ارسال به دیگران پرینت

«بندها»؛ دومنیکو استارنونه؛ ترجمه امیر مهدی حقیقت؛ نشر چشمه

معرفی کتاب بندها | پر از رمز و راز مثل زندگی همه ما!

دومنیکو استارنونه یکی از نویسندگان برجسته‌ی عصر حاضر است. او در کتاب بندها که سیزدهمین اثر داستانی‌اش به شمار می‌رود، سرگذشت غم‌انگیز زوجی ایتالیایی را روایت کرده که پیوند میان خود را در آستانه‌ی نابودی می‌بینند. اثر پیش رو، ضمن برانگیختن تحسین مخاطبین خاص و عام، جایزه‌ی بهترین کتاب سالِ «ساندی تایمز» را نیز برای خالق خود به ارمغان آورده است.

معرفی کتاب بندها | پر از رمز و راز مثل زندگی همه ما!

معرفی کتاب بندها

دومنیکو استارنونه یکی از نویسندگان برجسته‌ی عصر حاضر است. او در کتاب بندها که سیزدهمین اثر داستانی‌اش به شمار می‌رود، سرگذشت غم‌انگیز زوجی ایتالیایی را روایت کرده که پیوند میان خود را در آستانه‌ی نابودی می‌بینند. اثر پیش رو، ضمن برانگیختن تحسین مخاطبین خاص و عام، جایزه‌ی بهترین کتاب سالِ «ساندی تایمز» را نیز برای خالق خود به ارمغان آورده است.

درباره کتاب بندها

دومنیکو استارنونه (Domenico Starnone) یکی از نوینسدگان بزرگ ادبیات امروز ایتالیاست؛ داستان‌نویسی خلاق که با جادوی قلم خویش، دهه‌هاست که در زادگاه خود دل از علاقه‌مندان به ادبیات داستانی ربوده است. با این حال، اقبال جهانی به آثار استارنونه، اخیراً، به واسطه‌ی ترجمه‌های انگلیسیِ جومپا لاهیری از این آثار، فزونی گرفته. جومپا لاهیری که خود داستان‌نویسی مطرح و شناخته‌شده است، آثار دومنیکو استارنونه را «درخشان» لقب داده، و از خودِ این نویسنده با عبارت «چیره‌دست‌ترین قصه‌نویس زنده‌ی ایتالیا» یاد کرده است. غنای زبانی، شخصیت‌پردازی‌های استادانه، تیزبینی در گزارش جزئیات و طنزی ناب و تقلیدناپذیر، از جمله مهم‌ترین ویژگی‌های مشهود در عناوین داستانیِ به‌انتشاررسیده از دومنیکو استارنونه به شمار می‌روند؛ ویژگی‌هایی که به بهترین شکل ممکن در کتاب بندها (Ties) نمود یافته‌اند.

رمان بندها نخستین بار در سال 2017 به انتشار رسید و به سرعت، به عنوان یکی از بهترین دستاوردهای ادبی نویسنده، مورد توجه دنبال‌کنندگان ادبیات روز جهان قرار گرفت. دومنیکو استارنونه در کتاب بندها سرگذشت زوجی را به تصویر کشیده که پس از سال‌ها زندگی مشترک با یکدیگر، پیوندِ میان خود را متزلزل‌تر از همیشه می‌یابند.

شخصیت‌های اصلی کتاب پیش رو، «واندا» و «آلدو» نام دارند؛ زن و مردی ایتالیایی که در سال 1962، به رغم مخالفت اطرافیان، با یکدیگر ازدواج کردند و سالیانی نسبتاً طولانی را کنار هم گذراندند و در این بین، صاحب دو فرزند -با نام‌های «ساندرو» و «آنا»- نیز شدند. این عاشقانِ دیروز، حالا، پس از دوازده سال زندگی مشترک، به مرحله‌ای رسیده‌اند که به زعم بسیاری، نقطه‌ی نهاییِ هر نوع پیوند عاشقانه است: جدایی عاطفی! اغلب صفحات کتاب بندها به شرحِ این جداییِ محتوم و گریزناپذیر اختصاص یافته است؛ شرحی بس گیرا و خواندنی که مخاطب را از همان ابتدا با خود همراه می‌سازد. چرا که احتمالاً در نظر او، بی‌اندازه ملموس و صادقانه به نظر می‌رسد.

سخن کوتاه: در کتاب بندها با قصه‌ی یک خانواده‌ی معمولی روبه‌رو هستیم که بنیان‌های رابطه‌ی میان اعضای آن، به سبب انبوه مشکلاتی که در طول زمان بر روی یکدیگر تلنبار شده‌اند، در آستانه‌ی فروپاشی قرار گرفته است. حال، دو راه پیش روی افراد این خانواده قرار داد: یکی تن دادن به شکست و تسلیم شدن؛ و دیگری، مقاومت در برابر مشکلات و تلاش در راستای بازسازیِ تمامِ آنچه از کف‌رفته می‌نماید. راه نخست، ساده است و غم‌انگیز؛ و راه دوم، دشوار و چالش‌برانگیز. بیایید با شخصیت‌های این داستان همراه شویم و انتخاب‌های سرنوشت‌سازشان را به نظاره بنشینیم. کسی چه می‌داند؟ شاید در نهایت، چیزی نیز از آن‌ها بیاموزیم...

کتاب بندها به قلم امیرمهدی حقیقت به زبان فارسی ترجمه شده و ذیل مجموعه‌ی «جهان نو» از نشر چشمه، به انتشار رسیده است.

