گزیده ای از اشعار شاهنامه فردوسی
شاهنامه فردوسی حاصل زحمات سی ساله ی ابوالقاسم فردوسی شاعر حماسه سرای پارسی است.فردوسی شاهنامه را در سال 384 هجری سه سال پیش از پادشاه شدن محمد غزنوی، به پایان برد و در سال 400 هجری در هفتاد و یک سالگی، تحریر دوم را به انجام رساند.
شاعر ایرانی فردوسی با سردون شاهنامه زبان فارسی را زنده نگه داشت. فردوسی شاعر حماسه سرای پارسی و سراینده شاهنامه حماسی ملی ایران است. فردوسی در سطح جهان دارای نام و آوازه ای بلند است و دوستداران اشعار در مورد ایران به این شاعر بزرگ بسیار علاقه دارند.
شاهنامه فردوسی | نحوه شاهنامه خوانی کودک با استعداد روستای سرآسیاب +ویدئو
ابوالقاسم فردوسی طوسی سال 329 هجری قمری در روستای پاژ شهرستان طوس در خراسان متولد شد. پژوهشگران سرودن شاهنامه را بر پایه شاهنمامه ابومنصوری از زمان سی سالگی فردوسی می دانند. تنها سروده ای که روشن شده از او می باشد، شاهنامه است. فردوسی شاهنامه را در سال 384 هجری سه سال پیش از پادشاه شدن محمد غزنوی، به پایان برد و در سال 400 هجری در هفتاد و یک سالگی، تحریر دوم را به انجام رساند. سروده های دیگی هم به فردوسی منتسب شده اند که بیشتر آنها بی پایه هستند. فردوسی شاعر ایرانی در سال 416 در طوس خراسان درگذشت.
شعر بردباری و پرهیز از غرور
سر مردمی بردباری بود
سبک سر همیشه به خواری بود
***
شعر نیکی و احسان
مکن بد که بینی به فرجام بد
ز بد گردد اندر جهان نام بد
نگر تا چه کاری، همان بدروی
سخن هرچه گویی همان بشنوی
تو تا زنده ای سوی نیکی گرای
مگر کام یابی به دیگر سرای
شعر بی آزاری فردوسی
به نزد کهان و به نزد مهان
به اذیت موری نیرزد جهان
***
شعر کوتاه فردوسی درباره کار و تلاش
به رنج اندر است ای خردمند گنج
نیابد کسی گنج نابرده رنج
اشعار فردوسی
ترا دانش و دین رهاند درست
در رستگاری ببایدت جست
وگر دل نخواهی که باشد نژند
نخواهی که دایم بوی مستمند
به گفتار پیغمبرت راه جوی
دل از تیرگیها بدین آب شوی
چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی
خدا وند امر و خداوند نهی
که خورشید بعد از رسولان مه
نتابید بر کس ز بوبکر به
عمر کرد اسلام را آشکار
بیاراست گیتی چو باغ بهار
پس از هر دوان بود عثمان گزین
خداوند شرم و خداوند دین
چهارم علی بود جفت بتول
که او را به خوبی ستاید رسول
که من شهر علمم علیم در ست
درست این سخن قول پیغمبرست
گواهی دهم کاین سخنها ز اوست
تو گویی دو گوشم پرآواز اوست
علی را چنین گفت و دیگر همین
کزیشان قوی شد به هر گونه دین
نبی آفتاب و صحابان چو ماه
به هم بستهٔ یکدگر راست راه
منم بندهٔ اهل بیت نبی
ستایندهٔ خاک و پای وصی
حکیم این جهان را چو دریا نهاد
برانگیخته موج ازو تندباد
چو هفتاد کشتی برو ساخته
همه بادبانها برافراخته
یکی پهن کشتی بسان عروس
بیاراسته همچو چشم خروس
محمد بدو اندرون با علی
همان اهل بیت نبی و ولی
خردمند کز دور دریا بدید
کرانه نه پیدا و بن ناپدید
بدانست کو موج خواهد زدن
کس از غرق بیرون نخواهد شدن
به دل گفت اگر با نبی و وصی
شوم غرقه دارم دو یار وفی
همانا که باشد مرا دستگیر
خداوند تاج و لوا و سریر
خداوند جوی می و انگبین
همان چشمهٔ شیر و ماء معین
اگر چشم داری به دیگر سرای
به نزد نبی و علی گیر جای
گرت زین بد آید گناه منست
چنین است و این دین و راه منست
برین زادم و هم برین بگذرم
چنان دان که خاک پی حیدرم
دلت گر به راه خطا مایلست
ترا دشمن اندر جهان خود دلست
نباشد جز از بیپدر دشمنش
که یزدان به آتش بسوزد تنش
هر آنکس که در جانش بغض علیست
ازو زارتر در جهان زار کیست
نگر تا نداری به بازی جهان
نه برگردی از نیک پی همرهان
همه نیکی ات باید آغاز کرد
چو با نیکنامان بوی همنورد
از این در سخن چند رانم همی
همانا کرانش ندانم همی
***
بسی رنج بردم بدین سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی
پی افکندم از نظم کاخی بلند
که از باد و باران نیابد گزند
بناهای آباد گردد خراب
ز باران و از تابش آفتاب
***
سپاه شب تیره بر دشت و راغ
یکی فرش گسترده از پّر زاغ
نموده ز هر سو به چشم اهرمن
چو مار سیه ، باز کرده دهن
شعر راست گویی و پرهیز از دروغ
به گیتی به از راستی پیشه نیست
ز کژی تبر هیچ اندیشه نیست
چو با راستی باشی و مردمی
نبینی بجز خوبی و خرّمی
شعر مبارزه با حرص و آز
بخور آن چه داری و بیشی مجوی
که از آز کاهد همی آبروی
***
شعر زیبای مبارزه با هوای نفس و شهوت رانی
اگر بر خرد چیره گردد هوا
نیابد ز چنگ هوا، کس رها
خردمند کآرد هوا رابه زیر
بود داستانش چو شیر دلیر
بهترین تک بیتی فردوسی درباره خدا
به نام خداوند جان و خرد
کز این برتر اندیشه بر نگذرد
خداوند نام و خداوند جای
خداوند روزی ده رهنمای
دیدگاه تان را بنویسید