تشدید فقر مسکن بسیاری از کشورهای فقیر جهان را تهدید می کند؛ اما قرارمان نبود ما با آن همه سرمایه های انسانی و منابع طبیعی در زمره کشورهای فقیر جهان باشیم که "فقر مسکن" و آوارگی ما را هم تهدید کند.
چرا شمار زیادی از متولدین دهه ۱۳۶۰ هنوز خانه ندارند؟ همان هایی که در یک انفجار جمعیتی در دهه ۶۰ متولد شدند تا شعار "فرزند بیش تر زندگی بهتر" مسئولان در آن زمان تحقق یابد.
این نسل پس چند دهه ناکارآمدی و آسیب های اجتماعی فراوان که به چشم دیده اند امروز در برابر، شعاری مشابه قرار دارند.
چند سالی است که کشور به خاطر بحران کاهش و سالخوردگی جمعیت، با وعده های عجیب و غریب دوباره از نسل هایی مانند همین دهه شصتی ها می خواهد که ازدواج کنند و فرزند بیش تر بیاورند.
دبیر ستاد ملی جمعیت به تازگی اعلام کرده است، افزایش متوسط سن جامعه ایران از ۲۲ به ۳۲ سال رسیده است و آینده جمعیت کشور در خطر است.
یکی نیست به مسیولان بگوید وضعیت تراژیک جوانان ایرانی در ناکامی های زندگی و نداشتن یک سرپناه معمولی، را به چشم نمی بینید که از آنها انتظار ازدواج و داشتن فرزند بیش تر دارید؟
چرا از خود نمی پرسید چند درصد از بیست میلیون افرادی که در طول دهه ۱۳۶۰ به دنیا آمدند و جمعیت موسوم به "دهه شصتیها" را تشکیل دادند تا شعار شما مسئولان بر زمین نماند؛ صاحب خانه و سرپناه آبرومندانه ای هستند؟
تا کی می خواهیم جوانان این مملکت را دست مایه اهداف سیاسی خود کنیم بدون اینکه پشتوانه پایداری برای آنها فراهم شود؟موج اول جمعیت دهه شصتیها، ۴۳ سالگی را پشت سر گذاشتهاند و امروز بسیاری از آنها خانه و کاشانه ندارند.
نظام حکم رانی اگر فرزند بیش تر می خواهد باید بداند حداقل یک خانه و سقفی ایمن و پایدار و درآمدی نیم بند و امیدی به آینده نیاز هست تا فرزندی متولد شود.
مگر می شود با تورم وحشتناک کنونی، جوان ایرانی را پس از فرزند آوری رها کرد؟
وقتی گفته می شود که تهران پایتخت ایران، سومین و بدترین شهر جهان به خاطر نداشتن قدرت خرید و نداشتن هزینه مسکن است؛ با چه امیدی از جوانان این کشور بخواهیم تن به ازدواج وفرزند آوری دهند؟
به تازگی ۲۶۶ شهر جهان با شاخص "کیفیتزندگی" سنجش شدند و نتایج پایش در پایان ۲۰۲۴، تهران را "سومین بدترین" محیطشهری برای سکونت معرفی کرد. این شاخص براساس سطح ۶فاکتور مرتبط با رفاه ساکنان از جمله «قدرت خرید و هزینه مسکن» به دست میآید.
وضعیت فقر در جامعه ایران و تورم ۴۰ درصدی، آینده را برای جوان ایرانی تیره و تار کرده است. او امروز که ما به جمعیت بیش تر نیاز داریم، به تنها چیزی که نمی تواند فکر کند ازدواج و فرزند آوری است.
رابطه فقر با مسکن، یک رابطه عمیق و پرمعنایی است.اگر بسته هزینه زندگی را دو قسمت کنیم که خوراکیها و غیرخوراکیها باشد، سهم عمده هزینه زندگی فرد ایرانی، مسکن خانوار است، یعنی حدود ۶۰ درصد از هزینه معیشت را هزینه مسکن پوشش میدهد.
تشدید فقر مسکن بسیاری از کشورهای فقیر جهان را تهدید می کند؛ اما قرارمان نبود ما با آن همه سرمایه های انسانی و منابع طبیعی در زمره کشورهای فقیر جهان باشیم که "فقر مسکن" و آوارگی ما را هم تهدید کند.
در حال حاضر حدود ۳۰۰ میلیون نفر در جهان "بیخانمان" هستند، ۱.۱ میلیارد نفر با "فقر مسکن" دست به گریبانند و چیزی در حدود ۲ میلیارد نفر نیز از "مسکن مناسب و در استطاعت" محرومند.
کاش یک بررسی دقیق علمی انجام می شد تا معلوم شود ما با آن همه سرمایه های پنهان و آشکاری که داریم در کجای این بی خانمان های عالم قرار گرفته ایم.
آنچه که پیش روی ما هست و تورمی که سرکش شده است، برای جوان ایرانی یک معنا بیش تر ندارد. او در حسرت خانه دار شدن به لحظه های مرگ نزدیک و نزدیک تر می شود
دیدگاه تان را بنویسید