جوایز و افتخارات کتاب بندها

- کتابِ شایسته‌ی تقدیر نیویورک تایمز
- برنده‌ی جایزه‌ی بهترین رمانِ Bridge
- برنده‌ی جایزه‌ی بهترین کتاب سالِ Sunday Times
- برنده‌ی جایزه‌ی بهترین کتاب سالِ Kirkus Reviews

نکوداشت‌های کتاب بندها

- کتاب بندها ظریف‌ترین، و از حیث احساسی، غنی‌ترین اثر در کارنامه‌ی ادبی دومنیکو استارنونه است. (Rachel Donadio, The New York Times)
- این کتاب درخشان را بخوانید. دوباره و دوباره؛ آنگاه نثر و صدای درخشان دومنیکو استارنونه را کشف خواهید کرد. (Jhumpa Lahiri)
- رمانی کوتاه که به شکلی استادانه نگاشته شده است... به طرز جذابی گرم و صمیمی و سرشار از شگفتی. (Shelf Awareness)
- رمان بندها اثری با ساختاری درخشان و مبتکرانه است. (The New Yorker)
- دستاوردی برجسته برای دومنیکو استارنونه. (The Sunday Times)

کتاب بندها مناسب چه کسانی است؟

علاقه‌مندان به ادبیات ایتالیا، دوست‌داران داستان‌های رئالیستی (واقع‌گرا) و دنبال‌کنندگان ادبیات مدرن، سه گروه از مخاطبینی‌اند که مطالعه‌ی کتاب بندها، اثر تحسین‌شده‌ی دومنیکو استارنونه، را مفرح و لذت‌بخش خواهند یافت.

با دومنیکو استارنونه بیشتر آشنا شویم

دومنیکو استارنونه متولد سال 1943 و اهل کشور ایتالیاست. او در شهر ناپل به دنیا آمده اما چندین سال است که در رم اقامت دارد. استارنونه داستان‌نویس، روزنامه‌نگار و فیلمنامه‌نویس است. بسیاری بر این باورند که او یکی از درخشان‌ترین نویسندگان حال حاضر ایتالیاست. کتاب «بندها» بهترین اثر داستانیِ ترجمه‌شده از دومنیکو استارنونه به زبان فارسی است.

جوایز و افتخارات دومنیکو استارنونه

  • برنده‌ی جایزه‌ی Strega
  • نامزد دریافت جایزه‌ی Best Screenplay
  • نامزد دریافت جایزه‌ی premio campiello
  • نامزد دریافت جایزه‌ی National Book for Translated Literature
  • نامزد دریافت جایزه‌ی David di Donatello برای بهترین فیلمنامه‌ی اقتباسی
  • برنده‌ی جایزه‌ی Premio Campiello a la Selección Especial del Jurado
    و...

در بخشی از کتاب بندها می‌خوانیم

اگر یادت رفته، ‌آقای عزیز، بگذار یادت بیندازم: من زنت‌ هستم. آن شب اول از همه چشمم به این کلمات افتاد و بی‌درنگ پرتاب شدم به دورانی که گذاشتم از خانه رفتم چون عاشق زن دیگری شده بودم. بالای نامه تاریخ داشت: 30 آوریل 1974. چه‌قدر از آن دوران گذشته. از آن صبح مطبوعی که در آپارتمان ملال‌آور قدیمی‌مان در ناپل عاشق شده بودم. شاید باید همین را می‌گفتم: «واندا، من عاشق شده‌م.» اما به جای این‌که رک حرف بزنم، چیزهایی گفتم بی‌رحمانه‌تر، مبهم و دور از قاطعیت.

آن‌ روز بچه‌ها مثل سایه همه‌جای خانه سبز نمی‌شدند. ساندرو مدرسه بود، آنا مهد کودک. گفتم «واندا، باید یه چیزی رو اعتراف کنم: با یه زن دیگه بودم.» یکه خورد، مات‌و‌مبهوت نگاهم کرد. خودم هم از این حرف یکه خوردم. با صدای آهسته گفتم «می‌تونستم نگم ولی خواستم حقیقت رو گفته باشم.» بعد گفتم «متأسفم، پیش اومد. سرکوب میل و خواسته، عقب‌موندگیه.»

واندا هر چه از دهانش درآمد نثارم کرد، فریاد زد، به سینه‌ام مشت کوبید. معذرت خواست، دوباره عصبانی شد. البته پیش‌بینی می‌کردم که قرار نیست راحت و بی‌دردسر با موضوع کنار بیاید، ولی چنین واکنشِ پُر از خشمی غافل‌گیرم کرد. زن منطقی و خوش‌ذاتی بود، برای همین باورم نمی‌شد نمی‌تواند قضیه را هضم کند. برایش مهم نبود که نهاد ازدواج دچار بحران شده، برایش مهم نبود که خانواده در بستر رنج‌آلود احتضار است و وفاداری فقط فضیلت طبقه‌ی سرمایه‌دار خُرده‌پا محسوب می‌شود. دلش می‌خواست معجزه‌ای رخ دهد و زندگی مشترک‌مان استثنا باشد. می‌خواست خانواده‌ی ما سالم و طبیعی بماند. می‌خواست همیشه به هم وفادار بمانیم. به خاطر این توقعاتش بود که دلسرد و ناامید شد و می‌خواست بی‌معطلی بگویم به خاطر چه جور زنی به او خیانت کرده‌ام. سرم فریاد کشید «خیانت کرده‌ای، آره، اسمش خیانته!» و به او حرف‌های زشتی حواله کرد.

 

منبع : کتابراه
به این خبر امتیاز دهید:
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه