برای درک بهتر مفهوم تیپرینگ بهتر است آن را با یک مثال توضیح دهیم. زمانی که اقتصاد یک کشور یا جامعه جهانی به دلایل غیر طبیعی مثل جنگ، بلاهای طبیعی(مثل کرونا) و غیره.. دچار رکود میشود و به عبارتی اقتصاد جهانی دچار اختلال جدی می شود؛ بانک های مرکزی دنیا یا کشورها برای خروج از بحران ناشی از این عوامل دست به سیاست های انبساط پولی میزنند تا اقتصاد به روال طبیعی خود بازگردد.
ناگفته نماند منظور از سیاست انبساطی، نوعی سیاست کلان اقتصادی است که به دنبال تشویق رشد اقتصادی است. سیاست انبساطی می تواند شامل سیاست پولی یا سیاست مالی (یا ترکیبی از این دو) باشد. این بخشی از دستورالعمل سیاست کلی اقتصاد کینزی است که برای کاهش رکودهای اقتصادی به منظور تعدیل روند منفی دوره های اقتصادی استفاده می شود.
سیاست مالی انبساطی شامل کاهش مالیات، پرداخت نقل و انتقالات، تخفیف و افزایش هزینه های دولت در پروژه هایی مانند بهبود زیرساخت ها می شود.
تیپرینگ به سیاستهایی اطلاق می شود که فعالیتهای سنتی بانک مرکزی را تغییر می دهند. تلاش های تیپرینگ در درجه اول به منظور کنترل نرخ بهره و کنترل برداشت سرمایه گذاران از جهت آینده نرخ بهره است.
تلاشهای تیپرینگ ممکن است شامل تغییر نرخ تنزیل یا الزامات ذخیره باشد. به عبارت دیگر، تپیرینگ دقیقا معکوس تمام اقداماتی است که بانک های مرکزی در جهت سیاست انبساطی اعمال کرده اند. مثلا با کاهش مالیات سعی کرده اند پویایی به اقتصاد برگردد و زمانی که احساس کنند اقتصاد به روال طبیعی خود برگشته است کم کم نرخ مالیات ها را افزایش داده و به حالت قبل برمی گردانند. تیپرینگ تنها می تواند پس از اجرای نوعی برنامه محرک اقتصادی ایجاد شود.
برقراری ارتباط آشکار با سرمایه گذاران در مورد جهت گیری سیاست بانک مرکزی و فعالیتهای آتی به تعیین انتظارات بازار و کاهش عدم قطعیت بازار کمک می کند. به همین دلیل است که بانک های مرکزی معمولاً به جای متوقف کردن ناگهانی سیاست های پولی انبساطی، از روش تدریجی استفاده می کنند.
دیدگاه تان را بنویسید