اندرو کوهن در نیو ریپابلیک نوشت: هفته گذشته، هنگامی که بابی اور، ستاره هاکی در کمپین تبلیغات انتخاباتی ترامپ در نیوهمپشایر شرکت و رسما از وی اعلام حمایت کرد، قلب میلیونها نفر را شکست. البته این اتفاق نه به این دلیل که او از حق آزادی بیان خودش استفاده کرده یا حتی نه به این دلیل که ورزشکاران باید در حوزه تخصصی خودشان فعالیت کنند رخ داده بلکه بیشتر به این دلیل بوده که وی احمقانه نوشته که حمایتاش نتیجه انتخابات را تغییر میدهد.
ریاست جمهوری ترامپ مانند جنگ داخلی که برادر را در برابر برادر قرار داد و جنگ ویتنام که پدر را در برابر پسر قرار داد، روابط آمریکا با اکثر کشورها را مخدوش کرده است. رفتارهای او مردم را مجبور به موضعگیری در برابر یکدیگر کرده است. استن ون گوندی مثال دیگری از دنیای ورزش است، او در 30 سپتامبر توئیت کرد: برای من ناراحت کننده ترین چیز در مورد کل دوره ریاست جمهوری ترامپ این بوده که مردمی که من دوستشان داشتم و به آنها احترام میگذاشتم، از جمله بعضی از بچههایی که من مربی آنها بودم از این فرد نژادپرست، زن ستیز و خودشیفته حمایت میکنند. این موضوع واقعا من را ناامید میکند.
واقعاً ناامیدکننده است. من هم از این واقعیت عبور خواهم کرد که قهرمان دوران کودکیام یعنی اور مرا ناامید کرد. به هر حال، چارهای نیست شاید به نوعی بتوان با حمایت اور کنار آمد، اما من به سختی میتوانم با حمایت دوستان و همکاران نزدیکام از ترامپ کنار بیایم. متاسفانه در فضای مجازی افرادی هستند که جهان بینی تاریک ترامپ را منتشر میکنند، مثلا اظهارات نژادپرستانه وی را به اشتراک میگذارند، به شما میگویند کووید-19 دقیقاً مانند آنفولانزا یا جو بایدن یک مزدور خارجی و دونالد ترامپ هدیه خدا به بشریت است!
من به همه نظرات تا حدی احترام میگذارم اما نمیتوانم از روش افرادی که وظیفه خود در این دوره از انتخابات را در ترغیب دیگران به اشتباهات خود میدانند، تقلید کنم. من نظرات کسانی را که مشکل امروز آمریکا و شکاف موجود را در دو حزب حاکم میبینند، تا حدودی تصدیق میکنم و به نظرم دو طرف به طور مساوی در اختلاف ناشناختهای که با آن روبرو هستیم، مقصر هستند. در نهایت، اما هیچ کس راه حل خوبی در مورد چگونگی برخورد با طرفداران ترامپ در دنیای واقعی ندارد.
من دوستان خوبی بین جمهوری خواهان دارم، کسانی که تا قبل از روی کار آمدن ترامپ، واقعا تحسیننشان میکردم. مردمی مذهبی، باهوش، پر تلاش و شریف، دوستانی که واقعا در کنارشان میشد، لبخند زد. آنها افرادی بودند که من آنها را تحسین میکردم و همواره مورد احترام من بودند تا جایی که با وجود همه اختلافات سیاسی با یکدیگر خوب و خوش بودیم. اما، اکنون، همین افراد شرافتمند از مردی دفاع میکنند که به نظر میرسد هیچ نقطه مشترکی با او ندارند. بدتر از همه اینکه آنها دقیقا به همان سبکی از وی حمایت میکنند که دقیقا روش و منش ترامپ است، یعنی تمسخر بقیه! از نظر آنها، من فقط احمقی هستم که جرات مخالفت با آنها را دارم.
واقعا چگونه با این داستان کنار میآیید؟ چگونه میتوانید با این قضیه که یک همکار یا شریک تجاری سعی در عادی سازی این رئیس جمهور و دوره ریاست جمهوری وی دارد، کنار بیایید؟ چگونه به آنها پاسخی منصفانه و دقیق بدون اینکه کدورتی حاصل شود، میدهید؟ مثلا میگویید: دست از حمایت از این احمق نژاد پرست بردارید! نیکلاس کریستف در مطلبی به بررسی این موضوع میپردازد. کریستف سعی کرد تا به شکل کاملا مودبانه به دوستان محافظه کار خود توضیح دهد که چرا فقط با ترامپ به عنوان یک سیاستمدار عادی مخالفت نمیکند بلکه او را تهدیدی برای ملت و اساسا دموکراسی میداند.
او سعی دارد تا به حامیان ترامپ بفهماند که آنها در واقع از تهدیدی وجودی برای جمهوری پشتیبانی میکنند، البته من اهداف بلند پروازانه کمتری نسبت به کریستوف دارم. وقتی دوستانم که حامی ترامپ هستند شروع به غر زدن در مورد اینکه چگونه با بی انصافی در قبال ترامپ رفتار شده یا اینکه هنوز همه تقصیرها گردن هیلاری کلینتون است، میکنند، من ترجیح میدهم که سکوت کنم. البته اینکه از دوستان ناامید شده و در برابر آنها تسلیم شوید خود اوج ناامیدی است. شما میتوانید تمام روز را با یک خر بحث کنید، اما در نهایت، او کماکان همان خر خواهد بود و شما فقط روز خودتان را هدر دادهاید.
برخورد صلح طلبانه من با حامیان ترامپ در زندگیام، خصوصاً این اواخر مرا ناامید کرده چرا که اساسا در ذات من نیست که بگذارم اظهارات مزخرف بی پاسخ بماند. با این حال بدیهی است که خشم و ناامیدی خاموش من معنای عمیقی پشت خودش دارد. راشل کلاینفلد، نویسنده و یکی از اعضای ارشد بنیاد کارنگی برای صلح بین المللی، اخیراً مطالب زیادی درباره خشونت سیاسی نوشته است. وی هفته گذشته با جوشوا کیتینگ در مورد آنچه که ممکن است طی چند روز آینده رخ دهد، صحبت کرد. طرفداران ترامپ بارها تهدید به حضور گسترده یا به اصطلاح نظارت بر مراکز رای دهی، مسدود کردن مسیر بین ایالتها و به خطر انداختن رانندگان کردهاند.
کلاینفلد استدلال میکند که معتقدین واقعی، از نظر شناختی مستعد استدلال عقلی نیستند، اما این بدان معنا نیست که آنها افراد غیر منطقی هستند. این بدان معنی است که روانشناسی ما اینگونه کار میکند و برای از بین بردن این شکاف، باید چند کار انجام دهیم. اول، ما باید همه را انسانی کنیم. وقتی شما از مردم نظرخواهی میکنید که طرف مقابل چه فکر میکند تازه متوجه خواهید شد که میزان سوتفاهم در آمریکا بسیار زیاد است.
به کریستف برگردیم. او نقل قول میکند که یکی از دوستان محافظه کاراش به وی گفت: اظهارات تند و تیز منتقدان پرخاشگر ترامپ باعث شده تا محافظه کاران نسبت به او احساس همدردی کنند.
دوست دارم به دوستانم که به رئیس جمهور ابراز ارادت میکنند، بگویم: متاسفم که شما انتخاب کردهاید تا حامی پیامبری دروغین باشید! با تمام وجود متاسفم که متوجه نشدهاید اخباری که درباره وقایع روز میگیرید تبلیغاتی برای فریب شما است. متاسفم که شما قادر نیستید آنچه را که از ترامپ با چشمان خود میبینید باور کنید. گاهی دوست دارم دوستانم را تکان دهم و بگویم: قبل از اینکه خیلی دیر شود، بیدار شو!
اکنون ما همه باید بفهمیم که با افرادی که مخالف ما هستند چگونه رفتار کنیم. در حال حاضر، میبینم که برخی از اعضای خانواده حتی از گفتگوی تلفنی با یکدیگر هم اجتناب میکنند. میبینم که دوستان در فیس بوک چگونه بر سر سیاست با یکدیگر بحث میکنند و اینها نمونههایی از شکافی است که ترامپ آن را تشدید کرده است. ما در وسط یک جنگ غیرمدنی هستیم، جنگی که سالهاست ادامه دارد. مهم نیست که چه کسی در انتخابات ریاست جمهوری این هفته پیروز شود، من واقعا دلم برای احترام و تحسین دوستانم تنگ شده است. دلم برای اعتماد به قضاوت آنها تنگ شده حتی وقتی با نظرات آنها مخالفم و میترسم دیگر هرگز آنها را به همان شکل نبینم.
دیدگاه تان را بنویسید