فیلم «جودی» براساس زندگی واقعی جودی گارلند، ستاره مشهور هالیوود، ساخته شده است که چند ماه پایانی زندگی او را در قالب ستارهای افولکرده و بیخانمان به تصویر میکشد؛ ستارهای که کار حرفهای خود را از دوسالگی بر روی صحنه تئاتر و بازی در نمایشهای وودویل آغاز کرد و اولین جایزه اسکار خود را در سنین نوجوانی برای بازی در نقش دوروتی در فیلم «جادوگر شهر آز» به دست آورد. جودی در 39سالگی اولین و جوانترین زن دریافتکننده جایزه سیسیل بی دمیل بود، در طول عمر کوتاهش بیش از 35 فیلم سینمایی بازی کرد و اولین خواننده زن بود که در سال 1961 موفق به دریافت جایزه گرمی برای آلبوم «تالار کارنگی» شد. جودی گارلند که به لحاظ فیزیک و چهره، قابل قیاس با همنسلشان مانند مرلین مونرو، آوا گاردنر، الیزابت تیلور و لانا ترنر نبود، مسیر حرفهای صعبتر و پیچیدهای را طی کرد و توانست به واسطه صدای جادوییاش، جایگاه مرتفعتری کسب کند. فیلمنامه «جودی» نوشته تاد اج، براساس نمایشنامهای از پیتر کوئلتر با عنوان «پایان رنگینکمان» نگاشته شده است. کوئلتر نیز برای نگاشتن نمایشنامهاش از نمایشنامه «آخرین آهنگ بلبل» الگوبرداری کرد که ایده مرکزیاش یک خواننده مرد الکلی بود که هنگام مسافرت با شریک زندگی خود در یک کشتی ملاقات میکند. فیلم گولد با صرفنظرکردن از گذشته درخشان و پرفرازونشیب جودی گارلند، بر روی آخرین برگ برنده او برای بازگشت به دوران طلاییاش تمرکز میکند؛ اجراهای لندن در تئاتر/کلوب شبانه Of The Town Talk که میتواند جودی را از بیخانمانی و بیثباتی برهاند و او را برای داشتن یک زندگی معمولی در کنار فرزندانش لورنا و جوئی از همسر سومش سیدنی لافت امیدوار کند؛ اما درونمایه اصلی فیلم گولد نه براساس وفاداری به اتفاقات اصلی زندگی او و ازدواجها، شکستها، مبتلاشدن او به بیماری هپاتیت، خودکشیهای مداوم و بستریشدن در آسایشگاه روانی بنا شده است و نه بر تمرکز موضعی بر تواناییهای حرفهایاش؛ بلکه براساس تئولوژی شخصیت او بنا شده است که به واکاوی روح دردمند و آسیبدیدهاش میپردازد؛ روحی اندوهناک و عاصی که در جریان کار حرفهای غیرانسانی در راستای ستارهسازی در نظام معیوب هالیوود، مضمحل میشود و رو به نابودی میرود. مصرف مداوم قرصهای انرژیزا و خوابآور آمفتامین و باربیتورات برای کاهش اشتها و تزریق انرژی مضاعف در راستای انجام کار بیوقفه و شبانهروزی که در فلاشبکهای فیلم گولد بهدرستی نمایش داده میشود، جودی گارلند را در تمام دروان زندگیاش با اعتیاد مواجه کرد و او را از نظر جسمی به نوعی اختلال در خوردن غذا و هیپرونتیلاسیون (نوعی اختلال تنفسی که بر اثر اضطراب و استرس شدید و سوءمصرف مواد مخدر ایجاد میشود) مبتلا کرد. فیلم «جودی» هجوم بیامان و حیوانی کاپیتالیسم در صنعت سینما را هدف قرار میدهد که تأثیرات سوء آن بر روح و روانی نابودشده به شکلی ملموس و حقیقی در شخصیت جودی با بازی درخشان و نامرئی (رنه زلوگر) تجسم مییابد. در فیلم «جودی» با کشمکشهای مداوم جودی گارلند با خودش بر سر ورود به صحنه و شروع خوانندگی بهعنوان یک آفرینش هنری مواجه هستیم؛ فعالیتی که مفهوم کار را به معنای work (مفهومی به معنای نوعی شکوفایی، بالندگی و رشد) به کار در مفهوم Labor (به معنای زحمت) تنزل میدهد و شخصیت را دچار بحران میکند. در فیلم جودی مدام با شخصیتی مواجه هستیم که با کشمکشهای طاقتفرسای روحی و جسمی که بیشباهت به شکنجه نیست، دستوپنجه نرم میکند و ناچار است اقدام به انجام عملی اجباری (خوانندگی) کند و نوعی سردرگمی، رنج مضاعف و نداشتن اعتمادبهنفس ریشهدار از خود بروز میدهد. تا زمانی که کار برای جودی در قالب هدفی زمانبندیشده و غایی مطرح است، او را دچار نوعی عذاب روحی و جسمی تهی از لذت میکند که ناخودآگاه از انجام آن گریزان است؛ اما نگاه کنید به صحنهای که جودی بعد از آخرین اجرایش که با حمله تماشاچیان مواجه شد، وقتی آخرین امیدهایش برای کسب وجه مورد نیازش برای حضانت فرزندان از طرف میکی (همسر آخرش) نقش بر آب میشود و سیدنی نیز خواسته بچهها را مبنی بر بودن با پدرشان در خانهای آرام به او منتقل میکند و لورنا این تصمیم مشترک با جوئی را تأیید میکند، جودی حالا میتواند با فراغ بال و دور از فشار، روی صحنه برود و اجرایی رؤیایی و مقبول داشته باشد. این برای اولین بار است که در طول فیلم، جودی دست به عملی میزند که در آن غایتمندی، سود و فایده و وظیفهای در بین نیست و عمل، هدف و انگیزهای بیرونی و درونی ندارد. مبنا و اساس عمل جودی در این صحنه پایانی همواره خود آن عمل است؛ عملی بیهدف که فراتر از اصل لذت است و کماکان با رنج همراه است. یک عمل اخلاقی واقعی که به شکلی نمادین کارکرد خودکشی را دارد. عملِ اخلاقی فوق در جوهر خود، بدون بعد است و سوژه پس از آن دیگر همانی نیست که پیشتر بود. فیلم «جودی» سقوط تراژیک و فروپاشی یک استعداد بیبدیل را به نمایش میگذارد که در 47سالگی، شش ماه پس از کنسرتهای لندن در تنهایی تراژیک و طردشدگی ژرف بر اثر اوردوز و سوءمصرف باربیتورات و مواد مخدر، در حمام خانه خود در لندن، جهان هستی را بدرود گفت.
دیدگاه تان را بنویسید