ارسال به دیگران پرینت

چرا یقه‌آبی‌ها ترامپ را دوست دارند؟ | گزارش تحلیلی - میدانی نیویورک‌تایمز از علت ظهور پوپولیسم راست در آمریکا

دوره ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ همچون اعلام خطر آتش‌سوزی بوده که به‌طور قابل‌ملاحظه‌ای بسیاری از مردم تلاش کرده‌اند تا آتش‌سوزی را خاموش کنند و نجات پیدا کنند.

چرا یقه‌آبی‌ها ترامپ را دوست دارند؟ | گزارش تحلیلی - میدانی نیویورک‌تایمز از علت ظهور پوپولیسم راست در آمریکا
دوره ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ همچون اعلام خطر آتش‌سوزی بوده که به‌طور قابل‌ملاحظه‌ای بسیاری از مردم تلاش کرده‌اند تا آتش‌سوزی را خاموش کنند و نجات پیدا کنند. اما روزی فرا خواهد رسید که باید امیدوار باشیم چندان دور نباشد، مردم در اتاق تنفس به این فکر کنند که اصلا این آتش چگونه شعله‌ور شد. فرح استاک‌من، ستون‌نویس معروف نیویورک‌تایمز که جایزه پولیتزر را هم برنده شده است، در یک یادداشتی روز یکشنبه نوشت: این بسیار جالب است که روزی فرابرسد که میلیون‌ها نفر از هواداران پر شور رئیس‌جمهور، او را به خاطر اقداماتش مورد شماتت و سرزنش قرار دهند. اما بدون حمایت این دسته از افراد او قادر به ایجاد این همه آسیب و خسارت نبود. این مردم دلایل خود را برای خودداری از سرزنش رئیس‌جمهوری دارند.

در واقع رقت‌انگیز خواندن تعداد زیادی از رای‌دهندگان، راهی نامناسب برای به‌دست آوردن حمایت آنها است. دلیل دیگر اینکه این همه هرج و مرج تنها به دونالد ترامپ برنمی‌گردد و علت آن بزرگ‌تر از ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ است. اگر او در ماه نوامبر رای نیاورد، به هر حال مردمی که به او رای داده‌اند، همچنان باقی خواهند ماند و نماینده سیاست‌هایی خواهند بود که پیشتر اجازه پیشبرد آنها را به ترامپ داده بودند. حدود ۴۰ درصد از مردم خواستار افزایش تعرفه‌ها و ساختن دیوار هستند. بیش از نیمی از آمریکایی‌ها می‌گویند که مهم است مهاجران غیرقانونی دیپورت شوند.

درخصوص اینکه بیشتر طرفداران ترامپ به‌دلیل رویکردهای نژادپرستانه و مشکلات اقتصادی به وی رای داده‌اند نیز زیاد قلمفرسایی و مطالعه شده است. به راستی که جدا کردن این دو گروه از همدیگر سخت است. در چهار سال گذشته من گروه‌های از کارگران فولاد در ایندیانا را رصد کرده‌ام، مرد و زن، سیاه و سفید؛ کسانی که در کارخانه‌ای کار می‌کردند که حالا به مکزیکو منتقل شده بود. من دیدم که آنها چگونه تقلا می‌کردند تا دوام بیاورند. به این فکر می‌کردند که به مکزیکو بروند یا کار دیگر کنند. من مشاهده کردم که برخی از آنها دنبال کار جدید، حتی با نصف حقوقی که می‌گرفتند، بودند.

یک مکانیک بخش فولاد به نام تیم که کارگر اتحادیه فولاد به حساب می‌آید به یاد می‌آورد که چه کسی بوده است. او فرزند اتحادیه است: پدرش کارگر ماشین‌های خودکار بوده و پدربزرگش نیز کارگر معدن.

تیم به من گفت: ما همواره به دموکرات‌ها رای می‌دادیم، برای اینکه آنها همواره هوای آدم‌های کم‌بنیه را داشتند. پدر من فوت کرده است اما سوگند می‌خورم که او هرگز به یک جمهوری‌خواه رای نداد.  تیم نیز چنین ایمانی به دموکرات‌ها داشت و وقتی که بیل کلینتون، رئیس‌جمهور وقت آمریکا را به سمت تجارت آزاد سوق داد، هرگز احساس نگرانی نکرد. او حتی زمانی که بیل کلینتون تجارت آزاد با چین را هم عادی‌سازی کرد، بازهم حس نگرانی نداشت. اما ناگهان کارخانه‌ای که وی در آن کار می‌کرد به شانگهای منتقل شد. بعد هم به مکزیکو رفت.

زمانی که من تیم را ملاقات کردم او از بیل کلینتون و دموکرات‌ها متنفر بود. دموکرات‌ها با شرکت‌ها همدست شده بودند و هیچ‌کس هم چیزی نگفت. تیم حس کرد که به او خیانت شده است و از لحاظ سیاسی به حال خودشان رها شده‌اند تا اینکه دونالد ترامپ آمد.

افراد تحصیلکرده آمریکایی، قول ترامپ را برای بازگرداندن کارخانه‌ها به آمریکا به استهزا گرفتند. آنها مصرانه می‌گفتند که کارخانه‌ها، هرگز به آمریکا باز نمی‌گردند. اما حتی امیدواهی نیز باز شکلی از امید است، این نوع امید، شاید فراگیرترین آن باشد.

این روزها دیگر کمتر جای شک و تردیدی وجود دارد که ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ مدیون یقه‌آبی‌هایی مانند تیم است. این طبقه زمانی پایگاه رای دموکرات‌ها به‌حساب می‌آمد. بنابر داده‌های اعلام به دست آمده، ۵۵ درصد از کسانی که در سال ۲۰۱۶ از دونالد ترامپ حمایت کردند به طبقه کارگر تعلق داشتند. کمتر از یک‌سوم دیگر که از سایر جمهوری‌خواهان حمایت کردند نیز در این طبقه قرار داشتند.  بنا بر گزارش واشنگتن‌پست، در شهر کوچک موهانینگ در اوهایو، بیش از یک‌چهارم افرادی که در انتخابات درون گروهی جمهوری‌خواهان شرکت کرده بودند، از دموکرات‌های سابق بودند. رئیس حزب دموکرات این شهر کوچک به واشنگتن‌پست گفت: ۱۸ عضو این کمیته در این شهر به سمت ترامپ رفتند و به او رای دادند.

این فرارها از حزب دموکرات، عمدتا ناشی از خشم میلیون‌ها نفر کارگری می‌شود که در دهه ۲۰۰۰، شاهد کوچ کارخانه‌هایشان به چین بودند؛ کارگرانی که در خط تولید ساخت کامیون در میشیگان فعالیت می‌کردند، کارگرانی که در تولید تی‌شرت در پنسیلوانیا کار می‌کردند یا کارگران که در کارخانه لباس‌دوزی کارولینای شمالی فعالیت داشتند. این جابه‌جایی‌ها به افزایش کودکان فقیر، مادران مجرد و مرگ و میر ناشی از الکل و مواد مخدر منجر شد.  دیوید آتور، یک محقق و اقتصاددان در موسسه تکنولوژی ماساچوست و تیم او در یک گزارش نوشتند: «تجارت با چین منجر به افزایش قابل‌توجه جمهوری‌خواهان در مناطق اکثرا سفیدپوست و غیر لاتین‌تبار در حد فاصل سال‌های ۲۰۰۲ تا ۲۰۱۰ در مناطق کنگره‌ای شد.»

در پایان گزارشی که توسط گروه دیوید آتور تهیه شده، نتیجه‌گیری شده است: «اگر ضربات حاصل از تجارت با چین در سال ۲۰۱۶ نصف می‌شد، در این سال هیلاری کلینتون در پنسیلوانیا، ویسکانسین و میشیگان برنده می‌شد.»

در بسیاری از شهرها و روستاهایی که کارخانه‌ها سلاخی شدند، افراد مهاجر غیرقانونی که فاقد توانایی برای شغل‌های ماهرانه بودند، نیز وجود داشتند و در مشاغلی مانند تمیز کردن اتاق‌ها، ذبح ماکیان و چمن‌زنی فعالیت داشتند. حضور این افراد به کینه بیشتر افراد محلی منجر شد.  خشم در مورد جهانی شدن تنها محدود به راستگرایان نیست. من متوجه شدم که این امر به ظهور برنی سندرز نیز دامن زده و هم‌اینک در بین فولادسازان حمایت قابل توجهی دارد.

در همان هفته‌ای که من با تیم ملاقات داشتم، با یک آنارشیستی مصاحبه کردم که به‌دلیل نقشش در برهم زدن مراسم تحلیف دونالد ترامپ به هنگام شکستن پنجره‌ها و آتش زدن لیموزین دستگیر و با اتهامات کیفری روبه‌رو شده بود. از او پرسیدم چرا آنارشیست شدی؟ پاسخ داد: به خاطر نفتا (قرارداد تجاری آمریکا با مکزیک و کانادا) و حاکمیت سبوعانه کاپیتالیسم جهانی.

برای بسیاری این خشم می‌تواند بی‌خودی تلقی شود. تجارت آزاد و جهانی‌شدن بدون شک به ثروتمندتر شدن بیشتر کشور کمک کرده است. این ثروت و علم ناشی از جهانی شدن به خوبی توزیع نشده است و جهانی شدن فشار بیش از حدی روی اقشار آسیب‌پذیر آمریکایی وارد کرده است. نفتا به نماد نظم جهانی «پیش برده شده توسط نخبگان برای نخبگان» تبدیل شد. این قرارداد موجب از بین رفتن شغل یقه‌آبی‌ها و به دست آوردن امتیاز بیشتر یقه سفیدها شد که به سرمایه‌گذاری در بانک‌های مکزیک روی آوردند. در این راستا حتی امروز نیز حامیان سفت و سخت نفتا بر این باورند که این قرارداد موجب از بین رفتن بسیاری از مشاغل آمریکایی شد.

از برزیل تا بریتانیا مردم رهبرانی را برگزیدند که قول دادند یکپارچگی اقتصاد بین‌المللی را از بین می‌برند. بیشتر رهبران این کشورها نیز پوپولیست‌های راستگرا به حساب می‌آیند. شورش علیه تجارت آزاد و جهانی شدن تا حد زیادی چپ‌ها را غافلگیر کرده است. دانی رادریک، استاد اقتصاد در دانشگاه هاروارد که خود از مخالفان جهانی شدن است، چندی پیش از انتخاب دونالد ترامپ در سال ۲۰۱۶، دریک مقاله نوشت: چپ‌ها نتوانسته‌اند جایگزین مناسبی برای حمایت‌گرایی پیدا کنند.

از آن زمان اما چشم‌انداز تغییر کرد. جو بایدن که قلبا و صمیمانه طرفدار تجارت آزاد بود، حالا به از بین رفتن مشاغل اذعان می‌کند. در طرح بایدن یک مالیات ۱۰ درصدی برای شرکت‌هایی در نظر گرفته شده است که در آن سوی آب‌های آمریکا فعالیت دارند. همچنین برای شرکت‌هایی که کارخانه‌هایشان در داخل فعالیت دارند و به ایجاد مشاغل کمک کنند، یک بخشودگی ۱۰درصدی مالیاتی در نظر گرفته شده است. او همچنین ۲ تریلیون دلار برای رشد زیرساخت‌های این کشور در حوزه انرژی پاک در نظر گرفته است. رادریک در یک ایمیل نوشت: اقتصادی که بایدن، به‌عنوان یک میانه‌رو برای آمریکا در نظر گرفته است، از برنامه‌های هیلاری کلینتون بسیار پیشرو‌تر است. اما با حلوا حلوا گفتن دهان شیرین نمی‌شود. باید دید بایدن در صورت انتخاب، به وعده‌هایش جامه عمل خواهد پوشاند.  بسیاری از آمریکایی‌ها که به‌دنبال «مرد قدرتمند» هستند، مجددا به دونالد ترامپ رای خواهند داد. او قهرمانی است که قرارداد نفتا را پاره کرد (حتی با اینکه مدل جدیدش، افتضاح‌تر از نسخه اولیه‌اش باشد). ترامپ کسی است که با وضع تعرفه‌های جدید سیلی به‌صورت چینی‌ها زده است. با این حال طبقه کارگر در اعماق وجود خود از قهرمان خود دلخوری‌هایی نیز دارند: او ضد اتحادیه است. نیل گورسوچ، کسی که ترامپ به محض ورود به کاخ سفید در دیوان عالی منصوب کرد، فردی است که به شدت با اتحادیه‌ها مخالف است. مورد عجیب دیگر اینکه ترامپ بیش از اینکه در قرارداد موقت با چین به فکر ایجاد شغل برای یقه‌آبی‌ها باشد، روی حوزه‌های بانکی و بیمه‌ای چینی‌ها متمرکز شده است. افزون بر این کاهش مالیات ترامپ بیشتر خوشایند سهامداران و کمپانی‌های بزرگ بوده است و شهروندان آمریکایی را در این زمینه لحاظ نمی‌کند. پول‌هایی که به آمریکا سرازیر می‌شود به جیب آنها و حساب‌های بانکی‌شان خواهد رفت.

شرکت‌ها بیشتر از آنکه به فکر استخدام و آموزش نیروهایشان باشند، سهام کمپانی خود را می‌خرند و مالکان‌شان را ثروتمندتر می‌کنند. این نوع خرید سهام به‌قدری زننده است که ترامپ نیز از آن دفاع نمی‌کند.  ترامپ کسی است که خود این مسائل را بهتر بلد است. او فرد ناشایستی است که با استفاده از اسب تروآ، که همان یقه‌آبی‌ها هستند، وارد کاخ سفید شد و آنها کلید را به کسی سپردند که خود نماینده اصلی آن «یک درصد» است. حالا ترامپ به‌دنبال از بین بردن بیمه‌های همگانی در بحبوحه درگیری طبقه متوسط و ضعیف در مواجهه با یک بیماری پاندمی است و از این واضح‌تر نمی‌توان نشان داد که او در این جنگ در کدام طرف ایستاده است. خدمات درمانی همگانی چیزی است که فردی مانند شانون را که کارگر بخش فولاد است، مجددا به آغوش دموکرات‌ها فرستاده است، حتی با اینکه بیشتر اقوام او از ترامپ حمایت می‌کنند. او به من گفت: «ترامپ مدام رجز می‌خواند که مشاغل را حفظ می‌کند اما اینطور نیست.»

 

 

 

 

به این خبر امتیاز دهید:
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه