کنکور سراسری برگزار شود یا نه؟ عزاداریهای ایام
محرم و صفر برگزار شود یا نه؟ به این دو سؤال که چندهفتهای است بخشی از
جامعه ایرانی را در
فضای مجازی و حقیقی درگیر کرده، چگونه میتوان پاسخ داد؟ آیا چنان که رئیسجمهور محترم میگوید، میتوان پاسخی بینابینی و حدوسطی و مبتنی بر اعتدال داد و بیان کرد که با رعایت پروتکلهای بهداشتی میتوان هم
کنکور سراسری، هم عزاداریهای ایام محرم و صفر و نیز دیگر فعالیتهای اجتماعی را برگزار کرد؟ اگر به قواعد و قوانین علم روانشناسی که به مطالعه، تحلیل و پیشبینی رفتارهای آدمی و فرایندهای ذهنی او میپردازد، آگاه باشیم و از اندکی از هزاران مطالعه و تحقیق در حوزه روانشناسی اجتماعی مطلع باشیم، با این پاسخ همراه و موافق نخواهیم بود. چرا؟ مبنای آنچه دکتر
حسن روحانی در دوران همهگیری کووید19 به آن معتقد است و در اظهاراتش -بارها و بارها- به صراحت بیان میکند و البته بر اساس همین مبنا در برابر محدودسازی سفرها و برخی از فعالیتهای اجتماعی در اسفند و دهه اول فروردین مقاومت کرد و نیز اصرار بر بازگشاییهای گسترده در اردیبهشت داشت، عقلانیبودن تصمیمات انسانی است که میتوان با نصیحت و توصیه او را به انجام رفتار درست – در اینجا، رعایت پروتکلهای بهداشتی– متقاعد کرد. چنین مبنایی سالهاست که در علم روانشناسی و بهویژه در روانشناسی اجتماعی سست انگاشته شده و اساس و پیشفرضی غیرعلمی دانسته میشود. رفتار انسانها تابعی پیچیده است از ژنتیک، تربیت، محیط و نیز کارکردهای مغزی، از اینرو بسیارند آدمیانی که رفتار آشکاری را بروز میدهند که دیگران را متحیر و مبهوت میکند و نیز بسیارند انسانهایی که از رفتاری سر باز میزنند که بهزعم دیگران، انجامندادن آن حماقتی محض تلقی میشود. بنابراین، اینکه انسانی در یک موقعیت خاص چگونه بیندیشد و رفتاری را بروز دهد، میتواند محصول یک
ژن خاص بهارثبرده از والدینش یا محصول تربیت او در دوران کودکی یا محصول جبر محیطی و شناخت اجتماعی او یا محصول تکاملنیافتن قشر پیشانی
مغز او (مسئول اندیشیدن به آینده و تفکر منطقی) و غالببودن غده آمیگدال در سیستم لیمبیک مغزش (مرکز هیجانی مغز) باشد. چنین است که در دوران همهگیری برخی خود را قرنطینه کرده و فقط به ضرورت بیرون از خانه میروند و برخی دیگر هر هفته بساط جوجه را در
جاده چالوس میگسترانند. چنین وضعیتی به فرهنگ خاصی نیز محدود نیست و رفتارهای انسان در هرجایی از این
سیاره آبی تابعی است از متغیرهایی که بیان شد. بر این مبنا یک رهبر سیاسی در جایگاه رئیسجمهور یا نخستوزیر چگونه میتواند یک تصمیم ملی اتخاذ کند و امید داشته باشد که شهروندان کشورش به آن تصمیم احترام بگذارند و رفتارشان را با آن تصمیم منطبق کنند؟ پاسخ را رهبران بیش از صد کشوری که به گفته
معاون کل
وزارت بهداشت آمار درگذشتگان مبتلا به کرونا در آنها صفر یا یکرقمی است، خوب میدانند؛ اقناع عمومی با اتکای صرف به توصیه و خواهش و درخواست امکانپذیر نیست و تغییر رفتار در شرایطی مانند همهگیری که در آن بهسر میبریم نیاز به رعایت چند اصل روانشناختی زیر از سوی رهبران سیاسی دارد:
1. توجه و اعتنا به توصیههای رهبران سیاسی از سوی مردم و سپس پذیرش آنها نیاز به اعتماد دارد که سازه روانشناختی و جامعهشناختی پیچیدهای است. به عبارتی دیگر، شهروندان هرچقدر به رهبران سیاسی کشورشان اعتماد داشته باشند، به همان اندازه احتمال دارد که توصیههای آنها را جدی گرفته و اجرا کنند. اینکه این اعتماد چگونه ایجاد میشود،
رشد میکند یا کاهش مییابد، همان پیچیدگی سازه اعتماد است که توجه به آنها برای هر رهبر سیاسی حیاتی است.
2. توصیهها بهویژه در زمانه بحران باید همراه باشد با الزامات قانونی، وگرنه بسیارند شهروندانی که بیاعتماد به مسئولان سیاسی کشورشان توصیههای آنها را جدی نمیگیرند و راه خود را میروند و اینچنین در دوران همهگیری،
سلامت خود و شهروندان دیگر را با خطر مواجه میکنند. الزامات قانونی نیز نیازمند نظارتی دقیق، جامع و سختگیرانه است تا اطمینان حاصل شود اکثریت شهروندان پروتکلهای وضعشده را رعایت و اجرا میکنند.
3. یکپارچگی تصمیمات و توصیهها اصلی حیاتی برای دوران بحران است. هرگونه تناقض در ارائه توصیهها ذهن شهروندان یک کشور را با آشفتگی همراه کرده و در بلندمدت آنها را درمانده میکند. چنین شهروندانی دیگر توصیهها و پروتکلها را جدی نمیگیرند و رعایت نمیکنند. ذهن انسان ایرانی در این دوران کرونایی آنگاه آشفته میشود که از زبان رئیسجمهور کشورش بشنود هرگونه تجمع تا اطلاع ثانونی ممنوع است و شهروندان باید از برگزاری مراسمهای عزا و عروسی برای خویشان ازدسترفته خود پرهیز کنند و همان زمان از زبان او بشنوند که تجمعی بزرگ به نام کنکور سراسری با حضور هزاران نفر در سراسر کشور حتی در شهرهای قرمز باید برگزار شود.
ذهن انسان ایرانی نمیتواند دریابد که چرا تجمعی مانند میهمانی خانوادگی که همه افراد شرکتکننده را میشناسد، خطرناک است و تجمعی مانند کنکور خطرناک نیست!
4. ترس، هیجانی حیاتی برای هر موجود زنده ازجمله انسان است. ترس، بقای انسان را تضمین میکند چراکه انسان را از رفتارهای پرخطر پرهیز میدهد و از موقعیتهای خطرناک دور میکند. انسانی که موقعیتی را ترسناک قلمداد نمیکند، از آن دور نمیشود و رفتاری را که پرخطر تلقی نمیشود از منظومه رفتارهایش حذف نمیکند. این هیجان همان چیزی است که رئیسجمهور محترم کشورمان در سهماهه اول همهگیری کرونا در بیاناتش تلاش میکرد در مقابل آن بایستد و وجود آن را برای جامعه ایرانی مضر میدانست. نتیجه تلاشهای رئیسجمهور محترم برای حذف چنین هیجانی، همان شد که از اواسط تیر تاکنون با آن مواجهیم؛ خیزش شدید
ویروس کووید19 در کشورمان و افزایش آمار مبتلایان، درگذشتگان و بیماران در وضعیت حاد. این وضعیت چنان وخیم شد که رئیسجمهور اظهاراتش درباره ترس را اصلاح کرد و از ابتدای تیرماه به لزوم ترس متوسط پرداخت. حال آنکه هنوز توجه ندارد به این اصل روانشناختی که ترس با توصیه کاهش یا افزایش نمییابد و با توصیه نیز در یک وضعیت بهینه یا متوسط قرار نمیگیرد. افزایش یا کاهش ترس با درک موقعیت توسط هر شهروندی رخ میدهد و درک موقعیت نیز تابعی است از آنچه یک
شهروند از بازگشاییهای گسترده و برگزاری اجتماعات توسط
دولت تجربه و احساس میکند. چنین تجربه و احساسی نیز تابعی است از آنچه پیشتر بیان شد؛ عوامل زیستی، محیطی و اجتماعی در هر شهروند. توجه به این چهار اصل روانشناختی میتواند آمار مبتلایان و نیز درگذشتگان را به شدت کاهش دهد و بیاعتنایی به این اصول نیز سببساز موجی شود که تصمیمگیرندگان را آشفته، کادر درمانی را مستأصل، شهروندان را ناامید و مضطرب و در کل، جامعه را با بحرانی مواجه کند که در بسیاری از
کشورهای جهان مهار شده است.
مهدی ملکمحمد. روانشناس
دیدگاه تان را بنویسید