۵۵آنلاین :
تحلیلگران مسائل بینالمللی اعتقاد دارند رقابت چین و آمریكا به تدریج از سطح اقتصادی فراتر میرود و به حوزه سیاسی و امنیتی تسری مییابد؛ وضع تعرفه تجاری و تنش دو كشور در مورد تحولات ونزوئلا نمونههایی از تغییر سطح تقابل این دو قدرت ارزیابی میشوند. آمریکا در این مسیر از یک سو شرکتهای چینی (نظیر هوآوی) را تحریم میکند و از سوی دیگر به دنبال توافق تجاری با پکن است. به نظر شما این رویکرد آمریکا چه سرانجامی خواهد داشت؟ ورود چین به سازمان تجارت جهانی در سال 2002 دستیابی این کشور را به بازار جهانی تسهیل کرد. سپس بروز بحران مالی در آمریکا، متعاقبا رکود حاکم بر اقتصاد غرب و خصوصا آمریکا شرایطی بهوجود آورد که چین توانست رشد پر قدرت اقتصادی خود را پیش برده و فاصله صنعتی و اقتصادی چین با آمریکا کم و کمتر شود تا به قدرت دوم اقتصادی جهان تبدیل شود. از سال 2000 به بعد در کلیه ادبیات سیاسی آمریکایی چین بهعنوان خطر تهدید کننده جایگاه جهانی آمریکا مطرح شد و از همان زمان نیز طرحهایی هرچند سبک برای کنترل و مهار چین مد نظر سیاستگذاران آمریکایی بوده است تا نهایتا در زمان ریاست جمهوری اوباما برنامه تغییر ثقل سیاست به آسیا برای کنترل «برنامههای توسعهطلبانه» چین بهطور رسمی در سیاست خارجی آمریکا مطرح و طرحهای جدی همچون(TPP) (همکاریهای حاشیه اقیانوس آرام ) که همه کشورهای این منطقه غیر از چین را شامل میشد مطرح گردید. چین با تمام کنشهای اینچنینی آمریکا سعی کرد دور از جنجال و مواجهه مستقیم واکنش نشان دهد. اما با ریاست جمهوری ترامپ و سیاستهای رادیکال و تمامیتخواهانه دولت جدید آمریکا، روابط دو کشور به شرایط جدیدی وارد شد که البته امکان تداوم آن وجود نداشت. مثلا اعمال تعرفهها بر واردات از چین اگرچه در ظاهر یک اقدام رادیکال محسوب میشود اما این سیاستها در عمل (به گزارش فدرال رزرو آمریکا) باعث افزایش قیمت و کاهش فرصتهای شغلی در ده رشته گردیده است. در بخش سیاسی چین در واکنش به سیاستهای تهاجمی آمریکا تلاش کرد در نقاطی که روسیه سیاست فعالی در قبال یکجانبهگری آمریکا اتخاذ کرده است بهصورت نیروی کمکی حاشیهای و نه مستقیم در جهت تعدیل سیاستهای آمریکا عمل کند. موضوع ونزوئلا چنین است. اما در مورد شرکت «هوآوی» موضوع به رقابت دو کشور در تعیین جایگاه تکنولوژیک خود در جهان میباشد. شرکت هوآوی عملا توانسته در نوآوریهای تکنولوژیک آمریکا را پشت سر بگذارد که برای آمریکا قابل پذیرش نیست. در نهایت بخشی از متفکرین آمریکایی معتقدند که برای گرفتن زهر پیشرفت اقتصادی چین باید اقتصاد دو کشور از یکدیگر همانند اقتصاد آمریکا و شوروی جدا شود یا حداقل در بخش «هایتک» باید به هر قیمتی این اتفاق بیفتد. چین اغلب از حضور نظامی در دیگر نقاط جهان پرهیز داشته اما با گسترش حضور نیروهای آمریکایی در نزدیکی مرزهای این کشور، گمانهزنیهایی درخصوص تمایل چین به ورود به حوزه نفوذ قدیمی آمریکا یعنی خلیج فارس و دریای عمان مطرح میشد. این گمانهزنیها با رزمایش اخیر تقویت شد. فکر میکنید، تقابل با آمریکا در حوزه امنیتی و ورود به حوزه نفوذ ایالات متحده، چه نقشی در سیاستهای بلند مدت چین داشته باشد؟ با پیگیری سیاست «توجه به آسیا» توسط دولتمردان آمریکایی و تهدید قلمداد شدن چین در استراتژیهای امنیت ملی آمریکا چین دو رشته از فعالیتها را آغاز کرد. اول، کاهش وابستگی این کشوربه راههای دریایی و تنگههای مهم جهان که آمریکا بر آن غلبه کامل داشت با طرح راه ابریشم زمینی و توسعه راههای زمینی و راه آهن از چین به اروپا و نیز کشیدن لولههای انتقال نفت و گاز از روسیه، قزاقستان، ترکمنستان به چین و نیز پیگیری شاهراه گوادر-کاشغر. این مسیرها به چین اجازه میداد در هنگام بروز بحران بدون اتکا به راههای دریایی از راه زمین نیازمندیهای خود را بر طرف کند. در سیاستی دیگر با افزایش ظرفیتهای دریایی خود سعی کرد که کاستیهای خود را در دریا کمتر کند. خرید یک ناو هواپیما بر از روسیه و تولید یک ناو هواپیمابر دیگر که بهزودی مورد استفاده قرار خواهد گرفت و برنامه تولید هشت ناو هواپیمای دیگر عملا کاستیهای نیروی دریایی چین را در کل اقیانوس آرام و اقیانوس هند برطرف خواهد کرد. به رغم این توسعه نظامی هنوز چین علاقهمند است که با همکاری آمریکا سیاستهای جهانی خود را پیگیری کند لیکن چون نیروهای تندرو آمریکایی و اروپایی موانع زیادی جلوی راه این همکاری به وجود میآورند، چین سیاستهای ثانویهای نیز در نظر دارد که موکدا سیاست اولیه آنها نیست. حضور چین در رزمایش با ایران و روسیه در روزهای جاری در حالی صورت میگیرد که چین در مانور ماه گذشته آمریکا با متحدینش در دریای عمان نیز نقش کوچکی بعهده داشته است. آمریکا از چه ابزارهایی برای کنترل رشد قدرت چین بهره میبرد و این ابزارها تا چه اندازه میتوانند مؤثر باشند؟ آمریکا از سیاست تخریب روابط همسایگان چین با آن کشور حمایت کرده و از آن کشورها در جهت امنیتی کردن منطقه علیه چین تا کنون استفادههای زیادی کرده است. از سوی دیگر نیز تلاش دارد با اعمال تحریم و محدودیتهای دستیابی به تکنولوژی و یا بازار شبیه جنگ سرد جلوی رشد چین را بگیرد. اگر رشد قدرت اقتصادی-نظامی چین به همین منوال ادامه داشته باشد، این موضوع چه تأثیری بر نظم سیاسی آینده جهان خواهد داشت؟ اگر جنگی جهانی صورت نگیرد، جهان در بیست سال آینده با دو کشور قدرتمند که از نظر اقتصادی، تکنولوژیک، سیاسی و امنیتی نگاههای متفاوتی دارند روبهرو خواهد بود. بهنظر من روسیه و اروپا در کنار این دو کشور تلاش دارند که جایگاه خود را بیابند.
منبع : آرمان ملی
دیدگاه تان را بنویسید