معرفی کتاب پایان میانگین
اگر به توسعهی فردی و اشتراکات میان مطالعات روانشناختی و جامعهشناختی علاقه دارید، خواندن کتاب پایان میانگین را به شما پیشنهاد میکنیم.
چطور در جهانی که برای شباهتها ارزش قائل است، موفق شویم
تاد رز، یکی از استادان برجستهی دانشگاه هاروارد، در کتاب پایان میانگین لغت روزمره و پرکاربرد «میانگین» را به چالش میکشد و افق نگرش ما را به روی روشهای جدیدی برای ساماندهی تنوعهای انسانی و پتانسیلهای فردی باز میکند.
دربارهی کتاب پایان میانگین
هر یک از ما با دیگری متفاوت هستیم. ممکن است قد ما کمی بلندتر یا کمی کوتاهتر از میانگین باشد، حقوقی بالاتر یا پایینتر از میانگین را دریافت کنیم و یا خانهای کوچکتر یا بزرگتر از میانگین داشته باشیم. همانطور که میبینید، صحبت بر سر مفهوم میانگین است. بدون شک بارها با خود اندیشیدهایم که در اطراف ما افراد متوسطی وجود دارند و حتی خود نیز ممکن است در شمار آنان قرار بگیریم؛ افرادی با قد متوسط، حقوق متوسط و خانهی متوسط. اما این میانگینهای مفروض و پذیرفتهشده تا چه اندازه ما را به درک واقعیت موجود رهنمون میسازند؟ تاد رز در کتاب پایان میانگین (The End of Average) میکوشد پاسخ متفاوت و تأملبرانگیزی برای این پرسش اساسی ارائه کند.
ما همواره و در تمامی زمینهها، در فاصلهای کم یا زیاد از میانگینهای تعریفشده در جامعه قرار داریم. فاصلهای که میتواند به سبب عوامل مختلف متغیر باشد. امروزه ما با چنین فرضی روبهرو هستیم: معیارهایی که ما را با میانگین مقایسه میکنند -در حوزههایی مانند معدل، تست شخصیت و رتبهبندی عملکرد- چیزی معنادار را در مورد تواناییهای ما آشکار میسازند. این فرض چنان در ذهن ما جا افتاده است که به هیچ قیمتی حاضر نیستیم آن را زیر سؤال ببریم. اما تاد رز در کتاب پایان میانگین میگوید که این فرض به طرز ناباورانهای از نظر علمی اشتباه است. او مفروضات اساسی ما در مورد استعدادهایمان و موفقیتهایی که در پی به دست آوردنشان هستیم، زیرورو میکند و از خلال ایدههای بدیع و جسورانه و تجربیات شخصی خود، راهی قدرتمند را برای بازاندیشی در این مفاهیم ارائه میدهد.
کتاب پایان میانگین به ما نشان میدهد که چگونه موفقیت در شخصیسازی نیازهای فردی ما در تمام جنبههای زندگی نهفته است، تاد رز با استفاده از اصول دانش فردی، نشان میدهد که چگونه میتوانیم مفهوم میانگین را در راستای ایجاد موفقیت درازمدتی که به نفع همه باشد، دستخوش تغییر کنیم. اکنون زمان آن رسیده است که به مفهوم میانگین اکتفا نکنیم و از آن فراتر رویم؛ چگونه؟ تاد رز در کتاب پایان میانگین به شما توضیح میدهد.
تاد رز در این اثر نشان میدهد که برخلاف آنچه امروزه قاطبهی جامعه پذیرفته است، هیچکس متوسط نیست. او از این تقریر بدیع و جسورانه به عنوان یک واقعیت ریاضی و مستدل با پیامدهای عملی عظیم یاد میکند. در حالی که میدانیم مردم به روشهای گوناگونی یاد میگیرند و رشد میکنند، چنانچه نویسنده در کتاب پایان میانگین بیان میکند، این الگوهای رفتاری منحصربهفرد، در مدارس و کسبوکارهایی که ساختار و بافتار آنها حول محور «فرد متوسط» طراحی شدهاند به محاق میروند و نادیده گرفته میشوند. چنین مدل فکریای تفاوتهای ما را نادیده میگیرد و در تشخیص استعدادها ناکام است. اکنون وقت آن رسیده است که این مدل فکری را تغییر دهیم و حول محور میانگین به تجدید نظری اساسی بپردازیم. کتاب پایان میانگین به همین منظور تألیف شده و ترجمهی فارسی آن را مریم جعفری بر عهده داشته است. این کتاب به کوشش انتشارات هورمزد تهیه و منتشر شده است.
کتاب پایان میانگین برای چه کسانی مناسب است؟
اگر به توسعهی فردی و اشتراکات میان مطالعات روانشناختی و جامعهشناختی علاقه دارید، خواندن کتاب پایان میانگین را به شما پیشنهاد میکنیم.
با تاد رز بیشتر آشنا شویم
تاد رز (Todd Rose) بنیانگذار و رئیس مرکز فرصتهای فردی و یکی از اعضای هیئت علمی دانشکدهی تحصیلات تکمیلی هاروارد است. او پژوهشگری شاخص در حوزهی روانشناسی رشد است که به دلیل فعالیتهایش در بهکارگیری اصول سیستمهای پویا در مطالعهی رشد، هوش و یادگیری، و همچنین به سبب مشارکت در زمینهی علوم اعصاب آموزشی، شناخته میشود. تمرکز کنونی نویسنده حول محور موضوع «علم فردی» در بسترهایی از جمله پتانسیل انسانی، رشد استعداد و طراحی نهادهای اجتماعی است. «پایان میانگین»، «اسب تاریک» و «توهمات جمعی» عناوین کتابهای منتشرشدهی تاد رز هستند.
در بخشی از کتاب پایان میانگین: چطور در جهانی که برای شباهتها ارزش قائل است، موفق شویم میخوانیم
به گفتۀ تیلور همیشه «یک بهترین روش» برای انجام یک فعالیت فرضی وجود داشت- و فقط یک روش، آن هم روش استاندارد. برای تیلور، چیزی بدتر از این نبود که یک کارگر سعی کند به روش خودش کاری را انجام دهد. تیلور در 1918 در مقالهای که در یک مجله منتشر کرد، هشدار داد: «صخرهای وجود دارد که مردی بسیار مبتکر و خلاق به بالای آن رسیده و به قوۀ خلاقۀ خودش جامۀ عمل میپوشاند. روا نیست که یک انسان متوسط شروع به ابداع ماشین یا روش یا فرایندی جدید برای جایگزینی با چیزی کند که موفقیتش از قبل اثبات شده است.» کارخانههای آمریکا اصول استانداردسازی تیلور را پذیرفتند و خیلی زود قوانین کار را تهیه کردند، کتابهایی درباره رویههای عملیاتی استاندارد چاپ کردند و کارتهای دستورالعمل کاری صادر کردند که همگی راههای ضروری برای انجام کارها را تعیین میکردند. کارگری که زمانی بهعنوان صنعتگر خلاق شناخته میشد، در حد یک ماشین خودکار تنزل پیدا کرد.
امروزه، استانداردسازی در بنگاههای اقتصادی مدرن به روشی تقریباً بدون تغییر نسبت به اولین طرحهای پیشنهادی تیلور انجام میشود. روشی که من بیواسطه در کارخانۀ مهرزنی آلومینیوم تجربه کردم. از آن جا که این اولین شغل تماموقت من بود، فکر میکردم روند غیرانسانی آن مختص یک شرکت در ایالت یوتا است، ولی خیلی زود به اشتباه بودن این تصور پی بردم. دو سال بعد، بهعنوان نمایندۀ خدمات مشتری در یک شرکت بزرگ کارت اعتباری استخدام شدم. آن جا روی یک صندلی راحت گردان در یک دفتر مجهز به تهویه مطبوع مینشستم. در ظاهر، این کار با شغلم در کارخانه خیلی تفاوت داشت، اما درواقع تفاوتی نداشت. نقش من یک بار دیگر بهطور کامل مطابق با اصول استانداردسازی تیلور تعیین شده بود. به من یک دستورالعمل دقیق برای استفاده در مکالمات تلفنی دادند و حکم کردند تحت هیچ شرایطی از آن دستورالعمل تخطی نکنم. ازآن جا که پیروی درست از دستورالعمل میانگین زمان تماس خدمات مشتری را نشان میداد، کار من بر اساس مدت زمان هر کدام از تماسها ارزیابی میشد. اگر یک تماس بیشتر از زمان میانگین طول میکشید، نور قرمزی در صفحهنمایش کامپیوترم شروع به چشمک زدن میکرد. بهجای تمرکز بر کیفت تماسها، من روی اطمینان از این مسئله تمرکز میکردم که هر چه سریعتر دگمۀ قطع تماس را فشار دهم.
دیدگاه تان را بنویسید