کایلی گریفین در فارین پالیسی نوشت: در ۲۶ فوریه، دولت بایدن، بالاخره، گزارشی اطلاعاتی منتشر کرد که در آن به جزئیات ارزیابی جامعه اطلاعاتی آمریکا از نقش محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی، در کشتن جمال خاشقچی، ستون نویس واشنگتن پست پرداخته بود. جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا، که قبلاً متحد دیرینه آمریکا را آماج حملاتش قرار داده بود و متعهد شده بود که روابط فی مابین را مجددا ارزیابی کند. این اظهارات بدون شک زمینه را برای یک رویارویی احتمالی با یکی از بزرگترین تولیدکنندگان نفت جهان و یکی از ارکان کلیدی برای ثبات منطقه فراهم کرده است، این در حالی است که دولت بایدن به دنبال فرار از منطقه خاورمیانه و چرخش به سمت آسیا، در شرق است.
در ادامه این مطلب آمده است: فارین پالیسی با دیوید راندل در مورد آنچه که رابطه بین آمریکا و عربستان سعودی را تحت تأثیر قرار میدهد به گفتگو نشسته است، در این گفتگو پیرامون رویکرد بایدن و دونالد ترامپ رئیس جمهور سابق در مورد عربستان و چشمانداز روابط پیشرو بحث شده است. راندل دیپلمات آمریکایی سابق در خاورمیانه با بیش از ۳۰ سال تجربه است، او فقط ۱۵ سال را در عربستان سعودی گذراند. این دیپلمات کهنهکار نویسنده اثر "چشم انداز یا سراب: عربستان سعودی در چهارراه" نیز هست.
این مصاحبه ویرایش و مختصر شده است.
فارین پالیسی: انتشار گزارش اخیر پیرامون قتل خاشقچی چه تاثیری بر روابط آمریکا و عربستان خواهد داشت؟
دیوید راندل: اوه، فکر میکنم تأثیر منفی روی رابطه دو کشور دارد. سعودیها بیانیههایی صادر کرده و در آن این گزارش را نادرست و غیرقابل قبول خواندند، بنابراین واضح است که انتشار آن تاثیر منفی بر روابط دو کشور خواهد داشت. انتشار این گزارش به نفع منافع آمریکا نیست.
فارین پالیسی: روابط آمریکا و عربستان در دوران ترامپ را چگونه توصیف میکنید؟
دیوید راندل: رابطه آمریکا و عربستان سابقهای ۷۵ ساله دارد که توسط مجموعهای از منافع مشترک تعریف میشود. هر دو کشور علاقهمند به بازارهای پایدار نفت و تعیین قیمت مناسب برای آن هستند. سعودیها دوست دارند اختلاف بین اعراب و اسرائیل پایان یابد، آنها نه تنها هرگز در جنگهای بین اعراب و اسرائیل شرکت نکردهاند بلکه همواره جهان عرب را به سوی حل و فصل این تنش سوق دادهاند، هم ملک فهد و هم ملک عبدالله طرحهای صلحی را ارائه دادهاند که ملک سلمان نیز بار دیگر آنها را تکرار کرده است.
آنچه شما بدنبال آن هستید ثبات در عربستان سعودی است، زیرا رژیم سعودی تولید نفت خود را به شکلی مسئولیت پذیرانه مدیریت میکند. از آنجا که این کشور ظرفیت اضافی تولید خودش را حفظ میکند، در صورت لزوم میتواند هر زمان که میخواهد بر میزان تولید خود بیافزاید و کمبود بازار را تامین کند؛ بنابراین اگر ثبات در عربستان از بین برود، این امتیاز خیلی راحت از بین خواهد رفت. اگر تولید ۱۰ میلیون بشکهای روزانه عربستان از بازار خارج شود، هیچ کس نمیتواند این مقدار را جبران کند و شما شاهد افزایش چشمگیر قیمت خواهید بود.
طی ۲۰ سال گذشته، همکاری گستردهای در زمینه مبارزه با تروریسم بین عربستان سعودی و آمریکا وجود داشته است. در سالهای اخیر، سعودیها به ترویج اشکال معتدلتری از اسلام پرداختند و این مهم است چرا که مهمترین عبادتگاه مسلمانان در این کشور است؛ بنابراین منافع ما در بسیاری از موارد کاملاً همسو است و دلیل آن واقعاً این است که هر دوی ما قدرتهایی در جهت حفظ وضع موجود هستیم. عربستان سعودی و آمریکا هر دو اساساً چیزهای زیادی برای از دست دادن دارند. ما صلح و ثبات را دوست داریم؛ بنابراین منافع فوق در روابط دو کشور حائز اهمیت است.
اما از طرف دیگر، سیاست خارجی ما همیشه بر اساس تعادل منافع و ارزشهای ما تعیین میشود و وقتی صحبت از ارزشها میشود، سعودیها جنبههای اندکی از ارزشهای ما را رعایت میکنند یا بهتر بگوییم اصلا هیچ یک را رعایت نمیکنند. آنها یک سلطنت مذهبی و محافظه کار و ما یک جمهوری سکولار لیبرال هستیم؛ بنابراین ارزشهای ما از نزدیک با یکدیگر منطبق نیستند و این باعث ایجاد تنش مداوم در رابطه دو جانبه میشود؛ بنابراین دولتهای مختلف تأکیدهای مختلفی بر ارزشها دارند. برخی بسیار علاقمند بر تاکید به آن هستند و برخی دیگر تاکید کمتری دارند. از نظر من، بهترین راه اتخاذ سیاستی میانه است. من فکر نمیکنم که سیاست خارجی آمریکا لزوما باید منحصر به منافع باشد یا کاملاً معطوف به ارزشها، تنها در صورت اجرای این راه میانه در طولانی مدت میتوان به موفقیت رسید. شما باید مسیری را پیدا کنید که جایی در میانه باشد.
من فکر میکنم مردم تصور کنند که دولت ترامپ بیشتر منافع محور بود در حالی که به نظر میرسد دولت بایدن بیش از حد به سمت ارزشها گرایش دارد. همانطور که در ابتدا گفتم، من فکر نمیکنم که چنین چیزی برای منافع آمریکا مفید باشد.
فارین پالیسی: اما آیا آمریکا هنوز مانند گذشته به عربستان سعودی احتیاج دارد؟ چگونه ممکن است این تغییر به جلو پیش برود؟
دیوید راندل: اولین چیزی که من میگویم این است که آنچه تغییر نخواهد کرد اهمیت عربستان سعودی و بازارهای جهانی نفت است. دلیل آن این است که شاید آمریکا و اروپا بتوانند از نیاز خود به نفت و مشخصا نفت سعودیها بکاهند، اما بقیه کشورهای جهان هنوز توان انجام چنین کاری را ندارند و این تصور که آمریکا به هیچ نفتی احتیاج ندارد، ساده لوحانه است. منظور من این است که آمریکا برای اداره اقتصاد خود برای مدت زمان طولانی به نفت احتیاج دارد. حتی اگر همه ماشینها هم الکتریکی شده باشند، هنوز چیزهای زیادی وجود دارد که برای کار به نفت نیاز دارند. از سویی دیگر نفت در بازار جهانی معامله میشود، بنابراین قیمت نفت در بازار جهانی بر اقتصاد آمریکا تاثیرگذار خواهد بود.
علاوه بر این، قیمت بالای نفت به کشورهای فقیر آسیب میرساند. وقتی قیمت نفت افزایش مییابد، رشد در کشورهای کمتر توسعه یافته بسیار سختتر از اقتصاد بسیار متنوع و پیشرفتهای مانند آمریکا خواهد بود؛ بنابراین اگر اتفاقی برای تولید نفت عربستان بیفتد این خبر ناخوشایندی است و قطعاً بر متحدان استراتژیک ما در آسیا مانند کره جنوبی یا ژاپن که مجبورند از عربستان و خاورمیانه نفت وارد کنند تأثیر میگذارد؛ بنابراین فکر میکنم که از نظر انرژی، ما برای مدت طولانی به ثبات عربستان نیاز خواهیم داشت.
نکته دیگر اینکه عربستان با سرمایهگذاری مناسب توانسته سطح تولید خودش را افزایش دهد. ایران چنین کاری نکرده است. ونزوئلا نمیتواند به اندازه ۲۰ سال پیش نفت تولید کند، زیرا در مدرن سازی و سرمایه گذاری ناکام مانده است، سعودیها، اما این کار را کردهاند.
آخرین چیزی که میتوانم بگویم این است که برخی از مردم، بسیار ساده لوحانه فکر کرده و میگویند: خوب، هیچ مسالهای نیست اگر رژیم سعودی سقوط کند، هر کسی که قدرت را بدست بگیرد، باز هم باید نفت خود را بفروشد، چون به درآمد آن نیاز دارد. خوب، همانطور که پیشتر اشاره کردم، ما نمیدانیم که رژیم بعدی از نظر سیاسی پایدار باشد و اساسا بتواند از نظر فیزیکی این مقدار نفت تولید کند. دوم، ما نمیدانیم که آیا آنها سرمایه گذاری را برای حفظ این میزان تولید را در مدت زمان طولانی فراهم میکنند یا نه. مهمتر از همه، رژیم جانشین سلطنت سعودی یک دموکراسی سکولار لیبرال نخواهد بود، بلکه آن هم نوعی رژیم اسلامی خواهد بود، شاید حتی چیزی شبیه داعش یا القاعده باشد و نهایت در بهترین حالت شکلی از اخوان المسلین است! این گروهها نه منافع ما را تامین میکنند و نه ارزشهای ما را دارند بنابراین این ایده که داعش یا القاعده یا اخوان المسلمین میتوانند مسئولیت عربستان سعودی را بر عهده بگیرند کاملا نادرست است. منظور من این است که شما به سختی میتوانید تصور کنید که این افراد با پولی که از فروش نفت عربستان به دست میآورند چه خواهند کرد. روی کارآمدن این گروهها برای ما مفید نخواهد بود؛ بنابراین من فکر میکنم، علاقه به نفت همچنان ادامه خواهد داشت. همانطور که گفتم، سعودیها منافع مشخصی در حل اختلاف اعراب و اسرائیل دارند. آنها چرخش زیادی به سمت اسرائیل انجام دادهاند و من میدانم که بی سر و صدا، در پشت صحنه، آنها از کشورهای دیگر که با اسرائیل صلح میکنند حمایت میکنند و وقتی در کشورهای عربی اتفاق نظر حاصل شود، آنها نیز برای صلح گام خواهند برداشت. سعودیها به دلیل نقششان به عنوان رهبر جهان اسلام نمیتوانند جلوتر از همه با اسرائیل مصالحه کنند، اما مطمئناً دیگران را بی سر و صدا به این کار تشویق میکنند. اگر سعودیها با خشونت به این عادی سازی روابط اعتراض میکردند، بحرین و امارات توافقنامه ابراهیم را به امضا نمیرساندند.
فارین پالیسی: با این اوصاف فکر میکنید رابطه دو کشور به کدام سمت و سو برود؟ آمریکا در حال ارزیابی مجدد است و عربستان سعودی برنامه اصلاحات خاص خود را دارد و درباره آینده خود با سوالات بسیاری رو به رو است.
دیوید راندل: عربستان سعودی ثبات بیشتری نسبت به سالها پیش بینی بسیاری از مردم داشته است. امروزه، ثبات آن کمتر از آن است که بسیاری از مردم تصور میکنند، زیرا تغییرات بسیار آسیب زایی را تجربه میکند. این تغییراتی در جهتی است که مدتهاست آنها را تشویق کردهایم. اصلاحات اجتماعی در عربستان بسیار عمیق است. توانمند سازی زنان واقعاً به یک پیشرفت بزرگ در عربستان است. زنان نه تنها اکنون میتوانند رانندگی کنند، بلکه میتوانند به ورزش نیز بپردازند. آنها بیشتر قوانین سرپرستی را لغو کردهاند، به این معنی که زنان مجبور بودند برای رفتن به دانشگاه، سفر به خارج از کشور، گرفتن گذرنامه، افتتاح حساب بانکی، شروع کار، تجارت، انجام زایمان سزارین از پدر یا شوهرشان اجازه کتبی بگیرند. همه این قوانین اکنون از بین رفته است پلیس مذهبی قبلاً در خیابان بود، حالا، اما این چنین نیست. این تغییرات واقعی است که در عربستان سعودی اتفاق میافتد؛ بنابراین این تغییرات بسیار واقعی است. از آنجایی که افرادی بودند که با این اصلاحات مخالفت میکردند، شما به شخصی با درجهای از اقتدار یا بیرحمی احتیاج داشتید تا این کارها را انجام دهد. سایر پادشاهان حاضر نبودند نقش حذف پلیس مذهبی را به عهده بگیرند و تنها این ملک سلمان و ولیعهد محمد بن سلمان بودند که چنین کردند. آنها در تلاشند تا اقتصادکشور را متنوع کنند، که البته انجام این کار آسان نیست، با این حال آنها تلاشهای پایدارتر و موفقیت آمیزی نسبت به گذشته دارند. سلمان و پسرش البته تلاش نمیکنند عربستان سعودی را دموکراتیک کنند، اما تغییرات اقتصادی و اجتماعی آنها واقعی است و ما باید از آنها حمایت کنیم.
عربستان سعودی به چهار دلیل با ثبات بوده است. یک، آنها از مشروعیت تاریخی خانواده سلطنتی برخوردار بودند که سلطنت را آغاز کردند. دو، آنها مکانیزم موفقی برای مدیریت جانشینی داشتهاند. سه، آنها انسجام را در میان نخبگان حفظ کردند و چهار، آنها یک دولت منطقی شایسته را برای مردم فراهم کردند، که واقعاً امنیت و رفاه را برایشان به ارمغان اورده بود.
با این حال همه این موارد اکنون با این تغییراتی که آنها ارائه میدهند به چالش کشیده میشود و بنابراین عربستان از ثبات کمتری نسبت به گذشته برخوردار است. من فکر میکنم که باید مراقب باشیم و آنچه تاکنون انجام دادهایم به رابطه آسیب زده است که واقعا هم جای تأسف دارد.
من میخواهم آنچه را که میگویم روشن کنم: آمریکا نمیتواند واقیات را نادیده بگیرد، بگذارید در این مورد صریح باشم، آمریکا نمیتواند قتل جمال خاشقچی را نادیده بگیرد. واشنگتن نمیتواند از زندانی کردن مخالفان سعودی چشم پوشی کند. ما نمیتوانیم هزینههای انسانی جنگ یمن را نادیده بگیریم. این بخشی از آنهایی است که ما هستیم و باید از ارزشهای خود حمایت کنیم.
اما ما باید راهی برای تعامل با عربستان پیدا کنیم تا هم منافع و هم ارزشهای خود را ارتقا دهیم. اگر ما رابطه خود را قطع کنیم این کمکی به منافع و ارزشهای ما نمیکند. یکی از انتقادات به دولت ترامپ این بود که این اتحاد سنتی را نادیده گرفت. اتحاد عربستان از مدتها قبل اتحاد خوبی بوده است. ما نیازی به از بین بردن آن نداریم. ما باید اتحاد خود را با برخی از افراد در اروپا بازسازی کنیم و در عین حال، اتحادیههای خود را در خاورمیانه خراب نکنیم.
دیدگاه تان را بنویسید