ارسال به دیگران پرینت

حکایت | حکایت ملانصرالدین

حکایتی خواندنی از ملانصرالدین که تا به حال به گوشتان نرسیده است

حکایت ملا نصرالدین دارای جزئیات بسیار زیادی است که در ادامه به آن‌ها اشاره خواهم کرد.

حکایتی خواندنی از ملانصرالدین که تا به حال به گوشتان نرسیده است

وظیفه و تکلیف

روزی ملانصرالدین بدون دعوت رفت به مجلس جشنی.

یکی گفت: "جناب ملا! شما که دعوت نداشتی چرا آمدی؟"

ملانصرالدین جواب داد: "اگر صاحب خانه تکلیف خودش را نمی‌داند.

من وظیفه‌ی خودم را می‌دانم و هیچ‌وقت از آن غافل نمی‌شوم."

گریه بر مرده

روزی ملانصرالدین به دنبال جنازه‌ی یکی از ثروتمندان می‌رفت و با صدای بلند گریه می‌کرد. یکی به او دلداری داد و گفت: "این مرحوم چه نسبتی با شما داشت؟"

ملا جواب داد: "هیچ! علت گریه‌ی من هم همین است."

 

به این خبر امتیاز دهید:
بر اساس رای ۱۹۹ نفر از بازدیدکنندگان
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    • ناشناس ارسالی در

      آقای وزیر توهم مسل وزیر ورزش با همان روش سر نگون خواهی شد اینقدر بی وجدان نباش پس میدی انشالا آقای وزیر کار

    • ناشناس ارسالی در

      خسته نباشید حکایتش خیلی بی مزه بود‌.

    • ب پ ارسالی در

      حال کاملاً متفاوت است
      معمولا بزرگان بخاطر زد وبند و لابی و...... ثروتمند شدند و بزرگی را در مقام و ثروت میدانند
      نه علم و دانش

    • ناشناس ارسالی در

      ملا نصرالدین تورک بود، مثل گنجوی و حضرت مولانا و... باز بدزدین. فارسا فرکوسی فاشیست رو داشتن...

    • ناشناس ارسالی در

      ملا نصیرالدین اسم مستعار اوست نام اصلی او جلیل و فامیلش قلیپو یاقلیزاده و اهل اذربایجان خوی می باشد بعدا به قفقاز رفته و از حکومت های ایران خیلی انتقاد میکرده خصوصا در دوره مشروطه بیخودی ایشان رامصادره نکنید

    • ناشناس ارسالی در

      چه حکایت داغونی بود

    • ناشناس ارسالی در

      حکایتی بود بی معنی وبدون ذره ایی نکته آموزشی

    • ن خ ارسالی در

      فارس و ترک و عرب وبلوچ و.... نداریم همه ایرانی هستیم.

    • علی ارسالی در

      تاکنون با ۵۰ سال سن حکایتی به بی مزه ای این حکایت ندیده و نشنیده ام

    • امیر ارسالی در

      خیلی بی معنی بود.آبروی ملا روبردی بااین حکایت

    • ناشناس ارسالی در

      خیلی مسخره و بی معنی

    • امیر ارسالی در

      مسخره کردیدیعنی چی زشته این بسه دیگه

    • کیومرث حیدریان هستم ارسالی در

      شیشه و مواد مخدر پدرمملکت را در آورده

    • ناشناس ارسالی در

      این حکایت اصلانی ملانصرالدین نمی‌آد..خیلی بی مزه بود.....

    • ناشناس ارسالی در

      خودت چیزی ازحکایت فهمیدی

    • علی ارسالی در

      خاک بر سرش

    • سید ارسالی در

      این داستان را یک نفر الکی درست کرده و اسم کرمان را گرفته و ظمنا اسم "خانه" را به او گفته اند که جا بیندازد ؛ و هدفی داشتند !!

    • سید ارسالی در

      انسانهای با خدا زود قضاوت نمی کنند وقتی کسی مردانه جان خود را برای یک نفر گذاشته است !

    • ناشناس ارسالی در

      تا حالا کلمه چرت وپرت شنیده بودید ولی به واقع لمس نکرده بودید این حکایت مصداق واقعی چرت وایزن پرت ویاپرتوپلا هم میشه گفت محمدی هستم

    • الله اکبر ارسالی در

      حکایت ملانصرالدین جیب پرکردن باپست ومقام وفراراست

    • ناشناس ارسالی در

      چطور حکایت دروغ می‌نویسید

    • م ارسالی در

      خیلی جالب بود

    • Adalat ارسالی در

      اون که کرمان رفته مجله ملا نصرالدین بوده نه خودش...

    • ناشناس ارسالی در

      از اینا یه امتحان دیکته بگیر ، بعد نظراشونو ثبت کن.

    • ناشناس ارسالی در

      آیا میدانستید ملا نصرالدین یک ایرانی و متولد خوی بود و برای ادامه تحصیلات روانه باکو و از آنجا به بخارا رفته

    • حسن ساعی ارسالی در

      خیلی‌ ضعیف ومسخره.

    • نعمت ارسالی در

      داداش شیشه میزنی

    • ناشناس ارسالی در

      خدای دمتون گرم بلاخره ی خورده خندیدم

    • فریبرز ارسالی در

      طنز برای روحیه مردم خیلی مفید است لطفن بیشتر کنید

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه