«یک پیام ساده؛ «چون نمیترسیدم کرونا بگیرم مراعات نکردم و مریض شدم.» با هر نفسی که میکشند صدها ویروس به هوا پرتاب میشود و دستگاه تهویه گویی بوی مریضی را به دماغ «لطیف» و محسن و سمیه و ساجده میکشاند؛ البته بوی الکل و آب اکسیژنه را هم همین طور. بخش بیماران کرونایی در بیمارستان بهارلو تهران جایی است که همه میدانند برای ورود به آن باید ماسک بزنند و البته بعضیها هم از ترس ابتلا به کرونا تخت گاز از جلوی در دور میشوند. اما آن سوی در شیشهای از آن ترس و واهمه بیرون از چاردیواری خبری نیست. بدنهای ضعیف و نفسهای تنگ بیماران تصویر غمانگیزی ساخته است.
هشدارها درباره افزایش تعداد مبتلایان در تهران بالا رفته و کار به جایی رسیده که رئیس ستاد مبارزه با کرونای استان تهران میگوید میزان مراجعان بیمارستانها افزایش یافته و بخش عمده مبتلایان همان کسانی هستند که در هفتههای گذشته در سفر بودهاند یا بدون ماسک در محلهای شلوغ تردد داشتهاند. آن چه روشن است این که آمار ابتلا در تهران به دلیل عدم رعایت پروتکلهای بهداشتی منحنی کرونا را دوباره صعودی کرده است. البته بخشی از این افزایش به خاطر انجام تستهای آزمایشگاهی و بیماریابی فعال است که باید به آن با دیده مثبت نگریست. آن طور که دکتر علیرضا زالی میگوید تهران از جمله استانهایی است که با پیک بیماری روبهرو است. رفتوآمدها در آن هر روز بیشتر شده و با آن که مسئولان وزارت بهداشت مدام شهروندان را به استفاده از ماسک توصیه میکنند اما همچنان خیلیها رعایت نمیکنند و بدون ماسک در مراکز خرید، مترو، اتوبوس، خیابان و محلهای کارشان رفت و آمد میکنند.
دیروز هم رئیسجمهوری در جلسه هیأت دولت در بخشی از سخنانش با بیان این که کرونا هنوز تمام نشده، خطاب به مردم اظهار کرد: «راهی نداریم جز این که سبک زندگی خود را عوض کنیم.» اشاره روحانی متوجه این موضوع است که بازگشاییها در کشور مشروط بر این بوده که همه مردم به دستورالعملها توجه کنند و باید مراقبت همچنان تا ماههای آینده ادامه پیدا کند؛ به طور طبیعی باید با احتیاط و خودمراقبتی بیشتر بتوانیم در برابر خطرات احتمالی این ویروس مقابله کنیم.
اعلام افزایش چند درصدی مبتلایان به کرونا در پایتخت از سوی رئیس ستاد مقابله با کرونا در تهران بهانهای شد برای پیگیری این موضوع. در این گزارش سری به یکی از بیمارستانهای سانتر کرونا در جنوب تهران زدهایم تا وضعیت این بیمارستان را که در طول دو ماه گذشته یکی از شلوغترین مراکز درمانی کرونا بوده، روایت کنیم.
بخش عفونی با یک در شیشهای از بخشهای دیگر جداست. اتاقهای داخل بخش تا شماره ۷ نمرهگذاری شدهاند و هر اتاقی ۳ یا ۵ تخته است. اتاق شماره ۷ مخصوص بیمارانی است که نیاز به دستگاههای کمک تنفسی دارند. گوشه راهرو بخش چند ترالی دارو (چرخ دستی) رها شده و سطل زردرنگ بزرگی که رویش نوشته شده «سطل دارو». تخت ها با ملحفههای زرد رنگی پوشانده شدهاند و کنار هر کدام پایه آهنی سرم قرار دارد. مهمانان این بخش مبتلایان به ویروس کرونا هستند، بیمارانی که کار پرستاران را سخت و طاقتفرسا کردهاند. پرستاران این بخش یک ماسک اضافی برای نجات جانشان پوشیدهاند و گان آبی رنگ تنشان چنان کیپ تنشان است که راه گردش هوا را مسدود کرده. هر روزشان با گرفتن رگ بیماران کرونایی، گذاشتن لوله تنفسی در دهان آنها و ساکشن ریه بیماران میگذرد مهمانانی که با هر سرفه میلیونها ویروس کرونا را در هوا پخش میکنند. ماسکها را به همین دلیل به صورتهایشان میزنند و همین هم باعث شده تا نفس کشیدن برایشان سخت شود.
اوضاع بخش بستری اگرچه آرامتر از روزهای اسفند و فروردین ماه است اما آنطور که کادر درمان میگویند در دو هفته اخیر دوباره تعداد بیماران بستری زیاد شده است.در این بخش ۶ نیرو کار میکند، سه پرستار، یک سرپرستار، یک بهیار و یک بیماربر یعنی کمک بهیار که مریضها را برای عکس و سونوگرافی و آزمایش میبرد و میآورد. همه ۱۵ بیمار را همین تعداد نیرو مدیریت میکنند. اما این زمانی است که همه چیز طبیعی باشد، سرپرستار میگوید: «این سالن را میبینی؟ یک شبهایی آنقدر مریض زیاد بود که تخت اکسترا به بخش اضافه کرده بودیم.»
پنج پرستار پشت ایستگاه پرستاری ایستادهاند، سرشان آنقدر شلوغ است که با ورود چند فرد غریبه به داخل بخش هیچ واکنشی نشان نمیدهند، یکی پرونده بیماران را به هم سنجاق میکند، دیگری با بخش مراقبتهای ویژه تماس گرفته و برای مریض بستری دنبال تخت خالی است، سومی هم پشت گوشی تلفن میگوید فعلاً امکان بستری بیمار دیگر را نداریم به محض خالی شدن تخت خبرتان میکنم... تصاویر آنها با رد ماسک و شیلد روی صورتشان نشان از فداکاریهای چند ماههشان دارد.
ناهید هاشمی پرستار بخش بیماران کرونایی است. او ۱۰ سال پیش وقتی در بخش عفونی مشغول به کار شد میدانست چه خطراتی دارد و حالا میگوید مراقبت از بیماران وظیفهمان است و این شغل را با عشق انتخاب کرده و بیمنت کار میکند. او که همزمان با شروع بحران کرونا دو ماه تمام از دختر بیست ماههاش دور بود، میگوید: «ما اینجا حتماً باید ماسک فیلتردار بزنیم، گان بپوشیم، دستهایمان را ضدعفونی و دستکش دستمان کنیم، شیلد بزنیم. چرا؟ چون بیمارانی که در این بخش بستری میشوند در اوج انتقال بیماری قرار دارند.» پرستاران همیشه از این ماسکها استفاده نمیکنند، تنها زمانی که در فاصله اندکی با بیمار قرار دارند و میخواهند رگ بگیرند یا سیپیآر کنند از این ماسکها استفاده میکنند. پرستاران این بخش همیشه به ابتلا فکر میکنند، کافی است کمی تنگی نفس پیدا کنند یا ضعف و بیحالی سراغشان بیاید: «باور کنید یک ساعت اول بعد از پوشیدن این لباسها از شدت تعریق کلافه میشویم اما ترس از مبتلا شدن فشار عصبی زیادی را به ما تحمیل میکرد. همیشه فکر میکنیم برای اعضای خانوادهمان ناقل ویروس هستیم.»
بیرون میرفتیم اما ماسک نمیزدیم
به گفته رئیسجمهوری یکی از جاهایی که در رابطه با انتقال ویروس کرونا میتواند مشکلآفرین باشد، مترو و اتوبوس است و اگر مردم از وسایل حفاظتی مثل ماسک استفاده نکنند حتماً با مشکلاتی مواجه میشوند. محسن ۳۹ ساله و آشپز یک رستوران است که در تب و تاب کرونا بدون ماسک با اتوبوس رفتوآمد میکرد و حالا در بیمارستان بهارلو در بخش بیماران کرونایی بستری است. ماسکش را تا نیمه دهانش پایین کشیده و جلوی اتاق شماره یک ایستاده است. چهار بیمار دیگر داخل اتاق بستریاند. محسن جوانترینشان است. او درباره چگونگی ابتلایش به کرونا اینگونه میگوید: «از هفته گذشته سرفه امانم را بریده بود الانم سرفههایم ادامه دارد اما انگار این درد هیچ درمانی ندارد. گمانم توی اتوبوس ویروس گرفتم. خیلی شلوغ بود. بعضی وقتها ماسک داشتم بعضی وقتها هم نه، مطمئنم توی اتوبوس کرونا گرفتم.»
میپرسم مگر شما اطلاع نداشتید که بدون ماسک سوار اتوبوس نشوید؟
«تلویزیون میگوید ماسک بزنید اما هیچ وقت اتوبوس را نشان نمیدهد که مردم مثل آجر کنار هم چیده شدهاند». او هم مثل اغلب بیمارانی که اینجا بستریاند پس از شروع علائم ابتلا به کرونا نه تنها خودش را در خانه قرنطینه نکرده بلکه هر روز سر یک سفره با همسر و بچههایش غذا خورده، در یک اتاق مشترک همراه با خانوادهاش روزهای مریضی را سپری کرده بیآنکه ماسکی بزند یا حداقل فاصله را با آنها رعایت کند.
هفتهای که گذشت با وجود همه هشدارها و بالا رفتن آمار فوتی و مبتلایان کرونا در تهران اما مشتریان زیادی در بازارها در رفت و آمد بودند. سمیه یکی از همین مشتریهای ثابت بازار عبدل آباد است که بهگفته خودش مریضی را آنجا گرفته است.
سمیه ۳۶ سال دارد و برای خرید لوازم خانه به عبدلآباد رفته بود؛ یک هفته قبل از شروع علامتهایی چون بدن درد و سردردهای مهلک. «بازار خیلی شلوغ بود. ماسک هم نزده بودم. صد درصد آنجا این زهرماری را گرفتم.» میپرسم این همه توصیه میکنند در مراکز شلوغ بدون ماسک تردد نکنید چرا بیاحتیاطی کردی؟ جواب سمیه به این سؤال خیلی کوتاه است: «اوایل خیلی مراعات میکردم، احساس کردم کرونا کم شده و همه چیز آزاد شده فکر نمیکردم کرونا بگیرم برای همین هم دیگر ماسک نمیزدم.»
زن جوان مدام به خاطر استرسی که یک لحظه او را رها نمیکند گوشه روسری اش را به هم گره میزند و به میله آهنی پایه سرم گوشه سمت چپ تخت زل میزند. «ریهام از هر دو طرف درگیر شده. مرگ را جلوی چشمانم دیدم. از شدت سرگیجه سه روز تمام نتوانستم سرم را بالا بگیرم. اوایل فکر میکردم فشارم افتاده تا این که اینجا با آزمایش و اسکن ریه تشخیص دادند کرونا گرفتم.»
سمیه از مبتلا شدن به کرونا نمیترسیده اما او حالا دلهره عجیبی دارد از این که مبادا پدرش را درگیر بیماری کرده باشد؛ حسی شبیه به عذاب وجدان گرفتارش کرده.
«کاش میدانستم کروناست، حداقل جلوی پدر و بچه هایم ماسک میزدم. شنیده بودم کرونا با تب و سرفه شروع میشود. من هیچ کدام اینها را نداشتم. فقط سرم گیج میرفت و دل پیچه بودم. اینجا آمدم سرفه هایم شروع شد.»
هنوز از اتاق شماره ۵ بیرون نیامدهام که صدای سرفههای خشک و بیوقفه چند بیمار فضای سالن را پر میکند. داخل اتاقها سرک میکشم جز یک زن و دو مرد جوان بقیه بیماران بستری، مردان و زنان پا به سن گذاشتهای هستند که به ردیف در اتاقهای ایزوله روی تخت مچاله شدهاند؛ نه نای حرف زدن دارند و نه توان حرکت.
اتاقهای شماره سه، چهار و پنج برای بیماران زن اختصاص داده شدهاند و اتاقهای شماره یک، دو، شش و هفت برای مردان. جایی که تقریباً تعداد مردان بیشتری نسبت به زنان بستری هستند.
ساعت ۱۲ نشده بوی غذا بخش را پر میکند. جز لطفالله ۵۵ ساله و مریض کنار دستی اش بیشتر بیماران اشتهایی برای خوردن غذا نشان نمیدهند. لطفالله ظرف غذا را روی میز انتهای تخت جابهجا میکند چند قاشق غذا میخورد و بعد با بیحوصلگی ظرف را با دستش به کناری هل میدهد.
او اهل اردبیل و کارگر فصلی است که نزدیک راهآهن بیهوش میشود و مردم او را به بیمارستان میرسانند. پیرمرد چهره آفتاب سوختهای دارد، دستهای پینه بستهاش را به هم گره میکند و میگوید: «نمیدانم یک مرتبه چی شد سرم گیج رفت و افتادم. یک بنده خدایی مرا اینجا آورد. شاید اگر از همین ماسکهای پارچهای هم استفاده میکردم الان اینجا نبودم. یک دست شستن ساده چی بود آن کار را هم نمیکردم. یعنی فکر نمیکردم کرونا بگیرم.»
صدای نالههای بیمار از اتاق بغلی به گوش میرسد. زنی روبه پنجره ایستاده و ناله میکند، کمی بعد بیمار در حالی که دمپاییهایش را روی زمین میکشد، نزدیکتر میآید. رنگ و روی زن حسابی پریده و از ضعف و بیحالی سفیدی چشمانش پیداست. جثه نسبتاً چاقی دارد و از اسلامشهر تهران آمده است. خودش میگوید: بیاحتیاطی کردم. «سینهام درد میکرد رفتم دکتر گفت که شک میکنم کرونا داری. آمدم اینجا گفتند کرونا داری. سه روز اینجا هستم. من بیرون میرفتم ماسک نمیزدم. زیاد جایی نرفته بودم. خودم را قرنطینه نکرده بودم. خواهرم کرونا داشت رفتم بهش سر زدم. از خواهرم گرفتم. اینجا قرص میدهند سرم هم میزنند. قبلاً مریض زیاد بود الان یکم بهتر شده است.»
دو پرستار راست و چپ بدن پیرمرد را گرفتهاند تا از تخت جدا کنند و با برانکارد به اتاق آی سی یو ببرند. دستگاه اکسیژن از تن نحیف پیرمرد جدا میشود و تخت برای پذیرش بیمار بدحال دیگر آماده میشود.
«ایروانی» سرپرستار بخش بستری بیماران کرونایی بیمارستان بهارلو است با چهرهای که رد ماسک از آن پیداست میآید و به سؤالات ما پاسخ میدهد: «اوایل مردم ترس کاذبی نسبت به ویروس کرونا داشتند و در حال حاضر مردم احساس ایمنی کاذب نسبت به کرونا دارند. وقتی ما نکات بهداشتی را درست مدیریت نمیکنیم بیماری را به همه مردم انتشار میدهیم. به نظر من پوشیدن ماسک برای همه مردم لازم است. الان مردم رعایت نمیکنند و چون رعایت نمیکنند به احتمال زیاد باید منتظر پیک جدید دیگری باشیم. کرونا مسأله جهانی است و حالا حالاها با آن درگیر هستیم.»
در مسیر رفتن به ساختمان اورژانس، بیمارانی را میبینم که بدون داشتن ماسک کنار هم به ردیف نشستهاند. اورژانس بیمارستان دوباره شلوغ میشود. بیماران دفترچه بهدست از این باجه به آن باجه برای دریافت نوبت در رفتوآمد هستند. زن میانسالی را با سردرد شدید آوردهاند. بهیار میدود. برانکارد را میآورد. تلفن اورژانس مدام زنگ میخورد و بهیار زن مشکوک به کرونا را به اتاق انتهای راهرو هدایت میکند. پرستار اورژانس برای بیمار آنژیوکت نصب میکند. ساعت دو ظهر است و بخش اورژانس پر از بیمارانی شده است که هر کدام بسته به نوع بیماریشان به آنجا مراجعه میکنند. «امروز اورژانس شلوغ است. انتظارش را نداشتم.» این را پزشک مقیم تریاژ به ما میگوید. «دوازدهم اردیبهشت اینجا پرنده پر نمیزد. از صبح تا شب منتنظر مریض کرونایی بودیم کسی نیامد. اما الان چی؟ چند روزی است که دوباره مراجعه بیماران زیاد شده. از صبح تا همین الان چهار مریض کرونایی داشتم.»
مردم مراقبت نکنند آمار بالا می رود
دکتر مسعود ضیایی، پزشک عمومی مقیم تریاژ بیمارستان بهار لو درباره وضعیت مراجعهکنندههای فعلی کرونا میگوید: «مراجعه سرپایی ما کمتر شده ولی ۱۲ و ۱۳ اردیبهشت پایینترین میزان مراجعه را داشتیم ولی باز سطح مراجعه بیماران کووید۱۹ بالا میرود اگرچه نسبت به اسفند و فروردین که ویروس حالت وحشی تری داشت پایین آمده است. دکتر ضیایی معتقد است؛ چون ویروس کرونا ناشناخته است میتواند جلوههای جدیدی داشته باشد. درست مثل آنفلوانزای زمان جنگ جهانی اول که در ابتدا یک پیک زد بعد که پیک اول تمام شد ملت خوشحال شدند ولی بعد از آن ۲۰ میلیون دیگر کشته داد. پس بهترین کار رعایت فاصله اجتماعی است که دولت هم مدام به آن تأکید میکند.»
مشاهدات دکتر ضیایی نشان میدهد؛ شیب نزولی کرونا صعودی شده است ولی این که انتهای این منحنی چه هنگامی باشد هنوز معلوم نیست. او میگوید: شدت بیماری در افراد کاهش پیدا کرده یعنی ویروس حالت مرگ و میر بالا را ندارد ولی همان میزان ناقل بودنش را حفظ کرده برای همین هم افراد بیشتر میگیرند. به هر حال بیماریابی وزارت بهداشت هم فعال شده و افزایش تعداد مبتلایان بهخاطر غربالگری و تستهای کرونا نیز است.
دکتر ضیایی مسئول ویزیت بیمارانی است که با علائم مشکوک به کرونا به اورژانس بیمارستان بهارلو مراجعه میکنند. «من از صبح تا ساعت ۱۱، ۴ مریض سرپایی داشتم که ۲ نفرشان بدون علامت بودند ولی جواب سیتیاسکن ریههایشان مثبت بود. نسخه دارویی دادیم و توصیه کردیم در خانه قرنطینه شوند. معیار بستری به شدت تنگی نفس افراد بستگی دارد اگر اکسیژن به زیر ۹۰ برسد باید مریض بستری شود. به هر حال تعداد مراجعین ما نسبت به هفته قبل بیشتر شده است این نشان میدهد دو هفته قبل مسألهای بوده که مبتلایان بیشتر شدهاند. ما روزهای اول پیک روزی ۱۶۰ مراجعهکننده داشتیم الان به ۱۵ نفر در روز رسیده است در حالی که در اواسط اردیبهشت از شیفت صبح تا شب مریض کرونایی مراجعه نمیکرد. این را هم بگویم که اخیراً خانواده بیشتر درگیر میشود یعنی پدر مبتلا بوده و مادر و بچهها هم گرفتار شدهاند که نشان میدهد مراقبین بیمارها نکات حفاظتی را رعایت نمیکنند.»
دکتر ضیایی علت افزایش تعداد مبتلایان را کاهش مراقبتها عنوان میکند: «مردم اطمینانشان بالا رفته است اینکه فکر میکنند من نمیگیرم». او در همین حال به بیماری اشاره میکند که بدون ماسک به دیدار مادرش رفته و چون مادرش مبتلا بوده او هم گرفتار شده است. خدا میداند در این دو هفته بیماری را به چند نفر دیگر هم انتقال داده واقعاً نمیشود همه اینها را پیگیری کرد. رد خور ندارد مردم مراقبت نکنند آمار بالا میرود. «البته فوتیها کم شده به هر حال بار ویروس در جامعه کاهش پیدا کرده ولی آمار نسبت به منحنی نزولی دوباره صعودی شده و به سمت افزایش یافتن است این نشان میدهد جامعه خسته شده. مریض کرونایی هفته گذشته به سرعین سفر کرده وقتی میپرسم مگر نه اینکه مدام مسئولان از مردم میخواهند از مسافرت پرهیز کنید جواب میدهد: «خسته شدهایم» از همین جا مردم ضربه میخورند. باید با ویروس با رعایت نکات ایمنی زندگی کرد این ویروس حداقل دو سال میهمان ما است.»
در انتهای راهروی اورژانس فاصله آخرین مریضی که روی تخت بستری شده با مریض مشکوک به کرونا سه تخت است. «کوه خیل» سرپرستار اورژانس میگوید: الان علائم گوارشی در مریض کرونایی بیشتر شده و با علائم تهوع و اسهال میآیند.»
دیدگاه تان را بنویسید