ارسال به دیگران پرینت

هفت نکته مهم که باید از کرونا یاد بگیریم

فدریکا موگرینی مسوول سابق سیاست خارجی اروپا ابعاد سیاسی اپیدمی کرونا را تشریح کرد

هفت نکته مهم که باید از کرونا یاد بگیریم
 
 بحرانِ ویروس کووید ۱۹ فرصتی است تا برخی اشتباهات سیاسیِ سال‌های اخیر را مخاطب قرار دهیم و راهمان را با تکیه بر قطب نمایِ واقعیت تغییر دهیم. محقق شدنِ این مساله نیازمند این است که مردم در اقصی نقاطِ جهان (البته این روند با رهبرانِ نهادی و سیاسی آغاز می‌شود، اما در نهایت نیازمندِ عزمِ همه ماست)، واقعیت را به عنوانِ اصلِ اول و اساسی خود تعریف کرده و به آن توجه کنند.
 
 
فدریکا موگرینی ، مسوول اسبق سیاست خارجی اتحادیه اروپا در مقاله‌ای برای پایگاه خبری پراجکت سندیکیت می‌نویسد: «چند هفته قبل، هیچ فردی این گزاره را که، مشهودترین روند در عرصه سیاست جهانیِ عصر ما، "ملی گرایی" است به چالش نمی‌کشید. یکجانبه گرایی و منطقِ بازیِ با حاصل جمع صفر، مسائل عادی و معمولِ جدید در عصر ما به نظر می‌آمدند. در این راستا، شعار‌هایی نظیرِ "برای بردِ من، شما باید بازنده باشید" و یا "اول من" تبدیل به گزاره‌هایی عادی شده بودند».

به گزارش فرارو، اینگونه به نظر می‌رسید که عباراتی از این نوع، علایم و برند‌های تجاریِ مسلم و غیرقابل مناقشه قرنِ حاضر هستند. اضافه بر این، این عبارات تقریبا با هیچ گونه محدودیتی از نظر مسائل جغرافیایی و ایدئولوژیک نیز مواجه نبودند: شما می‌توانستید آن‌ها را در اشکال مختلف بیابید. می‌توانستید آن‌ها را در هر قاره و در هر جهت گیری سیاسی (از جمله جنبش‌های سیاسی مختلفی که فاقد هر گونه برچسبِ سیاسی و ایدوئولوژیک هستند) و همچنین در طیف گسترده‌ای از سیستم‌های نهادی و حتی در چهارچوب برخی سازمان‌های بین المللی نیز بیابید. اینطور به نظر می‌رسید که این روند، هر روز بیشتر از گذشته تحکیم و تثبیت می‌شود. در این میان، صدا‌های اندکی وجود داشتند که تلاش می‌کردند به نفعِ یک رویکردِ همکاری جویانه بین المللی، چندجانبه گرایی، راه حل‌های برد-برد، جستجو برای یافتن زمینه‌های مشترک و سیاست‌های جامعه محور به جایِ صرفا چشم انداز‌های فردگرایانه از جامعه، استدلال کنند.

در شرایط فعلی که اپیدمی ویروس کرونا در کل جهان در حال گسترش است و زندگی میلیون‌ها انسان را به خطر انداخته و بنیان هایِ زندگیِ روزمره ما را به لرزه درآورده است، ما نیاز داریم تا این پرسش را مطرح کنیم که آیا این پارادایم قرار است باز هم به عنوان پارادایمِ غالب باقی بماند؟ آیا همه گیری و اپیدمی ویروس کرونا قرار است این پارادایم را تقویت کند؟ آیا درس‌هایی وجود دارند که ما آن‌ها را فرابگیریم؟

