مجید جلالی یکی از مربیان باسابقه و کهنهکار در لیگ برتر است؛ چهرهای که همه او را با قهرمانی در لیگ برتر با پاس تهرانی میشناسند که بازیکنانی مانند خداداد عزیزی، جواد نکونام و آرش برهانی و دوجین ستاره دیگر را در اختیار داشت و توانست با عبور از تیمهای قدرتمندی چون پرسپولیس، استقلال و سپاهان در اوایل دهه 80 قهرمانی را تجربه کند. جلالی که با لپتاپ و تحلیلهای نو شهرت خوبی را بین فوتبالیها جمع کرده بود، بعد از پاس به صباباتری رفت و در آنجا نیز با کسب دو عنوان قهرمانی در جام حذفی و سوپرکاپ نشان داد تئوریای که دارد، بهخوبی در حال پیادهشدن است. صبای آن سال نیز بازیکنان بزرگی را در اختیار داشت؛ از علی دایی و سهراب بختیاریزاده تا یحیی گلمحمدی بازیکنانی بودند که جلالی توانست با آنها تاریخسازی کند. موفقیتهای جلالی اما در کسب جام بعد از صباباتری به پایان رسید. درواقع میتوان اینطور گفت که آخرین جامی که او با تیمی کسب کرده برمیگردد به سال 1384 و حالا 14 فصل است که او نتوانسته تیمی را به مقام قهرمانی برساند. برای مربیای که در دو فصل تمامی جامهای فوتبال باشگاهی را کسب کرد و اواسط دهه 70 در مسابقات جهانی نیروهای مسلح مدال نقره را به عنوان سرمربی بهدست آورده بود، 14 سال نرسیدن به هیچ عنوان باشگاهی میتواند نقطه تاریک دوران مربیگری او باشد. جلالی اما در گفتوگو با «شرق» معتقد است مدیران باشگاهی در فوتبال ایران و البته فضای حاکم در این ورزش اجازه اینکه یک مربی بتواند در درازمدت ایدههای خود را پیاده کند، نمیدهند و سکوها فقط در انتظار کسب سه امتیاز و نتایج مقطعی کوتاهمدت هستند. بخش دیگری از گفتوگو با سرمربی فعلی گلگهر مربوط به مربیگری او در پرسپولیس است که بیلبوردهای تهران هم این خبر را رسانهای کردند اما به فاصله چند ساعت «برخی مقامات بلندپایه» اجازه ندادند او سرمربی سرخپوشان تهران شود؛ هرچند موافقت و حمایت پروین را نیز کسب کرده بود.
آقای جلالی در ابتدا از وضعیت تیم گلگهر بفرمایید که در روزهای کرونایی چطور تیم را تمرین میدهید و شرایط چطور پیش میرود؟
ببینید گلگلهر یکی از تیمهایی بود که گزینه اصلی سقوط به دسته پایینتر نامیده میشد اما ما بعد از تمرینات و برنامهریزیهایی که انجام دادیم توانستیم بعد از چند مسابقه نتایج قابل قبولی کسب کنیم و از قعر جدول کمی فاصله بگیریم اما بهخاطر شیوع ویروس کرونا مسابقات تعطیل شد. مرتبا به ما اعلام میشد که مسابقات دو تا سه هفته تعطیل است اما دیدید که لیگ برتر و سایر مسابقات در دنیا بیش از سه ماه است که برگزار نشده است. در طول این سه ماه اما به کمک کادر فنی توانستیم بچهها را سازماندهی کنیم از شرایط آمادگی خود عقب نمانند و حالا چند روزی است که تمرینات را شروع کردیم تا اینکه مشکوکبودن تست چند بازیکن، دوباره برنامه ما را به هم ریخت.
شما از مربیانی هستید که موافق تعطیلی لیگ است؟ یا عقیده دارید مسابقات باید طبق پروتکل بهداشتی از سر گرفته شود؟
بهنظرم اصلا این سؤال نباید از مربیان پرسیده شود چراکه هیچ مربی فوتبالی خواهان تعطیلی مسابقات نبود، بلکه شیوع این ویروس باعث شد تا مسابقات به حالت تعلیق دربیاید اما اگر نظر شخصی من را بخواهید دراینباره بدانید باید عرض کنم هر مربیای طبعا نگاهش به تیم خودش است پس من هم بدم نمیآید مسابقات تعطیل شوند چراکه از لحاظ هزینه صرفهجویی میشود و برای فصل بعد میتوانیم با بودجه پسانداز از لیگ نوزدهم، کیفیت بالاتری را ارائه دهیم. اما باید این موضوع را هم خاطرنشان کنم که اگر این 9 هفته لغو شود خب 30 هفته فصل بعد را چطور میخواهیم برگزار کنیم وقتی توانایی برگزاری 9 هفته را نداریم؟ ویروس کرونا ثابت کرده که تا مدتها با انسان هست و باید پروتکلی طراحی و تدوین کنیم تا مسابقات فوتبال را بتوانیم در روزهایی که کرونا وجود دارد برگزار کنیم. همه بازیکنان باید زیر نظر یک نهاد یا بیمارستان مشخص تست کرونا بدهند تا ساختار شکل بگیرد. خوشبختانه جلسات خوبی با آقای بهاروند و سهیل مهدی داشتم و این نکات را به ایشان پیشنهاد کردم.
آقای جلالی برگردیم به اوایل مربیگری شما که با پاس تهران شروع کردید و اتفاقا همراه شد با قهرمانی در لیگ برتر...
بله اوایل دهه 80 بود که من با کسب عنوان نایب قهرمانی جهان در مسابقات نیروهای مسلح به پاس آمدم. شناخت خوبی بین من و آقای آجرلو وجود داشت. من ایدههای نویی داشتم که همراه شده بود با آیندهنگری آجرلو. همچنین بازیکنان بسیار باکیفیتی داشتیم من جمله خداداد عزیزی، جواد نکونام، آرش برهانی و... که اگر خاطرتان باشد نیمکت ذخیره پاس بهتنهایی توانایی قهرمانی در لیگ برتر داشت. ما تیم غنی از لحاظ بازیکن بودیم که تصور نمیکنم دیگر در تاریخ فوتبال دو جین بازیکن ستاره در تیمی جمع شوند. در هر صورت بهخاطر مسائلی نتوانستم طرحم را بیش از یکی دو سال در پاس پیاده کنم.
چه مسائلی؟ چون به نظر میرسید شرایط مهیاست برای تکرار قهرمانی اما شما از این تیم جدا شدید.
در طول کار بعضی وقتها مشکلاتی پیش میآید که تحمل آدم تمام میشود. من هم شاید آن دوران تحمل الان را نداشتم و زود بههم میریختم اما نمیخواهم بیشتر این مسئله را باز کنم.
در صباباتری هم موفق بودید به طوری که دو جام قهرمانی کسب کردید.
در صبا هم ایدههای جذابی داشتم که خدا را شکر اکثر آن پیاده شد. سردار شهریاری هم مانند آقای آجرلو توجه زیادی به زیرساخت باشگاه داشت و با تعاملی که با هم داشتیم، توانستیم یک قهرمانی جام حذفی و بعد قهرمانی در سوپرکاپ را کسب کنیم. بازیکنان بزرگی همچون علی دایی، یحیی گلمحمدی و سهراب بختیاریزاده را نیز داشتیم که کمک شایانی کردند.
اما چرا موفقیتهای مجید جلالی در همان سال 84 متوقف شد و تا امروز دیگر هیچ تیمی با شما نتوانسته است به مقام قهرمانی برسد؟
اعتراف میکنم اشتباهاتی در طول دوران ورزشی داشتم که مسیر موفقیت من را تغییر و متوقف کرد. البته فضای فوتبال هم اجازه نمیداد مربیای مثل من طرح و برنامههای بلندمدتش را پیاده کند چراکه فوتبال ما صرفا به دنبال نتیجه است و توجهی به ساختارسازی ندارد. یکی از بزرگترین اشتباهاتم این بود که چون در روزهای ابتدایی ورود به فوتبال تمام جامهای داخلی فوتبال ایران را کسب کردم و در ذهنم موفقیت قارهای را ترسیم کردم که رخ نداد.
فکر نمیکنید یکی از اشتباهات شما انتخاب شهید قندی یزد بود؟ چون شما از جایی که برای قهرمانی تلاش میکردید رسیدید به تیمی که برای بقا میجنگد.
متأسفانه بله. به این خاطر که من پیش خودم گفتم حفظ شهید قندی در لیگ برتر، کمتر از قهرمانی نیست اما شرایط آنطور که باید پیش نرفت چون من با شرایط تیمی که برای ماندن در لیگ تلاش میکند آشنا نبودم.
در صحبتهایتان همیشه از حضور در فولاد به نوعی با حسرت یاد میکنید که اجازه ندادند برنامهتان اجرا شود. چه کسانی جلوی شما را گرفتند؟
داستان حضور من در فولاد خوزستان مفصل است. در دو مقطع به عنوان سرمربی در فولاد فعالیت کردم که یک بار این تیم با خرید سپاهان نوین، لیگ برتری شد و دفعه دوم نیز زمانی سرمربی این تیم شدم که با سه امتیاز رتبه هجدهم را تصاحب کرده بود. با این حال آن سال رتبه ششم را کسب کردیم که واقعا کار بزرگی بود. با توجه به اینکه فولاد خوزستان پتانسیل بالایی از لحاظ زیرساخت و بازیکنان مستعد داشت تلاش کردم فولاد را به جایگاه واقعی خود برگردانم. جامعه اما این مسائل را برنمیتابد و همانطور که قبلا گفتم، انتظار دارند در یک سال تمامی جامها را کسب کنیم. در فولاد برنامه سهساله نوشته بودم. تعداد زیادی بازیکن را از تیم پایه آوردم. سروش رفیعی را از لیگ یک شیراز آوردم. کاوه رضایی را از جوانان آوردم که میبینید الان در بلژیک میدرخشد. یوسف وکیا، بختیار رحمانی، مهرداد جماعتی و ساسان انصاری را هم همینطور از جوانان به فولاد آوردم تا برای تیم آیندهنگری کنم اما وقتی همین بازیکنان را به زمین میفرستادم و یک گل دریافت میکردیم از روی سکو شعار میدادند: «فولاد مهدکودک نمیخواهیم!». به همین خاطر است که میگویم اتمسفر فوتبال ایران اصلا اجازه نمیدهد یک مربی برنامه بلندمدت خود را پیاده کند.
آقای جلالی، شما مربیای بودید که در پاس و صباباتری قهرمانی در لیگ برتر، جام حذفی و سوپرکاپ را کسب کردید اما در هر صورت این نقد به شما وارد است که مربیای همچون جلالی با تجربه قهرمانی، بیش از 14 سال است که دستش به جام نرسیده است. در مصاحبهای عنوان کردید تیمی که در قواره قهرمانی باشد را در این مدت مربیگری نکردید اما به طور مثال تراکتور در سالیان اخیر از مدعیان همیشگی قهرمانی بوده و جذب شما نیز برای موفقیت در لیگ بود اما آنجا هم عنوانی با شما کسب نشد.
بله صحبت شما را قبول دارم که تراکتور در تمام این سالها همیشه یکی از شانسهای قهرمانی بوده است اما نمیدانم دلیلش چیست که در آنجا بیشتر به حواشی توجه میشود تا متن. خدمت شما عرض میکنم در پایان نیمفصل با تراکتور رتبه سوم را کسب کردیم و در اولین هفته شروع نیمفصل دوم با پیروزی مقابل پرسپولیس به صدر جدول رسیدیم اما به جای تشویق، شروع کردند به زدن ما! واقعا از روزی که صدرنشین شدیم که سه هفته هم این صدرنشینی ادامه داشت شرایط به جای بهترشدن، بدتر شد. حتی در جام حذفی هم تا یکچهارم نهایی بالا رفته بودیم که در پایان همان تیم در جام حذفی قهرمان شد. دقت کنید تراکتور همیشه تا هفتههای پایانی از مدعیان قهرمانی است اما متأسفانه همین حواشی است که باعث میشود این تیم به جام نرسد.
در پیکان در دو نوبت بهترین مربی هفته هم لقب گرفتید و پرسپولیس برانکو را نیز در ورزشگاه آزادی شکست دادید؛ کاری که فقط پیکان در لیگ هفدهم انجام داده بود؛ اما باز هم این روند ادامه پیدا نکرد.
به نکته خوبی اشاره کردید. دو سال خوب را با پیکان تجربه کرده بودم. اگر خاطرتان باشد پیکان بهمدت شش سال، یک سال در میان به لیگ یک سقوط میکرد؛ اما کادر ما نهتنها توانست جلوی این اتفاق تکراری را بگیرد، بلکه پیکان را به جمع شش تیم بالای جدول نیز برساند. از ایرادهای پیکان این بود که با بازیکنان قرارداد یکساله امضا کرده بودند و در پایان هر فصل بازیکنان اصلی با قیمتهای بالاتر به تیمهای دیگر میرفتند. شرایط طوری شده بود که مدیریت میگفت برای سال سوم باید سهمیه آسیایی را کسب کنم! من به مدیریت باشگاه گفتم بازیکنانم در پایان فصل جدا شدند و بودجه کافی هم برای جایگزینی ندارم، چطور برای کسب سهمیه آسیایی باید بجنگم؟
شما تأکید دارید روی اشتباهاتی که انجام دادید؛ این اشتباهات، فنی هستند یا صرفا به تصمیمهای مقطعی شما مثل حضور در شهید قندی یزد مربوط میشوند؟
نه اصلا بحث من فنی نیست؛ هر مربیای در طول کار خود تعویضها یا ارنجهای اشتباه دارد و این طبیعی است؛ اما تأکید من بیشتر روی تصمیمهایی است که من در گذشته اتخاذ کردم که باعث شد مسیر موفقیت از من دور شود. باید یک بار کتابی دراینباره بنویسم تا دیگران هم متوجه شوند و تصمیمهای اشتباه در زندگی را به حداقل برسانند. به این دلیل میگویم تصمیمهای فنی دخیل نبوده، چراکه من مربیای نیستم که وقتی کار ندارم بنشینم و تلویزیون ببینم و استراحت کنم. بعد از نساجی من حدود سه ماه تیمی نداشتم. خیلی زود بلیت گرفتم و به بارسلونای اسپانیا رفتم و 12 روز دورههای مربیگری را گذراندم. اشتیاق به یادگیری در من زنده است. انرژی نهفتهای دارم که حس میکنم هنوز میتوانم آن را انتقال دهم. من اگر برای مثال در گذشته کمتر مصاحبه میکردم یا با جامعه ارتباط بهتری برقرار میکردم، شرایطم بهتر بود.
یک موضوع درباره شما مثل هندوانه سر بسته است. حضور یکروزه شما در پرسپولیس با پیشنهاد علی پروین. توضیح میدهید چرا یکباره حضور شما در این تیم منتفی شد؟
واقعا نمیدانم دلیلش چه بود. من صبح روز اول ماه رمضان با آقای علی پروین صحبت کردم، قرار بر این شد که صحبتهای نهایی در غروب همان روز انجام شود. عصر با آقای پروین صحبت کردیم و قرار شد فردا صبح برای امضای قرارداد به هیئت فوتبال برویم و ثبتش کنیم. نکته عجیب اینکه مذاکره من با باشگاه قرار بود مخفیانه باشد، اما وقتی از دفتر باشگاه خارج شدم دیدم بیش از 20 عکاس و خبرنگار منتظر هستند تا مصاحبه کنند. من در مسیر برگشت به منزل، سمت میدان هفت تیر بودم که تابلوهای تبلیغاتی الکترونیکی را در اتوبان دیدم که خبر مربیگری مجید جلالی در پرسپولیس را نوشته بودند! اما به این نتیجه رسیدم که یکسری آدم تأثیرگذار دوست نداشتند من سرمربی پرسپولیس شوم، چراکه صبح فردا یکباره ورق برگشت و من دیگر گزینه پرسپولیس هم نبودم! من حتی به آقای پروین گفتم پرسپولیس الان مدیرعامل ندارد، اصلا چه کسی میخواهد حکم مربیگری من را امضا کند؟ آقای پروین گفت پس تا الان چطور احکام را امضا میکردیم؟ به این دلیل که مرحوم خطیب استعفا داده بودند اما فعلا با استعفای ایشان در آن برهه موافقت نشده بود. من صحبتهای زیادی با پروین داشتم و ایشان دلگرمی داده بود که بچهمحل هستیم و کار را باید سریع شروع کنیم و از من پشتیبانی میکند و به این خاطر انگیزه گرفتم که در پرسپولیس میتوانم به اهدافی که دارم برسم اما متأسفانه ورق برگشت.
بهعنوان سؤال پایانی؛ شما اظهارنظری داشتید که در فضای مجازی خیلی سروصدا کرد. اینکه قلعهنویی بهتر از مورینیو و علی دایی مانند دشان است. نقد من به صحبت شما اینجاست که برای مثال امیر قلعهنویی همیشه بهترین تیمهای ایران را چه از لحاظ بازیکن و چه از لحاظ سختافزار در اختیار داشته اما بیش از هشت سال است که هیچ عنوانی به دست نیاورده است؛ چه در فوتبال داخلی و چه در لیگ قهرمانان آسیا یا همینطور علی دایی با علم به اینکه به جوانان بها میدهد که فاکتور بسیار مثبتی است، اما میبینید که تیمهای دایی خیلی تماشاگرپسند بازی نمیکنند و در سالیان اخیر هم جزء تیمهای بالانشین لیگ نبودند. مربیان ایرانی اصولا در بحث علمی بهروز نمیشوند اما چطور این قیاس مورینیو و دشان با مربیان ایرانی مطرح میشود؟
من صحبتی که میکنم بر پایه منطق و اصول است. از لحاظ شرایط جغرافیایی مطمئن باشید اگر قلعهنویی در اسپانیا یا پرتغال متولد شده بود میتوانست به افتخارات مورینیو برسد. ما سه درجه مربی داریم که این سه درجه در بین مربیان داخلی نیز صادق است. ببینید قلعهنویی بچه نازیآباد بوده و با تلاش خودش به چنین جایگاهی رسیده و قهرمانیهای زیادی را در لیگ برتر کسب کرده است. همینطور علی دایی کاراکتر شخصیتیاش و همچنین کاریزمایی که از زمان کاپیتانی در تیم ملی داشته، مشابه دشان است که از کاپیتانی تیم ملی فرانسه به مربیگری در این تیم رسید. شرایط جغرافیایی متفاوت باعث شد اینها صرفا در بُعد فوتبال داخلی موفقیت کسب کنند.
دیدگاه تان را بنویسید