شرق- در روز ملی خلیج فارس، بررسی کارنامه سینمای بومی، نشان میدهد فیلمهایی در موضوع این دریای مهم ساخته شده که به مخاطبان علاقهمند، شناختی محدود از جایگاه آن به دست میدهد؛ اما فقط معدودی از آن دسته آثار را میتوان ماندگار تلقی کرد، بهطوریکه نسلهای آینده بتوانند آنها را مرور کنند و به آگاهی نسبی از زیستبوم آن برسند. پیش از آنکه انقلاب به پیروزی برسد، یکی، دو اثر بیشتر به چشم نمیخورد که در ذهنها مانده باشد؛ اولی، فیلمی نیمهبلند است که «موج و مرجان و خارا» نامیده شده؛ این مستند ایرانی به کارگردانی مشترک ابراهیم گلستان و آلن پندری ساخته شده و تاریخ تولید آن به سال ۱۳۴۱ خورشیدی برمیگردد. «موج و مرجان و خارا» به سفارش شرکت ملی نفت ایران ساخته میشود و درباره عملیاتی زیردریایی است که برای توسعه مناطق نفتخیز و رساندن خط لوله نفت به جزیره خارک انجام میشود و همچنین در آن زمان، کار بلندی ساخته میشود که مجموعه فاخری از آب درآمد؛ «دلیران تنگستان»، تولید سازمان رادیو و تلویزیون وقت است و همایون شهنواز، آن را کارگردانی کرد. این اثر تماشایی بارها از صداوسیمای جمهوری اسلامی پخش میشود و تکرار آن نیز ملالی ندارد و برخلاف آثاری که به پخش مکرر آن اصرار ورزیده شده، همچنان در استقبال از این اثر جذاب و تاریخی، مخاطبان انبوهی پابرجا ماندهاند. این بود کارنامه هنری گذشتگان درباره خلیج نیلگون فارس؛ اما پس از انقلاب فیلمساز صاحبنام و بااصالتی به نام ناصر تقوایی، منتظر توصیهای از دستگاه هنری نمیماند و اثر ماندگار و عمیق خود با نام «ناخدا خورشید» را به سال ۱۳۶۵ بر بستر آبهای خلیج فارس، با قدرت هنری خویش، روایت میکند. نتیجه کار چیست؟ محتوا و ساختار کار، بنا به گواهی کارشناسان بینالمللی، بسیار هنرمندانه و چشمنواز میشود. در واقع تقوایی میخواهد منطقهای متعلق به ایران را در رزمایشی هنری به نمایش بگذارد و آفرینشی بومی بسازد که خاطره اثر ارنست همینگوی با چشمانداز خلیج فارس در پرده سینما دیده شود، تاجاییکه گفته شده این بهترین اقتباس از کتاب «داشتن و نداشتن» است. با وجود آنکه در جشنواره فجر آن سال، به سازنده اثر عنایتی نمیشود؛ اما به بازیگران و عوامل دیگر کار جوایزی تعلق میگیرد و این بیتوجهی به کارگردان اثر، در جشنواره لوکارنوی ایتالیا با گرفتن جایزه یوزپلنگ برنزی جبران میشود. ناخدا خورشید همچنان پس از سه دهه، میدرخشد و در لیست اول آثار فیلمهای تاریخ سینمای ایران پابرجا میماند و از سویی در صدر کارهایی قرار میگیرد که درباره خلیج فارس ساخته شدهاند. پس از آن، فیلمهای بسیار دیگری یکی پس از دیگری بر بستر روایی خلیجفارس ساخته میشوند که محمل کار آنان، «دریای پارس» است و این موضوع، نقش پررنگی در فیلمنامه آثار ایفا میکند.
فیلمهای بلندی مانند «موج مرده»، «کشتی آنجلیکا» و «جنگ نفتکشها» و چند مستند کوتاه و بلند مانند «سیراف»، مجموعه «کندوکاو...» و «ستارگان خلیج فارس» با سرمایههای شخصی یا اهتمام محدود تلویزیونهای استانی تولید میشوند که هرچند میتوانند معرف جغرافیای ارزشمند جنوب یک میهن باستانی باشند، اما کفایت نمیکنند زیرا پرسش اینجاست که آیا برای این منطقه مؤثر و پرآوازه، مکانی که علاوه بر تاریخ دیرین خود، در زمان درخشش تمدن اسلامی، نقش فرهنگی و بازرگانی پررنگی هم بر شانههایش سنگینی میکند، کارهایی به همین مقدار اندک، در مدت 40 سال، کفایت میکند؟ اینهمه بیمهری به این آبهای نیلگون از کجاست؟ برای نمونه در سال گذشته جشنوارهای نوپدید تصمیم میگیرد که آثاری را با موضوع خلیج همیشه فارس بپذیرد که فقط ۲۵ اثر تولیدی مقبول در سالیان اخیر به دستش میرسد و محل برگزاری جشنواره را در جزیره قشم برمیگزیند، با این خیال که دولت هم حمایت و عنایتی به آنها بورزد؛ اما دریغ از نیمدانگ توجه از سوی کارگزاران ملی و استانی به این رویداد هنری! که البته با لطف ایزدی و درایت گردانندگان جشنواره، کار به شکل نهچندان رضایتبخشی به سرانجام میرسد. یادکرد این خاطره تلخ بیش از همه حاکی از آن است که تدارک چنین اقدامات هنریای که ضرورتی ملی محسوب میشود، گویا در نظر مسئولان امر، تعریف جامعی نشده است، چراکه عادت روزانه مسندنشینان فرهنگ، بهجای کادرسازی هنری و پشتیبانی از فیلمسازان علاقهمند به کار در این منطقه توریستی، فقط به اموری خرد و دمدستی معطوف است که دردسر صرف هزینه بالا نداشته باشد تا ایام مدیریت خود را به نحوی عافیتطلبانه با چراغ خاموش سپری کنند.
دیدگاه تان را بنویسید