محمد عارف با تاکید بر ضرورت شکلگیری تئاتر ملی در ایران، از کماعتبار شدن جایگاه نمایشنامهنویسی در دو سه دهه اخیر ابراز تاسف میکند.
او میگوید بعد از رادی و ساعدی و بیضایی و خلج و استادمحمد و حکیم رابط و دیگر درامنویسان حرفهای شاخص چه کردهایم؟ چه میخواهیم بکنیم؟
عارف، در گفتگویی با خبرنگاران درباره اهمیت برگزاری مسابقه نمایشنامهپژوهی ایران میگوید و تاکید دارد که نمایشنامه همچنان مهمترین رکن یک نمایش است و ضروری است جایگاه این رکن مهم را احیا کنیم.
او یادآوری میکند که نمایشنامهپژوهی ترکیبی از پژوهش، نمایشنامه و انسان شناسی است که برای عنوانِ دور نخست کنفرانس ملی ایران انتخاب شده و آغازگر حرکت جدیدی از منظر انسانشناسی فرهنگی است که بر اساس نظریه انسان شناسی برانیسلاو مالینوفسکی، « نیاز و نهاد» شکل گرفته است.
عارف درباره ضرورت پژوهش در نمایشنامهنویسی توضیح میدهد: نخستین کنفرانس ملی نمایشنامهپژوهشی ایران نیز مانند هر رویداد مهم ملی باید پس از اختتامیه مورد نقد و بررسی منتقدین و صاحب نظران ایران قرار گیرد. قطعا اندیشمندان حوزه درام، پژوهش هنر و انسانشناسی تئاتر، بعداً این رویداد جدید ملی را بررسی خواهند کرد. اما از نظر عنوان و اساس آن، گمان میکنم از آغاز درامنویسی ایران تا امروز، برای نخستین بار است که چنین اتفاقی توسط کانون نمایشنامهنویسان و مترجمان خانه تئاتر ایران رخ میدهد.
او ادامه میدهد: چیستی نمایشنامه و موجودیت آن در ایران از آغاز تا امروز دغدغه این کنفرانس است که البته بخش مهمی از آن در مقالاتی که به دبیرخانه رسیده مشهود است.
عارف با اشاره به پیشینه فرهنگی کشورمان یادآوری میکند: ایران متمدن کشوری با هفت هزار سال سابقه هنری، هنوز برای طرح یکسری از پرسشها نیازمند پژوهشهای جدی است؛ پزوهشهایی همانند این که آیا تئاتر ملی در ایران وجود دارد یا خیر؟ آیا ایران هم مانند یونان و مصر دارای تئاتر سه هزار ساله و شش هزار ساله هست یا خیر؟ آیا خاستگاه نمایش مذهبی تعزیه ایران است یا خیر؟ اگر هست با کدام شیوهی مطالعاتی انسانشناسی و با چه رویکردی میتوان پاسخ آن را یافت؟ نظریه اشاعهگرایی کلارک ویسلر چگونه میتواند در این بین راه حلی نشان دهد؟ آیا هر کارگردان یا بازیگر یا نورپرداز یا دانشجوی لیسانسی که هنوز نمایشنامه ننوشته، میتواند دراماتورژ باشد؟ آیا به درستی تفاوت تئاتر دفاع مقدس با تئاتر جنگ روشن هست که بتوان آثاری را بین این دو دسته تقسیم کرد؟ و دهها پرسش دیگر که باید برای پاسخ به آنها کوشش کرد و راهی جز پژوهش در این میان وجود ندارد.
ریس کانون نمایشنامهنویسان خانه تئاتر بعد از طرح این پرسشها ادامه میدهد: بنابراین ایدهی نخستین کنفرانس ملی نمایشنامهپژوهی ایران را کانون نمایشنامهنویسان و مترجمان خانه تئاتر ایران برای نخستین بار مطرح کرده و حدود صد و دوازده نفر از پژوهشگران کشورکه غالبا از استاد تمامی(پروفسوری) تا دانشیاری (اسوشیت پروفسور) و کارشناسی ارشد دانشگاهها هستند برای پاسخ به بخشی از این همه نیاز طی هشت ماه مداوم تلاش کردهاند. یقینا این کنفرانس آغازگر این راه اساسی است و مدعی پاسخ به همه پرسشها نیست چون ذات پژوهش تردید است اما جای خوش وقتی است که بذر پرسش و تلاش برای پاسخ پاشیده شده است.
او با اشاره به بینتیجه ماندن بسیاری از مباحثی که در حوزه نمایشنامهنویسی مطرح میشود، خاطرنشان میکند: اگرچه همواره در فستیوالها و مقالات علمی پژوهشی و سمینارهای ملی در مورد نمایشنامه و فیلمنامه بسیار بحث میشود و به درستی هم اشاره میشود اما معمولا در همان حد گفت وگوی بیتلاش باقی میماند. در نشستهای تخصصی و ارزشمند نمایشنامهشناسی و فیلمنامهشناسیها فقط به نقل آسیبها پرداخته میشود. موضوعی مهم که نیازمند خاستگاهشناسی و تجزیه تحلیل و تفسیر و راهکار است.
عارف یادآوری میکند: شواهد نشان میدهد که زمانی «نمایشنامه» ستون اصلی نمایش در ایران بود اما در دو سه دههی گذشته، جایگاه و اعتبار نمایشنامه اصلاً از اهمیت افتاده است. هر کسی میتواند بدون تسلط بر قواعد نمایشنامهنویسی، متنی بنویسد و کار کند. نه اینکه هرکسی که نامش نمایشنامهنویس نیست نتواند کار کند. منظورم این است که آنقدر جایگاه نمایشنامه دمدستی شده که اهمیتی برای آن در ساختار یک تئاتر قائل نیستند.
او که دانشآموخته ادبیات نمایشی است و دکتری تخصصیاش هم انسان شناسی تئاتر بوده، میافزاید: برای من این پرسش حکم حیاتی داشته که چه اتفاقی در یک سده نمایشنامهنویسی ایران رخ داده است؟ بعد از رادی و ساعدی و بیضایی و خلج و استادمحمد و حکیم رابط و دیگر درامنویسان حرفهای شاخص چه کردهایم؟ چه میخواهیم بکنیم؟ همیشه دغدغه این را داشتم که باید در مورد نمایشنامه و آسیبهای آن و افت و خیزهایی که از آغاز تا امروز داشتیم نه فقط در ایران که از یونان باستان تا امروز در ایران، پژوهش کنیم.
او با تاکید بر جایگاه حیاتی نمایشنامه خاطرنشان میکند: برخلاف آنچه در ایران فعلی مشاهده میکنیم، معتقدم که ستون هر نمایشی، نمایشنامه است نه بقیه ارکان آن. برخلاف دیدگاه برخی منتقدان که میگویند تئاتر بوال بازیگر محور است و میتواند تک نفره باشد و فقط مبتنی بر بازیگر است، میگویم آن بازیگری که میتواند در چنین تئاتری خیلی خوب کار کند، در واقع یک نویسندهی خلاق و حرفهای است؛ چون مدام در ذهنش دارد درام نوشته میشود و همزمان بازی میکند. کاری که هر بازیگری نمیتواند انجام دهد. چنین کسی، نویسندهای است که به جای نوشتن بر کاغذ، درام را در ذهنش مینویسد. بنابراین تئاتر بوال اگر موفق میشود، بر اساس نمایشنامهنویس آن است. اما در ایران، معمولا سهم مادی و معنوی نمایشنامه و نمایشنامهنویس از قلمها افتاده است.
عارف ابراز تاسف میکند: حق درام نویس به شدت از لحاظ حقوقی و حقیقی خیلی دون در نظر گرفته شده و در اغلب موارد هیچ حقوقی برای درامنویس منظور نمیکنند یا رقم دریافتی درامنویس به نسبت بقیه عوامل اجرایی نمایش خیلی پایین است. در حالی که در مملکت متمدن و کهن ما باید قانونی وضع بشود که حق نویسنده برای تمام اجراها پرداخت بشود. حتی پس از مرگ اگر نمایشنامهاش اجرا شود باید حق نویسندگیاش به خانوادهاش پرداخت شود.
رییس کانون نمایشنامه نویسان متذکر میشود: بنابراین، تصمیم گرفتیم گام به گام برای نمایشنامه و نمایشنامهنویسان در ایران به تعریفی به جا برسیم. در این کنفرانس در مورد پژوهش بر نمایشنامه کار کنیم. فرد نمایشنامهنویس پنج شش سال وقت میگذارد و مینویسد، نه تنها پولی به او نمیدهند بلکه وقتی متن وی در بازبینی رد میشود یا در اجرا مورد نقدها قرار میگیرد، نویسنده مورد بازخواست قرار میگیرد. اینجاست که به لحاظ حرفهای و هنری- علمی، ضرورت این اقدام جدی میشود.
او اضافه میکند: کانون نمایشنامهنویسان و مترجمان خانه تئاتر ایران بهترین جا برای انجام این کار بود و الان که واکنشها دریافت میشود، حس خوب برگزاری کنفرانس قابل لمس است؛ پژوهشگران و نمایشنامهنویسان و استادان دانشگاه استقبال بسیار خوبی از آن کردهاند و به این کنفرانس ملی احترام گذاشتهاند بنابراین به نظر میرسد که جایش در ادبیات نمایشی ما خالی بوده است. امیدوارم همکاران عزیزم در هیات مدیرههای بعدی دومین و چندمین کنفرانس ملی نمایشنامهپژوهشی را برگزار کنند که هر دوره مکمل دورههای پیش باشد.
عارف درباره ارزیابی کیفیت آثار رسیده توضیح میدهد: همانطور که پروفسور ناظرزاده هم در ویدیوی پس از انتخاب چکیده مقالات فرمودهاند، استقبال از کنفرانس به لحاظ کمی بسیار عالی است. بالغ بر ۱۰۰ مقاله به کنفرانس رسیده است. از نظر کیفی هم با توجه به اینکه من یکی از داوران مقالات ایرانی و خارجی هستم، باید بگویم خوشبختانه آنقدر سطح مقالات خوب بوده که توانستیم نوزده مقاله را به مجلات علمی و پژوهشی معرفی کنیم. مقالاتی که بسیار عالی هستند و به تعامل در باب نمایشنامهنویسی ایران کمک میکنند.
او با ابراز امیدواری برای برگزاری دورههای بعدی این همایش به صورت بینالمللی ادامه میدهد: امسال کنفرانس را به صورت ملی برگزار کردیم اما امیدواریم در دوره بعد همکاران محترم ما آن را به صورت بینالمللی ادامه دهند که متوجه شویم منتقدان جهان در مورد نمایشنامه و نمایشنامهنویسی ایرانی چه نظری دارند؟
عارف با ابراز خرسندی از تنوع موضوعی مقالات رسیده به کنفرانس می گوید: این تنوع هم بسیار قابل توجه بود؛ با عناوین متنوعی مانند زن در نمایشنامه، تاریخ در نمایشنامه، نقش فرهنگ در نمایشنامه، ساختار، ژانرهای مختلف، سیاست، ترجمه در نمایشنامه و غیره مقالاتی نوشته شده و از زوایای قابل تاملی پژوهش و بررسی کردهاند و از همه مهمتر اینکه فکر میکنم در این مقالات آثار حدود ۸۰ درصد از نمایشنامهنویسان مهم و اثرگذار ایران مورد مداقه و بررسی قرار گرفته شده است.
عارف درباره تاثیر این کنفرانس بر فضای نمایشنامهنویسی ایران میگوید:ابتدا این را بگویم که کانون نویسندگان و مترجمان خانه تئاتر ایران طراح و پیشنهاد دهنده و میزبان این کنفرانس بوده است. موسسه فرهنگی هنری سپندار جاودان خرد هم بلافاصله اعلام آمادگی برای همکاری کرد و با تمام وجود در کنار کانون قرار گرفت و زحمات زیادی را هم به دوش گرفت. امیدوارم مقالات پذیرفته شده در مجلات علمی پژوهشی ایران و خارج از ایران و همچنین در مجله مجموعه مقالات کنفرانس که مرکز مطالعات پایگاه استنادی جهان اسلام مجوز آن را داده منتشر شود و بهخوبی بازتاب پیدا کند. اگر هم چیزی در این دوره از کنفرانس از قلم بیفتد یقیناً در دوره بعدی جبران خواهد شد. چون ما در این دوره به صورت موضوعی کار نکردیم و اجازه دادیم که همه بتوانند در همه زمینهها چه ژرفانگرانه و چه پهنانگرانه در مورد نمایشنامه در ایران، یافته هایشان را گزارش کنند. حرفهایشان را بزنند.
او اضافه میکند: امیدوارم این اتفاق باعث شود که در آیندهای نه چندان دور، نمایشنامه پژوهی به رکن اصلی تئاتر ایران تبدیل شود. من فکر میکنم نمایشنامهنویس و فیلمنامهنویس حتماً باید ۹۰ درصد وقت خود را بر روی پژوهش بگذارد و ۱۰ درصد را به نوشتن اختصاص دهد. چون نگارش ظرفی است که ارسطو و دیگران به ما دادهاند و ساختار مدور و اپیزودیک و تخت و مانند آن هم مشخص است ولی این مظروف است که از موضوعات ایرانی و فرهنگ و تمدن و کهن الگوها و اساطیر و ادبیات ایران تهی شده است.
نمایشنامه در ایران نیازمند بررسیهای گوناگون تطبیقی و تفسیری و پژوهش محوری است. بنابراین نمایشنامهنویسان ایرانی باید حتماً در میدان تحقیق باشند تا بتوانند به تئاتر ملی ایران دست پیدا کنند. بهطور مثال، اگر عناصر فولکلور و انسانشناسی را از آثار شکسپیر حذف کنند متنهایش تبدیل به متنهایی ضعیف خواهد شد. ایران نیز سرشار از نمادها و نشانهها و داستانها و کهن الگوهایی است که اگر به درستی در متون نمایشی قرار گیرد تئاتر ایران نیز مانند سینمای ایران جهانی میشود و میتواند با دنیا حرف بزند. بزرگترین اشکال تئاتر ما در مقابل سینما هم در این است که سینمای ما به ویژه سینمای کیارستمی، توانسته با دنیا حرف بزند اما تئاتر ما تاکنون نتوانسته چنین کاری را انجام دهد و تئاتر ایرانی را در دنیا تثبیت کند. سینمای ایران توانسته به زبان مشترک جهانی دست پیدا کند اما تئاتر ایران هنوز نه. به امید آن روز که ایران نیز دارای تئاتر ملی بشود.
دیدگاه تان را بنویسید