آیا یک ویروس می‌تواند برخی مفروضاتی را که چشم اندازِ فعلیِ سیاستِ جهانی بر پایه آن‌ها استوار است به چالش بکشد؟ آیا این ویروس موجب خواهد شد تا ما به آنچه واقعا مهم است توجه کنیم؟ آیا ما را در قالب جامعه بشری متحد خواهد کرد؟ یا اینکه احساس ترس و سوظن را در میان/ و در داخل جوامع تحریک خواهد کرد و بیش از گذشته، ما را از یکدیگر جدا خواهد کرد و میزان لفاظی‌ها و رفتار‌های سمی که از قبل، جوامع ما را مسموم کرده و ظرفیتِ جمعیِ ما برای انجامِ اقداماتِ موثر را فلج کرده، افزایش می‌دهد؟ آیا ما قصد داریم از این بحران به عنوان فرصت استفاده کنیم و برخی استباهاتِ سال‌های گذشته را مخاطب قرار دهیم و راه و مسیر خود را بر اساسِ قطب نمایِ واقعیت تغییر دهیم؟

اپیدمی ویروس کرونا شماری از مسائل را با صدای بلند و واضح به ما گوشزد می‌کند. اگر واقعا ما مایل به شنیدن هستیم، در ادامه به شماری از این مسائلِ ساده اشاره می‌شود.

اول، جامعه جهانی موجودیت دارد. آنچه که در دوردست‌ها اتفاق می‌افتد، به طور مستقیم بر اینجا و شرایطِ فعلی ما تاثیرگذار است (حتی می‌تواند جنبه‌های حیاتی زندگی ما را تحت تاثیر قرار دهد). یک عطسه یا سرفه در یک قاره، تاثیراتِ مستقیمی را بر دیگر قاره‌ها برجا می‌گذارد. ما به یکدیگر متصل هستیم. ما یک کل واحد را تشکیل می‌دهیم. تمامی تلاش‌ها برای اینکه خطوط مرزی را به مثابهِ خطوطی جداکننده در نظر بگیریم و انسان‌ها را بر اساس ملیت، قومیت، جنسیت و یا عقاید مذهبی تقسیم بندی کنیم، معنایِ خود را با توجه به اینکه بدن‌های ما به طور یکسان در معرض ابتلا به ویروس کرونا هستند (فارغ از اینکه ما چه کسی باشیم)، از دست می‌دهند.

دوم، من به رفاه و سلامت همسایه ام علاقه‌مند هستم. اگر همسایه من مشکلی دارد، این مساله مشکل من نیز است. از این رو، اگر من به خاطرِ همسایه ام به او توجه نمی‌کنم، بهتر است به خاطرِ خودم هم که شده به او توجه کنم، زیرا در یک جهانِ درهم تنیده مثلِ جهانی که اکنون ما در آن زندگی می‌کنیم، موثرترین راه برای محافطت از خودمان این است که به دیگران و محافظت از آن‌ها نیز توجه کنیم. از این منظر، همبستگی، خودخواهیِ جدید است (حتی اگر خودخواه هم باشیم، برای خودمان هم که شده باید به دیگران اهمیت دهیم).

سوم، برای مواجهه با ویروس کرونا به پاسخ‌ها و واکنش هایِ هماهنگِ جهانی، به شدت نیاز است. این مساله نیازمندِ سرمایه گذاری بر رویِ سازمان‌های چندجانبه بین المللی است. اگر شما فکر می‌کنید که می‌توانید به بحرانی نظیرِ شیوع ویروس کرونا تنها با تکیه بر رویه‌ها و اقداماتِ ملی، به نحو موثری واکنش نشان دهید باید بدانید که در زبان ایتالیایی این کارِ شما را شبیهِ "تلاش برای خالی کردنِ آبِ دریا با استفاده از یک قاشق می‌دانند". شما کارِ زیادی انجام خواهید داد، اما دریغ از ذره‌ای نتیجه که عایدِ شما شود. اگر از ظرفیت کار جمعی در جهان کنونی غافل شویم باید بدانیم که در مقابل، مجبوریم هزینه‌های سنگینی را بپردازیم.

چهارم، تصمیماتِ سیاسیِ مبتنی بر داده‌های علمی، تنها شیوه عقلانی و مفید جهتِ برون رفت از بحرانِ ویروس کرونا هستند. شواهد و حقایق، تنها مراجعِ قابل اعتماد ما هستند. خوشبختانه ما هزاران سال است که بر روی علم و دانش سرمایه گذاری می‌کنیم (در کل جهان شاهد این مساله بوده ایم. هیچ تمدنی از این موضوع مستثنی نبوده و دلایل منطقی و عاقلانه زیادی برای آن وجود داشته است). هرگونه انحراف از تصمیماتی که مبتنی بر داده‌های علمی باشند، آن هم تنها به دلیلِ ملاحظاتِ کوتاه مدتِ سیاسی و اقتصادی، بسیار خطرناک است.

پنجم، سلامت، یک خیرِ عمومی است. سلامت یک مساله شخصی و خصوصی نیست. سلامت از حیثِ امنیت ملی (و حتی بین المللی) و رشد و شکوفایی اقتصادی نیز از اهمیت برخوردار است. به همین منوال، سلامت نیازمندِ سرمایه گذاریِ دولتیِ کافی و مداوم و حسِ مسوولیت پذیریِ دسته جمعی است که هر شهروندی باید خود را متعهد به آن بداند. جلوگیری از شیوع یک بیماری، صرفا یک مساله الزام آور و حافظ حیاتِ دسته جمعی برای افراد نیست بلکه این موضوع، مشارکتی حیاتی در بقایِ جوامع و کارکردِ درستِ نهاد‌های بهداشت و سلامت عمومی و در نهایت، دولت است.

ششم، اقتصاد جهانی برای بقای خود نیاز به انسان‌های سالم دارد. سرمایه گذاری رویِ سلامت عمومی، دانش، و پژوهش، یک سرمایه گذاریِ مهم در اقتصاد‌های شکوفا و مرفه در سطح جهان است. تولید، مصرف، تجارت و خدمات (به مثابه بنیان‌های نظام اقتصادی ما) نیازمند آن هستند که مردم سالم و امن باشند.

هفتم، نهاد‌های دموکراتیکی که به خوبی کار کنند، برای زندگی ما به معنای واقعی کلمه حیاتی هستند. ما تا زمانی که خطرِ از دست دادنِ چیز‌ها را حس نکنیم، قدرِ آن‌ها را نمی‌دانیم. شیوه‌ای که سازوکارِ تصمیم سازی، در مواقع بحرانی از خود عملکرد نشان می‌دهد، آزمایش نهایی برای آن است. اگر دموکراسی به پدیده‌ای تبدیل شود که انجامِ اقدامات موثر و درست را کُند یا متوقف کند، استدلال‌ها به نفعِ نظام‌های اقتدارگرا تقویت شده و قدرت خواهد گرفت. امری که به طور حتم پیامد‌های منفی زیادی برای حقوق و آزادی‌های ما خواهد داشت. ایجادِ نهاد‌های دموکراتیک نوعی سرمایه گذاری روی سلامت، امنیت، و حقوق و آزادی‌های ماست.

در نهایت باید گفت، هیچ چیز با ارزش‌تر از خودِ زندگی (حیات) نیست. ما بعضی اوقات این مساله را فراموش می‌کنیم. این همان عقل سلیم است. شاید زمانِ آن رسیده که بار دیگر به اصول اولیه بازگردیم. هر بحران همچون فرصتی است که می‌توان از آن درس گرفت و رویه‌ها و سیاست‌ها را اصلاح کرد. اکنون انتخاب با خود ماست.

* فدریکا موگرینی، مسوول سابق سیاست خارجی اتحادیه اروپا و وزیر خارجه اسبق ایتالیا است.

 

به این خبر امتیاز دهید:
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه