاتر و کتابخانه و کافه تریا و سالن بزرگ برای گفتوگو و گعده دارد. هدف این بود که آدمهای مرتبط با حوزه فرش که جزو موضوعات مهم کشور است از این فضا استفاده کنند. ۲۰سال پیش ایران بالای ۳۰درصد سهم از بازار جهانی فرش داشت. این آمار الان با اغماض به ۸درصد رسیده است و این غصه دارد.
رسالت موزه فرش در احیای این بازار چیست؟
موزه فرش باید رسانه حوزه فرش باشد. باید برود با موزههای بزرگ جهان و پیشکسوتان و بزرگان و استادان در موضوع فرش سخن بگوید. جلسات بزرگی در چند هفته گذشته داشتیم در سالن آمفیتئاتر این موزه که رایزنهای فرهنگی را دعوت و توجیه کردیم در مورد فرش. این اتفاقات باید در موزه فرش بیفتد. بنابراین اگر بتوانیم رسالت رسانهای مان را انجام دهیم آن وقت میتوانیم مسیرها را باز کنیم.
آقای نوروزیان در مقطعی ۱۲میلیون بافنده فرش داشتیم این آمار الان به ۲میلیون بافنده براساس آمار رسمی رسیده و آمار تامین اجتماعی ۵۰۰هزار بیمه شده فرش را اعلام میکند. در این احتضار صنعت فرش ایران نقش و جایگاه موزه فرش ایران در حمایت از صنعتگران فرش و احیای موضوع فرش چیست؟
عملیات و اجرای حوزه فرش در وزارت صمت است و از کل حوزه فرش فقط موزهاش در وزارت میراث فرهنگی است. ولی این دلیل نمیشود که ما وظیفه مان را انجام ندهیم. ۱۸۰۰فرش نفیس اینجاست که تاریخ تمدنی و عنصر تمدنی ما است. موزه میتواند نقش رسانهایاش را برعهده بگیرد و آسیبشناسی کند. میتواند جلسه کارشناسی بگذارد و دغدغهمندان را دعوت کند تا حرفشان را بزنند.
در این حدود ده ماه که به سمت مدیر موزه ملی فرش منصوب شدهاید قدمی در این مسیر برداشتید؟
۴۰نشست از فرشخوانی تا سینما و فرش داشتیم. یک مشکل اساسی داشتیم و آن هم این بود که سالن آمفی تئاتر موزه در خور نشستها نبود. حالا سالن را بازسازی کردیم و سقف و نورپردازی و دیوارها و صندلیها و سیستم صوتی تکمیل شده است و الان باید صادرکنندگان را دعوت کنیم تا حرفشان را بزنند.
ما هم کمکشان کنیم تا دیده شوند. موزه فرش باید حلقه واسط فعالان فرش و طراحان و صادرکنندگان و رسانهها باشد. همین ماه گذشته در گالری موزه برنامه انجمن طراحان تهران، قم و آذربایجان شرقی برگزار شد.
کسانی که طرح زده بودند آمدند و فروشندگان آمدند و طرحها را خریدند. تولیدکننده نیاز به طرح دارد و طراح هم طرح میزند. اینها کجا باید با یکدیگر حرف بزنند و دیدگاهشان را مطرح کنند؟ در موزه فرش! از فعالان حوزه فرش و گلیم دعوت میکنیم که دغدغههایشان را در موزه فرش مطرح کنند و ما هم این دغدغهها و مشکلات را دستهبندی کنیم و برای مقامات تصمیمگیر بفرستیم که اگر میخواهند تصمیمگیری کنند در حوزه فرش، مراقب این زنجیره باشند.
اما اگر دغدغه فرش داریم و میخواهیم فرش را نجات دهیم باید از بازیهای سطح پایین خارج شویم.
وضعیت نگهداری فرشها در موزه همچنان نامناسب است. فرشها روز زمین تاخورده و فرشهای آویخته چین خوردهاند، این شیوه نمایش آسیب زا است و پیشتر هم گزارشهایی مبنی بر پوسیدگی و بید زدگی برخی فرشها مطرح شده بود.
زمانی که موزه را تحویل گرفتم روی سقف مخزن درخت کاشته بودند. این فرشهایی که در داخل موزه نمایش داده شدهاند در حال آسیب هستند. من اینرا میفهمم. ولی مهمتر از آن مخزنی بود که روی آن درخت کاشته بودند و ریشه درخت مخزن را سوراخ کرده بود و هربار که باران میآمد نگران فرشها بودیم. رفتیم و سقف مخزن را ترمیم کردیم. اولویت با آن بود.
سوراخشدن سقف، آسیبی به فرشهای داخل مخزن نزده است؟
متأسفانه سقف سوراخ شده بود. ولی همکاران آن نقطه را خالی کرده بودند و فرشها آسیب نیدیده است. الان مشکل مخزن در نگهداری از فرشها حل شده است. ولی شیوه نمایش اشکال دارد. فرشهای درشت پارچه را در پاسیوی موزه کنار سرویس بهداشتی به نمایش گذاشته بودند.
یک عزیزی در مقطعی تصمیم گرفته بود در پاسیو موزه ملی فرش در کنار توالت آویزان شود. فرش را آویزان کرده بودند و یکطرف آن برگشته بود و لوله شده بود. با چشم عادی هم میشد اعوجاج را روی فرش دید.
پیگیری کردم دیدم ۱۲سال است این فرش نفیس را در آن نقطه آویزان نگاه داشتهاند. درحالیکه اگر یک کت و شلوار را یکسال آویزان کنید آسیب میبیند. بنابراین حتما باید این فرشها استراحت کنند و برای نمایش فرشهای درشت پارچه یا باید از فضای حوضهای موزه استفاده کنیم یا برایش ساختمان بسازیم.
نمیتوانیم حالا چون چنین فرشهایی داریم حتما آنها را با این شیوه به نمایش بگذاریم. موزه فرش محل پژوهش و گفتوگو و مراوده بوده اما بعد از انقلاب اسلامی که یک تعدادی فرش پیدا شد و بخشی دیگر خریداری شده است این موزه تبدیل به انبار فرش شده است.
موزه فرش با چه تعداد فرش راهاندازی شد؟
۲۲بهمن ۱۳۵۶با حدود ۸۰قطعه فرش موزه ملی فرش ایران راهاندازی شد. تعداد فرشها کم بود و بیشتر کتابخانه و کافه تریا و آمفی تئاتر مجموعه جذاب بود. چون فرش موضوع عمومی نیست و این موزه هم با موزه گلستان و آبگینه و نقاشی پشت شیشه فرق میکند. در موزه فرش یا توریست میآید یا فعال و طراح فرش. مردم عادی نمیآیند.
بنابراین موزه فرش به نوعی زیر پونز مانده بود و من در این مدت توانستم موزه فرش را تبدیل به یک مسئله کنم. پیش از این خیلیها نمیدانستند که اصلا موزه فرش کجاست؟
موزه فرش تهویه و نورپردازی مناسبی نداشته و همچنان ضعفهای نورپردازی وجود دارد. هوادهی مناسب به فرشها هم باعث جلوگیری از بیدزدگی و پوسیدگی فرشها میشود وضعیت اکنون چگونه است؟
سیستم تهویه اینجا مثل سایر بخشهایش نیاز به بازسازی داشت، هنوز هم دارد. بخشی از آنرا که فوری بود و مربوط به نگهداری فرشها در تالار و مخزن بود در اولویت قراردادیم و اصلاح کردیم. مشکلی که سال گذشته و سال قبل از ان وجود داشت آن بود که موزه دو ماه برق نداشت و تهویه نبود. الان این مشکلات برطرف شده است. البته کار سختی بود.
مثلا برای تعمیر سیستمها ناگهان به یک قطعهای میرسید که مربوط به ۵۰سال قبل است و دیگر در این کشور هم حتی نمایندگی ندارد. ساختمان موزه قدیمی است و قطعات تاسیسات موزه به راحتی پیدا نمیشود. ولی توانستیم مشکلات را برطرف کنیم. قبل از بازسازی آمفی تئاتر هم سراغ فرشها رفتیم چون پیش از هر چیز نگهداری فرشهای موجود اهمیت داشت. الان بهخود تالار رسیدهایم. شیوه نگهداری و نمایش فرش به شکل کنونی دورهاش گذشته است.
نمایش فرش باید روی سطح باشد نه اینکه روی تار و پود آویزان شود. بنابراین باید تامین اعتبار کنیم برای بخش نمایش فرشها و بخش خصوصی بیاید پای کار و شیوه نمایش فرش را تغییر دهیم.
چه زمانی این اتفاق میافتاده؟
آمادهایم به محض اینکه اعتبارات از بخش دولتی یا خصوصی یا از خیرین تامین شود، شورای فنی تشکیل دهیم. حتی با شرکتهای طراح هم صحبت کردهایم. ولی آغاز کار نیازمند تامین اعتبار است.
از آقای ضرغامی بودجه نخواستید؟
وزارت میراث آنقدر گرفتاری دارد که حتی اگر از روابطمان استفاده کنیم و بودجه تامین کنیم تا این بودجه به اداره میراث تهران برسد و این اداره بودجه ما را تامین کند چیزی تهش نمیماند. باید بتوانیم بخش خصوصی را فعال کنیم. البته آمدهاند و باید تشکر ویژه کرد از آنهایی که سالها با این موزه قهر بودند و الان دارند میآیند به کمک موزه ملی فرش.
چه زمانی باید این تغییر شیوه نمایش فرشها انجام شود؟
باید تا پایان سال انجام شود. کتابخانه که راه بیفتد اولویت بعدی تغییر در شکل نمایش فرشها است. الان فرشها را مرتب جا به جا میکنیم. چون کارشناسان معتقدد ششماه یک فرش میتواند روی تار و پود نمایش داده شود و بعد از آن حتما باید فرش استراحت کند. بنابراین نمایش فرشها بهصورت خوابیده باید انجام شود که تلاش ما تغییر این شکل نمایش تا پایان سال است.
در شیوه فعلی که بیشتر فرشها در حال آسیبدیدن هستند.
هم آسیب فنی دارند که داریم بخشی از آنرا با آسترها کنترل کنیم. ولی در بحث زیباییشناسی نمایش فرش هم خیلی مشکل داریم. فرش زیبایی داریم که شاهنامه را روایت میکند. ولی چون سقف موزه کوتاه است، بخشهای پایینی فرش روی زمین لوله شده است. خب توریستی که میآید از این موزه بازدید میکند چه میگوید؟
جایگاه موزه ملی فرش بالا است اما در یک تصمیم اشتباه در گذشته ۵موزه ملی که یکی از آنها موزه فرش بود از وزارت میراث فرهنگی منفک شدند و با تقلیل جایگاه به اداره میراث فرهنگی استان تهران واگذار شدند. این یک مشکل جدی است.
استان تهران با این همه آثار تاریخی گرفتاریهای زیادی دارد و طبیعی است، اداره کل میراث فرهنگی استان تهران نتواند آنطور که بایسته و شایسته است به تمام موزهها رسیدگی کند. البته بهنظر من این اداره کل توانسته است موزهها را با همین وضعیت هم به خوبی بکشاند. سال ۹۵مخزن موزه فرش بازسازی شد. موزه آبگینه سال گذشته مرمت شد. البته باید یک مرجع برای موزههای ملی تصمیم بگیرد اما با کلی گویی دردی دوا نمیشود. مسئله مدیریت دو امدادی در ایران موضوع است. وقتی اینجا را تحویل گرفتم مدیریت قبلی خیلی زحمت کشیده بود و موزه را سرپا نگاه داشت. ولی توقع داشتم ایشان ۱۰روز بماند و موزه را به من تحویل دهد. اصلا اشتباه یا درست تصمیم گرفتند نوروزیان را که در رسانهها بهعنوان چلمن سیزدهم میشناسند، بگذارند جای یک کارشناس نخبه! بالاخره تصمیم گرفتهاند و من بهعنوان مدیر باید این موزه را تحویل دهم.
این بلافاصله بگذارم و بروم و نوروزیان سه ماه بچرخد دور خودش تا ببیند اینجا چه خبر است اینها فرصتسوزی است. نباید در تحولات ناراحت شویم و قهر کنیم. من همانزمان که آمدم میدانم باید از پشت این میز یک روز بلند شوم.
برخی میگویند شما تفاوت فرش و موکت را هم نمیدانید.
نمیدانم. اتفاقا خیلی دوست داشتم یکی این سؤال را از من بپرسد. فرق فرش و موکت را تشخیص نمیدهم. ولی بعد از یکسال این عملکرد من است. فرشی که ۱۰سال داشت آسیب میدید آنهایی که فرش را میشناسند و خود را پدرخوانده فرش میدانند کجا بودند؟ من اگر تصاویر را منتشر کنم همه غصه میخورند، حتی آنهایی که فرش را نمیشناسند که این چه وضع نگهداری فرش است؟ حالا بگویید نوروزیان تفاوت فرش و موکت را تشخیص نمیدهد.
ولی همین قدر عرضه داشتم که ۷فرشی که داشت نابود میشد را استراحت بدهم و بگذارم در مخزن، من این موارد را بهصورت کوتاه منتشر خواهم کرد. سؤالات زیادی دارم. ۱۰سال فرشی که اینجا آویزان بوده و شکسته کجا بودند این کارشناسان. وقتی درخت میکاشتند روی سقف مخزن کجا بودند این عزیزان؟
من سقف این مخزن را درست کردم بله من فرق فرش و موکت را نمیدانم. مهم نیست که نوروزیان فرق موکت و فرش را نمیداند مهم این است که نوروزیان میرود مشکل نور این موزه را حل میکند. اگر فرش را خانوادگی بشناسید ولی در موزه فرش نتوانید یک فرش را از نابودی نجات دهید به چه دردی میخورید؟ اینکه مدرک جمع کنیم و بزنیم به در و دیوار که امتیاز نیست. باید این مشکلات را حل کنیم و سؤالات من اینها است. یکی از عزیزان در موردشان موزه صحبت میکرد. درب ورودی موزه فرش دو سال روی زمین بود و مردم از داخل دیوار رفتوآمد میکردند. میگفتند این در جا نمیخورد. من نمیتوانستم اینرا منتشر کنم؟ البته منتشر میکنم.
هفته اول اینجا را تحویل گرفته بودم دیدم یک توریست خارجی به سرعت بیرون دوید پرسیدم چه شده، گفتند قضای حاجت دارد. توریست را فرستاندند بیرون موزه رفت داخل پارک لاله برای قضای حاجت، چرا؟ چون سرویسهای بهداشتی خراب بود. نوروزیان فرق فرش و موکت را نمیداند. ولی عرضه دارد سرویس بهداشتی موزه را درست کند. من که قرار نیست در این وزارتخانه پست بگیرم. من که قرار نیست مانند برخی افراد که اینجا از فرشها عکس میگرفتند و بورسیه فلان دانشگاه خارجی میشدند، بورسیه بگیرم. اجدادم هم در کار فرش فروشی نیستند. ولی سؤال دارم. یکسال هرچه خواستند گفتند. چلمن سیزدهم را مسخره کردند و این یکی دیگر نوبرش است که میگویند فرق موکت و فرش را تشخیص نمیدهد. من در این یکسال سکوت کردم و آنقدر سکوت کردم که از بایزید بسطامی عبور کردم و به ابوالحسن خرقانی رسیدم. یعنی شدم سلطان العارفین سجاد نوروزیان. برای من کار سختی بود ولی انجام دادم. سکوت کردم. اما بیرحمانه و غیرمنصفانه دروغ گفتند.
دیدگاه تان را بنویسید