ارسال به دیگران پرینت

پیامک «کشف حجاب»

ماجرای دریافت پیامک «کشف حجاب» مجری چادری | قضیه فراتر از بی‌دقتی و جریمه است

در حکومت غیر دینی گذشته اکثریت زنان دهه‌های 40 و 50 که حجاب را رعایت می‌کردند از سر باور به شرع و «ترس از خدا» بود. حال در حکومت دینی باید «ترس از پلیس» جای آن را باید بگیرد؟ موضوع حساس و مهم این است. هنر مردان دین این بود که بی هیچ ابزاری و با ترساندن از آخرت مردم را به پیروی دعوت می‌کردند وگرنه با تهدید به جریمه و پی گیری انتظامی و قضایی که هنر ویژه ای نمی‌طلبد. مثل این که در مدرسه بگویند نماز نمره دارد و بعد ذوق کنند بچه ها نماز می خوانند یا اگر نخوانید نمره کسر می شود.

ماجرای دریافت پیامک «کشف حجاب» مجری چادری |  قضیه فراتر از بی‌دقتی و جریمه است

در حکومت غیر دینی گذشته اکثریت زنان دهه‌های 40 و 50 که حجاب را رعایت می‌کردند از سر باور به شرع و «ترس از خدا» بود. حال در حکومت دینی باید «ترس از پلیس» جای آن را باید بگیرد؟ موضوع حساس و مهم این است. هنر مردان دین این بود که بی هیچ ابزاری و با ترساندن از آخرت مردم را به پیروی دعوت می‌کردند وگرنه با تهدید به جریمه و پی گیری انتظامی و قضایی که هنر ویژه ای نمی‌طلبد. مثل این که در مدرسه بگویند نماز نمره دارد و بعد ذوق کنند بچه ها نماز می خوانند یا اگر نخوانید نمره کسر می شود.

سروش بامداد- خانم مژده لواسانی مجری شناخته‌شده و چادری تلویزیون از دریافت پیامک «کشف حجاب» نیروی انتظامی حین ورود به باشگاه انقلاب برای اجرای برنامه خبر داده است!

 چون پوشش او کاملا مشخص است و در واقع بیشتر از این نمی‌تواند پوشیده باشد (مگر آن که الگوی مد نظر زیبایی‌پسندی  قرائت طالبانی باشد که در آن زن اصلا نباید دیده شود و متعلق به دیگری است و فردیت ندارد) در صفحۀ شخصی خود نوشته: «هم خندیدم، هم بابت این همه بی‌دقتی که هر روز اتفاق می‌افتد و احیانا جریمه های زیادی در پی دارد تأسف خوردم.»

قابل حدس است که نیروی انتظامی اعلام کند یا شاید تا هنگام انتشار مطلب اعلام هم کرده باشد در ثبت شماره خودرو خطا شده هر چند اگر دیگری بود کوتاه نمی‌آمدند و می‌گفتند در آن لحظه شال و روسری از سر افتاده بود و قس علی هذا.

 

   هر چند خانم لواسانی هم خندیده و هم اظهار تأسف کرده بابت «این همه بی‌دقتی و جریمه های زیاد» اما وجوه تأسف‌بار قضیه فراتر از بی‌دقتی و جریمه است:

 

   اول این که در حکومت غیر دینی گذشته اگر اکثریت زنان دهه‌های 40 و 50 حجاب را رعایت می‌کردند از سر باور به شرع و «ترس از خدا» بود. شگفت آور نیست اگر در حکومت دینی «ترس از پلیس» جای آن را باید بگیرد؟

موضوع حساس و مهم این است. هنر مردان دین این بود که بی هیچ ابزاری و با ترساندن از آخرت مردم را به پیروی دعوت می‌کردند وگرنه با تهدید به جریمه و پی‌گیری انتظامی و قضایی که هنر ویژه‌ای نمی‌طلبد. مثل این که در مدرسه بگویند نماز نمره دارد یا اگر نخوانید نمره کسر می‌شود و بعد ذوق کنند بچه‌ها نماز می‌خوانند. خوب، معلوم است که حاضر می‌شوند.  

 

    مثال دیگر: اگر پسری به پدر بی ترس از محرومیت مادی و کتک احترام بگذارد پدر باید ببالد نه آن که پدری پسر را زیر کتک بگیرد و بگوید احترام کن مرا! 

 

  دوم این که استناد پلیس نه به قانون مجازات اسلامی است نه شرع و نه قانون حجاب اجباری. افتادن روسری‌یی که برخی به اجبار بر سر دارند از نگاه پلیس عدم رعایت حقوق شهروندی است. کجا چنین قانونی تصویب شده نمی‌دانیم. البته وقتی نام محدودیت اینترنت را صیانت بگذارند اینجا هم از تعبیر حقوق شهروندی استفاده می‌کنند و لابد توضیح می‌دهند شهروند مورد نظر ما شهروندانی هستند که رعایت می‌کنند. آنچه می‌دانیم اما دو چیز است. یکی واجب شرعی که اگر رعایت نکنی گناهی مرتکب شده‌ای مثل نماز خواندن و روزه گرفتن. دیگری قانون مجازات اسلامی که جریمه تعیین کرده و کار پلیس تهدید قضایی نیست. صدور برگ جریمه است مثل عبور از چراغ قرمز و این یعنی در حکومت دینی عرفی‌سازی می‌شود. پیامک یعنی از نظر پلیس شال دخترکان بیفتد مثل این است که خودرو از چراغ قرمز رد شده و برگ جریمه صادر می‌کنند و با این حساب ذهن مخاطبان دچار آشفتگی می شود که باید رعایت کنند به خاطر این که در دنیا جریمه نشوند یا باید رعایت کنند تا در آخرت مجازات نشوند و مگر سکولاریزاسیون جز دنیوی کردن امور است؟

   می‌توان گفت خیال می‌کنند دارند دینی می‌کنند در حالی که در واقع دارند دنیوی می‌کنند. چون دختر امروزی اگر باور نداشته باشد پلیس که نباشد دیگر ضرورتی احساس نمی‌کند حال آن که با این نگاه چه نیاز به این همه تبلیغ در صدا و سیما و کتاب درسی؟ جریمه کنید و خلاص. 

  سوم: اگر پسری مزاحم دختری شود و شال دختر از سر بیفتد و از پلیس کمک بخواهد پلیس برای «عدم رعایت حقوق شهروندی - کشف حجاب» برگ جریمه صادر می‌کند یا با مزاحم برخورد می‌کند؟

 

   دو سال پیش به مدیر دبیرستان دخترانه‌ای در یوسف آباد پیشنهاد کردم یک روز مأمور پلیس که مقابل دبیرستان مستقر بود  تا مزاحمتی برای آنان ایجاد نشود در صف برای بچه‌ها صحبت کند چون تصور غالب آنان این است که او به مقنعه‌های آنان توجه دارد و سعی می‌کنند از خودرو پلیس دور شوند و این برای محبوبیت و اعتبار پلیس زیان‌آور است که مراقب بچه‌ها باشی تا در فضایی امن از مدرسه خارج شوند ولی آنان بعضا با نفرت نگاه و تصور کنند دنبال حجاب آنهاست و گشت ارشاد است!

 

   از این پیشنهاد استقبال شد و مأمور مستقر هم آدم محترمی بود و گفت برای امنیت بچه‌هاست و کاری به مقنعه‌های افتاده و نیفتاده ندارم و به من مربوط نیست و کرونا البته مدرسه را تعطیل کرد.

 

  با این توضیح به نکتۀ چهارم می رسم: خیلی بد است که در جامعه‌ای شهروندان عادی هم از پلیس بترسند. تولید ترس باید برای مجرمان باشد. قالپاق‌دزد و کیف‌قاپ باید از پلیس بترسد نه زنان و دختران.

   تکرار باید کرد: هنر حکومت دینی القای ترس از مجازات الهی و اخروی است نه با جریمۀ مادی و پیامک. با این نگاه به جای روحانی که مردم را از روز جزا می‌ترساند پلیس و پاسبان می‌نشیندکه از پیامک می‌ترساند.  

 

منبع : عصر ایران
به این خبر امتیاز دهید:
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه