افراد زیادی هستند که به دلایل مختلف با حیوانات سر و کار دارند و یا اینکه با حیوانات خانگی خود زندگی میکنند. این افراد به طور معمول از طریق تجربه همزیستی با این جانوران باور دارند که احساسات آنها را به خوبی شناسایی و درک میکنند، اما مطالعه جالب توجهی که اخیراً منتشر شده نشان میدهد که چنین تصوری ممکن است نادرست باشد.
بسیاری از ما فکر میکنیم که قادر به تشخیص برخی از احساساتی هستیم که حیوانات تجربه میکنند. برای مثال، وقتی یک سگ به طور مرتب پارس میکند، میگویم که فرد غریبهای را در حریم خود و احساس خطر یا تهدید کرده است. وقتی گربهای بی محلی میکند، میگوییم که حوصله بازی کردن ندارد و یا از فرد مورد نظر خوشش نیامده و بسیاری از رفتارهای مختلف جانوران اطراف ما که معتقدیم آنها را درک میکنیم. برای این کار ما از تجربیات زیسته خود استفاده میکنیم و با تخیلات خود شکافها را پر میکنیم تا حیواناتی را که با آنها روبرو میشویم بهتر درک کنیم و با آنها ارتباط برقرار کنیم.
اما حالا دانشمندان میگویند که اغلب این فرضیههای ما اشتباه است. به عنوان مثال یک اسب بازی را در نظر بگیرید؛ بسیاری از مردم تصور میکنند که این حیوانات عضلانی و باشکوه فقط برای سرگرمی مورد استفاده قرار میگیرند و این تنها لذتی است که آنها میبرند. اما واقعیت این است که اسبها در طبیعت به ندرت به چنین بازی و دویدنهای میپردازند. مارتین هاوسبرگر، جانورشناس CNRS در دانشگاه رن فرانسه، میگوید وقتی میبینیم آنها در اسارت پُر جنب و جوش و دائم الحرکت هستند، لزوماً نشانه لذت بردن آنها از این وضعیت نیست.
هاوسبرگر میگوید: «اغلب افراد تصور میکنند که اسبهای پرورش یافته در اسارت برای رهایی از استرس، بازی و دوندگی میکنند، اما اگرچه این امر ممکن است آنها را شادتر نشان دهد، اما واقعیت این است که حیواناتی که همیشه احساس خوبی دارند برای رهایی از استرس نیازی به چنین بازیهایی ندارند.» بر همین اساس، جانورشناسان در حال برداشتن گامهای مهمی در درک این موضوع هستند که چگونه موجوداتی که سیارهمان را با آنها به شریک هستیم، جهان را تجربه میکنند.
جورجیا میسون، زیست شناس رفتاری و دانشمند رفاه حیوانات در دانشگاه گولف کانادا توضیح میدهد: «در یکی دو دهه اخیر، مردم از نظر مطالعه حالات عاطفی حیوانات، جسورتر و خلاقتر شده اند. آنها در میان طیف گستردهای از رفتارهای حیوانات پاسخهای قابل تاملی پیدا میکنند و آن را با مطالعات علمی مطابقت میدهند. به عنوان مثال، بررسیهای علمی نشان میدهد که گرفتن موش از دم، جانور را ناراحت و عصبی میکند. اختاپوسها و ماهیها درد را احساس میکنند و شکر زیاد بر خلق و خوی زنبورها اثر میگذارد.»
چنین یافتههایی میتواند تغییراتی را در نحوه رفتار ما با حیوانات تحت مراقبت ایجاد کند. یک بررسی علمی گسترده که در نوامبر ۲۰۲۱ توسط دانشگاه لندن منتشر شد، به این نتیجه رسید که برخی از بی مهرگان مانند خرچنگها و اختاپوسها قادر به تجربههای ذهنی مانند درد و رنج هستند. در واقع، نتایج این پژوهش نشان میداد که حمایت از قوانین رفاه حیوانات باید شامل این موجودات نیز شود؛ بنابراین یکی از نتایج احتمالی این مطالعه ممکن است بهروزرسانیهای قانون رفاه حیوانات در بریتانیا باشد که جوشاندن زنده خرچنگها را غیرقانونی کند و به روشهای سریعتر و کمتر دردناکتر برای کشتن این حیوانات تغییر کند.
شارلوت برن، دانشمند رفاه حیوانات در کالج سلطنتی دامپزشکی هاتفیلد انگلستان و نویسنده مطالعه سال ۲۰۲۱، میگوید با این حال، مطالعه تجربههای حسی حیوانات یک چالش بزرگ است. او میگوید که محققان میتوانند بر اساس سرنخهای قابل مشاهده از فیزیولوژی یا رفتار، استنباطهای علمی درباره احساس یک حیوان داشته باشند، اما احساسات ذهنی هستند. اخیراً هاوسبرگر و همکارانش با استفاده از امواج مغزی، معیار دقیق و مستقیمتری را برای بررسی اسبها در نظر گرفته اند که با استفاده از الکتروانسفالوگرافی یا EEG جمعآوری میشوند. EEG میتواند به ارزیابی الگوهای خواب یا تشخیص بیماریهایی مانند صرع، سکته مغزی یا آسیب سر کمک کند و محققان اکنون فکر میکنند انواع خاصی از امواج مغزی میتوانند افسردگی را نیز نشان دهند.
چگونگی درک احساسات حیوانات
محققان از EEG برای سنجش رفاه ۱۸ اسبی که این دستگاه را برای شش رصد ۱۰ دقیقهای حمل میکردند، استفاده کردند. نتایج که در مارس ۲۰۲۱ در Applied Animal Behavior Science منتشر شد، تصویری از زندگی مخفی اسبها ارائه میدهد. اسبهایی که با گله خود در فضای باز پرسه میزدند و به میل خود چرا میکردند (اسبهای آزاد)، امواج مغزی بیشتری به نام امواج تتا داشتند که دامنه بالایی دارند و به آرامی حرکت میکنند. در انسان تصور میشود که امواج تتا منعکس کننده آرامش و رفاه هستند. در مقابل، حیواناتی که در غرفههای انفرادی با تماس کمی با اسبهای دیگر زندگی میکردند، امواج مغزی گامای بیشتری داشتند که سریعترین امواج مغزی بود. این امواج با اضطراب و استرس مرتبط است.
میسون میگوید: مطالعات رفاه حیوانات فرض میکند که حیوانات حساس هستند، زیرا اگر اینطور نبودند، صحبت در مورد رفاه آنها منطقی نبود. او خاطرنشان میکند: «اما هیچ یک از معیارهایی که ما استفاده میکنیم نمیتواند این فرض را ارزیابی یا بررسی کند، زیرا ما هنوز نمیدانیم چگونه احساسات این جاندران را درک کنیم.»
در جستجوی یک زندگی عاطفی
میسون معتقد است که برخی از تجربیات حسی حیوانات احتمالاً مربوط به گونههای خاص است. برای مثال، برای حیوانات گروهی مانند گوسفند، میسون میگوید: «ایزوله شدن احتمالاً باعث ایجاد نوعی وحشت در آنها میشود که انسان ممکن است متوجه آن نشود. یا برای موجوداتی مانند کبوترهای خانگی که میتوانند میدانهای مغناطیسی را حس کنند، قرار گرفتن در یک میدان مغناطیسی قوی «ممکن است بسیار ناراحتکننده باشد، به نحوی که ما اغلب تصور درستی از آن نداریم». با این همه موضوع فقط بر سر عوامل استرس زا نیست و احساسات دیگری همچون کسالت نیز وجود دارد. میسون و همکارانش استدلال کردند که یک حیوان افسرده علاقه خود را به محیط اطراف خود از دست میدهد، اما یک حیوان بی حوصله ممکن است به محرکهای منفی و مثبت کشیده شود، فقط برای اینکه از یکنواختی خلاص شود.
درد نیز توسط بسیاری از حیوانات تجربه میشود. متیو لیچ، دانشمند رفتاری و رفاهی دانشگاه نیوکاسل در انگلستان، میگوید که درد دو جزء دارد. یکی مؤلفه فیزیکی است، که صرفاً شامل فعال شدن گیرندههای حسی، شلیک سلولهای عصبی یا سایر ویژگیهای فیزیولوژیکی است. مؤلفه دیگر عاطفی است که اندازه گیری آن دشوارتر است، زیرا در رفتارهای پیچیدهتر ظاهر میشود. به عنوان مثال، موشها که دمای محیط را تا ۱۰ درجه سانتیگراد بالاتر از اکثر آزمایشگاههای تحقیقاتی دوست دارند، لانههای پیچیدهای در قفس خود میسازند که به آنها در تنظیم دمای بدن کمک میکند، اما هنگامی که حیوانات در درد یا پریشانی هستند، تواناییهای لانه سازی آنها از بین میرود.
لیچ میگوید که حالات صورت روش مستقیم تری برای ارزیابی درد یا انواع دیگر ناراحتی در حیوانات است. تیم آزمایشگاهی او و همکارانش طیف وسیعی از حالتها را در بیش از ده گونه، از موش گرفته تا اسب، شناسایی کرده اند. لیچ میگوید با کمتر از ۳۰ دقیقه آموزش، افراد میتوانند یاد بگیرند که بهدقت چهره حیوانات را نگاه کرده و حالتهای موجود در پس آن را شناسایی کنند. محققان با استفاده از الگوریتمهای هوش مصنوعی برای اسکن فیلمهای صورت موش، طیف وسیعی از احساسات - لذت، انزجار، ترس - را شناسایی کردهاند که در شیب گوشها یا پیچشدن بینی رمزگذاری شدهاند. لیچ میگوید: «ما هنوز در مراحل ابتدایی درک حالات چهره حیوانات هستیم.»
یک دغدغه اخلاقی
درک احساسات حیوانات فقط به این خاطر نیست تا شناخت بهتری از آنها داشته باشیم، بلکه این موضوعی اخلاقی است، زیرا اگر آنها نیز احساساتی همچون درد، رنج، ترس، غمگینی و غیر را مثل ما تجربه میکنند، باید در رفتار خود نسبت به آنها تجدید نظر کنیم. اینکه با استفاده از شرطی کردن حیوانات خود را وادار به انجام کارهایی بکنیم که ما دوست داریم و سپس تصور کنیم که برای خود آنها هم بهتر است، نباید توهمی همچون انجام رفتارهای متعارف را در ذهن ما ایجاد کند. هیچ حیوانی دوست ندارد لباس بپوشد، حرکات نمایشی انجام دهد و یا در بازیهای ما شرکت کند چرا که دنیای طبیعی او برایش از هر چیزی لذت بخشتر است.
هنوز درک ما از احساساتی که حیوانات اطراف ما از خود نشان میدهند بسیار ناچیز است، اما دادههای علمی ثابت میکند که حتی دورترین حیوانات از گونه ما همچون ماهیها و اختاپوسها هم احساسات خود را بروز میدهند. پس همیشه این دغدغه اخلاقی را باید در نظر گرفت که با تمام توان سعی در درک این احساسات از طریق طبیعت حیوانات و نه طبیعت خودمان بکینم. وقتی حیوانی را در خانه نگهداری میکنیم، مسئولیت یک جاندار را برعهده گرفته ایم که آن هم مثل ما احساسات دارد، پس تا زمانی که یافتههای علمی در این خصوص منتشر شوند، باید بدانیم که برخی از رفتارهای ما در قبال این جانداران ممکن است برای آنها ناراحت کننده، خسته کننده، غمگین کننده و حتی دردآور باشد.
دیدگاه تان را بنویسید