بحران "قره باغ" طی دهههای گذشته استخوانی لای زخم در منطقه قفقاز جنوبی با پیشینه تاریخی یک بحران قومیتی- سرزمینی است که ریشه آن به دههها و قرنهای گذشته میرسد.
این منطقه پس از جدایی از قلمرو سرزمینی ایران طی 2 قرارداد "گلستان" و "ترکمانچای" (در دوران حکومت فتحعلی شاه قاجار در سالهای 1812 و 1828) به حاکمیت روسیه تزاری درآمد و تا سالهای ابتدایی قرن بیستم هم اقوام آذری و هم ارمنیها در این منطقه سکنی داشته و با یکدیگر زندگی میکردند.
اما وقایع جنگ اول جهانی، ماجرای کشتار ارامنه به دست امپراتوری عثمانی و انقلاب کمونیستی در روسیه و شکلگیری اتحاد جماهیر شوروی و سیاستهای متناقض و گاه متضادی که از جانب مسکو در این منطقه از قفقاز جنوبی اعمال شد همه و همه دست به دست هم دادند تا موضوع حاکمیت بر این منطقه را مثل استخوانی لای زخم و یک بحران قومیتی- سرزمینی در مرزهای شمالی ایران و در روابط بین دو کشور جمهوری آذربایجان و ارمنستان تثبیت کنند.
منطقه قره باغ با وجودی که کمتر از 5 درصد از مساحت جمهوری آذربایجان است (وسعت این منطقه از کشور کوچک لوکزامبورگ در اروپا هم کوچکتر است) اما موضوع اعاده حاکمیت باکو بر این منطقه در سیاست داخلی و خارجی باکو در اولویت نخست قرار دارد.
دو جمهوری آذربایجان و ارمنستان پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی از سال 1992 تا 1994 به مدت بیش از 2 سال بر سر قرهباغ جنگیدند و در نهایت این جنگ با ضعف جمهوری آذربایجان و با تثبیت حضور نیروهای ارتش ارمنستان بر این منطقه با آتشبس خاتمه یافت و از آن زمان تاکنون و در نزدیک به 26 سال گذشته جمهوری آذربایجان منطقه خودمختار قرهباغ را منطقهای اشغال شده از خاک خود از سوی ارمنستان میداند.
دو طرف پس از آتشبس سال 1994 تاکنون بارها در این منطقه درگیری نظامی داشتهاند که آخرین آنها طی روزهای گذشته به وقوع پیوسته است.
ریشه های بحران
دو طرف استدلالهای خاص خود را برای اثبات حاکمیت خود بر قرهباغ را دارند؛ جمهوری آذربایجان میگوید این منطقه خودمختار بخشی از قلمرو این کشور است و در مقابل جمهوری ارمنستان نیز میگوید با توجه به ترکیب جمعیتی این منطقه که نزدیک به سه چهارم آن را ارمنیها تشکیل میدهند، این منطقه بخشی از ارمنستان محسوب میشود. دو طرف استدلالهای تاریخی خاص خود را هم دارند برای اینکه به زعم خود اثبات کنند این منطقه بخشی از دنباله تاریخی- قومی آنهاست.
ارمنستان نام قره باغ را "آرتساخ" مینامد و در مقابل جمهوری آذربایجان این منطقه را "قرهباغ" میخواند که با نام شناخته شده بینالمللی آن هم مطابقت دارد. با وجودی که هماینک این منطقه در اشغال ارتش ارمنستان است اما تاکنون هیچ کشوری قرهباغ را به عنوان جزئی از قلمرو سرزمینی ارمنستان به رسمیت نشناخته است.
پس از شکلگیری جمهوریهای آذربایجان و ارمنستان در ابتدای سقوط امپراتوری تزاری و همزمان با شکلگیری اتحاد جماهیر شوروی (سابق) و انحلال جمهوری ماوراء قفقاز ، حکومت آذربایجان در اعلامیهای در 28 ژانویه 1919 قره باغ را بخشی جداییناپذیر از قلمرو سرزمینی خود اعلام کرد. حکومت اتحاد جماهیر شوروی (مسکو) هم در ابتدا 3 منطقه "قره باغ "، "نخجوان" و "زنگه زور" را بخشی از قلمرو حکومت کمونیستی آذربایجان (یکی از 15 جمهوری تشکیل دهنده اتحاد جماهیر شوروی) دانست اما به موازات پیوستن جمهوری ارمنستان به ساختار اتحاد جماهیر شوروی به دلیل قرابتهای قومی و مذهبی( روسیه و ارمنستان هر دو مسیحی ارتدوکس هستند) نظر دولت مسکو عوض شد و نخجوان و قرهباغ را به عنوان مناطق خودمختار و بخشی از قلمرو سرزمینی و اداری جمهوری ارمنستان دانست و حکومت کمونیستی جمهوری آذربایجان هم که در آن موقع تابع دربست سیاستهای دیکته شده از مسکو بود این نظر را پذیرفت و از ادعا و اعلامیه سابق خود دست کشید.
اما سیاستهای جمعیتی- قومی شوروی سابق سیال بود و با وجودی که پیشتر بر اساس ماده 3 قرارداد 1921 میان شوروی و ترکیه نخجوان و قرهباغ به عنوان "جمهوریهای خودمختار" به جمهوری آذربایجان و در مقابل "زنگه زور" به عنوان بخشی از سرزمین ارمنستان محسوب شد؛ اما در دوران استالین "قره باغ" برای اسکان در اختیار قوم ارمنی قرار گرفت.
در دوره "میخاییل گورباچف" (آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروری سابق) ساکنان ارمنی قره باغ که بر اساس سیاستهای جمعیتی دوران استالین در این منطقه تثبیت شده بودند با امضای توماری به مسکو خواستار پایان وضعیت خودمختاری و پیوستن به جمهوری ارمنستان شدند که این موضوع در نهایت در سال 1988 منجر به درگیری و جنگ داخلی بین ارمنیها و آذریهای ساکن قره باغ شد که در این دوره گروههای مسلح ارمنی و آذری به مناطق و محلههای یکدیگر حمله میکردند.
در نهایت به دلیل اکثریت جمعیتی ارمنی قره باغ و این حقیقت که پارلمان محلی این منطقه خودمختار هم در اختیار اکثریت ارمنی بود در 12 ژوئن 1988 پارلمان قره باغ به جدایی کامل این منطقه از آذربایجان و پیوستن به ارمنستان رای داد.
رای پارلمان با مخالفت آذربایجان و مسکو همراه شد و وضعیت تا زمان فروپاشی شوروری کجدار و مریز تداوم یافت تا اینکه دو کشور مستقل جمهوری آذربایجان و ارمنستان به فاصله کمتر از یک ماه در تابستان سال 1991 از شوروی اعلام استقلال کردند. آذربایجان در 31 آگوست سال 1991 و ارمنستان در تاریخ 23 سپتامبر اعلام استقلال کردند و تبدیل به کشورهای مستقلی شدند.
جنگ بر سر قره باغ
حالا بحران قره باغ دیگر نه به عنوان یک مشکل داخلی و اداری بین دو جمهوری تشکیل دهنده اتجاد جماهیر شوروی سابق بلکه به بحرانی در روابط بین دو کشور تازه استقلال یافته تبدیل شد که گوش شنوایی برای اوامر و نواهی صادره از مسکو نداشتند.
حالا بحران قره باغ با گرفتن رنگ و بوی ملیگرایی و با داشتن پیشینهای قومی و تاریخی قابلیت این را داشت که دو کشور تازه استقلال یافته را به جان هم اندازد و این گونه هم شد و دو کشور تازه استقلال یافته برای اعاده حاکمیت خود بر قره باغ دست به اسلحه شدند و جنگ درگرفت.
پایگاهی نظامی در قره باغ/ آسوشیتدپرس
جنگ دو جمهوری و کشور نوپا به مدت بیش از 2 سال ادامه یافت و در نهایت با اشغال نظامی منطقه قره باغ از سوی ارتش ارمنستان در ماه ژوئیه 1994 با میانجیگری روسیه و قرقیزستان با آتشبس خاتمه یافت.
آذریها میگویند در دوران جنگ، ارتش ارمنستان دست به جنایات جنگی زده و هزاران آذری را به صورت دستهجمعی قتل عام کرده است. آمارهای بینالمللی حاکی از کشته شدن 15 هزار نفر (نظامی و غیرنظامی) در جنگ 2 ساله بر سر قره باغ در فاصله سالهای 1992 تا 1994 است.
تلفات آذریها اما بسیار بیشتر از ارمنیها بوده است . آذریها در طی دوران جنگ 2 ساله آواره بسیار بیشتری هم داشتهاند که طبق تخمین کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل نزدیک به 600 هزار آذری بر سر جنگ قره باغ آواره شدهاند.
از زمان آتشبس بین 2 کشور تا کنون که بیش از 26 سال میگذرد دو طرف بارها درگیریهای محدود مرزی داشتهاند اما از جنگ تمام عیار هم خودداری کردهاند.
از زمان پایان جنگ 2 ساله حضور ارتش ارمنستان در خاک قره باغ تثبیت شده و این منطقه تحت اشغال ارتش جمهوری ارمنستان است و دهها هزار آذری هم در حین و پس از جنگ از این منطقه کوچیدهاند.
عکس منتشره از سوی وزارت دفاع ارمنستان از درگیری نظامی اخیر بین آذربایجان و ارمنستان در مرز قره باغ/ آسوشیتدپرس
دولت آذربایجان اما آتشبس را به عنوان پایان بحران ندانسته و نمیداند و قره باغ را بخشی جداییناپذیر از قلمرو سرزمینی خود میداند که در اشغال ارتش ارمنستان است و "آزادی قره باغ" طی 3 دهه گذشته تبدیل به یک شعار و آرزوی ملی برای آذریها شده است.
دولت جمهوری آذربایجان طی 2 دهه گذشته در مقایسه با ارمنستان تقویت شده و به واسطه درآمدهای نفتی، وضعیت اقتصادی بسامانتری در مقایسه با ارمنستان دارد. آذربایجان از سوی دیگر با جلب حمایت کشورهایی چون ترکیه و ایالات متحده آمریکا تلاش کرده خود را مستظهر به حمایت غرب و ناتو قرار دهد تا جمهوری ارمنستان مستظهر به حمایت و پشتیبانی روسیه را در موضع ضعف قرار داده و در نهایت ارتش ارمنستان را مجبور به خروج از قره باغ کند.
موضع میانه ایران
موضع جمهوری اسلامی ایران طی سالهای گذشته پس از جنگ قره باغ همواره دعوت به خویشتنداری بین دو کشور و اعلام آمادگی برای به کار بردن مساعی جمیله و میانجیگری برای حل بحران از طریق گفتگو و دیپلماسی بوده است؛ موضعی که بیش از آنکه از جانب دولت باکو مورد توجه قرار گیرد؛ با استقبال همسایه ارمنستانی همراه است.
مقامات دولت باکو به واسطه اینکه این کشور را پس از ایران (و احتمالا عراق) دومین کشور بزرگ شیعه جهان میدانند و از سوی دیگر به واسطه اینکه قرابت قومی و تاریخی نزدیکی با ایران دارند (به واسطه حضور دهها میلیون آذری زبان در ایران) انتظار این را دارند که ایران در بحران قره باغ از همکیشان و همزبانان آذری خود در برابر ارمنستان پشتیبانی و حمایت کند و موضعی شبیه به ترکیه در حمایت دربست و بی چون و چرا از موضع باکو در قبال ایروان داشته باشد؛ اما ظرافتها و واقعیتهای دیپلماسی منطقهای، نوع رابطه ایران با روسیه و سیاستهای غربگرایانه دولت باکو موانعی عمده هستند که سبب شده سیاست جمهوری اسلامی ایران در قبال بحران قره باغ به جای درغلتیدن به سمت قرابتهای مذهبی و قومی و تاریخی به سمت ظرافتها و محدودیتهای "سیاست واقعی" در غلتد و از موضعی "بینابین" و "میانجیگرانه" بین 2 همسایه شمالی خود فراتر نرود.
دیدگاه تان را بنویسید