یک نکته کلی دیگر که باید به آن توجه کرد این است که در هر سرمایهگذاری سه معیار برای تصمیمگیری وجود دارد. معیار اول بهطور طبیعی همان سودی است که اصطلاحاً به آن بازده هم میگوییم. به این معنا که اگر پولی را در جایی میگذاریم، چند درصد از آن را به عنوان بازده خواهیم گرفت و چقدر سود میکنیم. معیار دوم ریسک است. یعنی اگر پولی را در جایی سرمایهگذاری میکنیم، چقدر ممکن است بازدهی مدنظرمان محقق نشود. چرا که این دو موضوع، دو مساله جدا هستند. ریسک در واقع نوسان تحقق بازده را پیشبینی میکند و مفهومی متفاوت است. معیار سوم نیز اصطلاحاً نقدشوندگی است، یعنی اگر پولی را در جایی سرمایهگذاری میکنیم اگر به هر دلیلی همه یا بخشی از پول اولیه را خواستیم، چقدر زمان میبرد تا بتوانیم آن را نقد کنیم. این سه معیار متفاوت است که در مثالهای متعددی نیز میتوان آن را مشخصتر کرد. برای مثال سرمایهگذاری در ملک و زمین در ایران بازده بالا و ریسک بسیار کمی دارد چرا که نامحتمل است که ملک و زمین در ایران ارزان شود و این اتفاق دستکم تاکنون رخ نداده است. اما نقدشوندگی آن بسیار کم است، یعنی موقع فروش ممکن است چندماه طول بکشد تا به نقدینگی تبدیل شود، چون گاهی پیش میآید که بازار راکد باشد یا حتی اگر بازار هم خوب باشد این روند حداقل یکی، دو ماه کار میبرد. از آن طرف سرمایهگذاری در سکه و دلار بازده نسبتاً خوبی دارد. دستکم در حد نرخ تورم سود میدهند اما ریسک دارند، یعنی ممکن است به یکباره دلار به هر دلیلی کاهشی شود یا مثلاً سکه مدتی روند نزولی در پیش بگیرد. از آن طرف نقدشوندگی به شدت بالایی دارند، در حدی که در عرض پنج دقیقه میتوان این داراییها را در هر صرافی یا حتی در خیابان به فروش رساند.
بنابراین ما میخواهیم در مورد یک مثلث تصمیمگیری در حوزه سرمایهگذاری صحبت کنیم که در یک راس آن ریسک، در راس دیگر بازده و در راس سوم نیز نقدشوندگی قرار دارد. در حال حاضر رمزارزها در دنیا نقدشوندگی به شدت خوبی دارند و به سرعت به پول تبدیل میشوند و گاهی بازدههای عجیب و غریب و سودهای بالایی هم میدهند، اما ریسک آنها به شدت بالاست. بهطور کلی در ادبیات سرمایهگذاری گفته میشود که هر چقدر ریسک تحمل کنی همانقدر هم احتمال دارد بازده بگیری، یا همان «هر که بامش بیش برفش بیشتر» و این نکته بسیار کلیدی و مهم است.
حالا باید دید مردم ایران چطور برای این موضوع تلاش میکنند. بخش زیادی از مردم ایران که شامل پدران و مادران ما هستند، بهطور سنتی عادت کردهاند پساندازهای بلندمدت خود را اگر به آن نیاز نداشته باشند زمین و ملک بخرند اما میدانند که نباید انتظار نقدشوندگی سریع داشته باشند. این معمولاً پولی است که ممکن است چند سالی نخواهند به آن دست بزنند. اما در این مورد نکته کلیدی این است که به دلیل شرایط امروز ایران، حداقل سرمایه مورد نیاز برای ورود به بازار ملک به شدت بالا رفته و اگر حتی یکی، دو میلیارد تومان هم داشته باشید نمیتوانید به راحتی زمین و ملک بخرید. بنابراین بهرغم اینکه همه ما میدانیم این مورد، گزینه معقولی برای سرمایهگذاری است اما گزینه سختی به لحاظ تصمیمگیری است. به همین دلیل هم هست که این چالش همهگیر در این دوره مطرح است که بازارهای مناسب برای سرمایههای کوچکتر چه بازارهایی هستند. در این گزارش که با مشورت و راهنماییهای نیما نامداری، تحلیلگر اقتصادی نوشته شده، به این پرسش پاسخ خواهیم داد که نسل زی چه گرایشهایی در سرمایهگذاری دارد، معمولاً در چه بازارهای مالی سرمایهگذاری میکند و از چه میزان سواد مالی نسبت به نسل قبل و همنسلان خود در دنیا برخوردار است.
گرایش و توانایی مالی نسل زد
در بررسی گرایشهای سرمایهگذاری نسل جوان باید این نکته را مدنظر قرار داد که ما با جوانانی روبهرو هستیم که پساندازهای بسیار کمی دارند، نقدینگی آنها محدود است و به همین دلیل در یکسری از بازارها اصلاً نمیتوانند وارد شوند. برای مثال ورود این نسل به بازاری مانند زمین و ملک زیاد ممکن نیست. سرمایه اندک این نسل حتی به خودرو که در ایران یک دارایی سرمایهای تلقی میشود و افراد اگر خودرو بخرند هم میتوانند ایجاد درآمد کنند و هم پسانداز خود را از گزند تورم حفظ کنند، هم نمیرسد. خرید یک خودرو امروز به سرمایه قابل توجهی نیاز دارد و حتی حداقل سرمایه مورد نیاز برای ورود به این بازار نیز بالاتر از پسانداز یک جوان 15 تا 20ساله است. به همین دلیل در همین ابتدا یکسری از بازارها از کانون توجه این نسل خارج میشود؛ نه به این دلیل که این نسل خواهان سرمایهگذاری در آن نیست یا برای مثال سرمایهگذاری در زمین را سنتی میداند، بلکه به این دلیل که این نسل با توجه به میزان نقدینگی موجودش اصلاً نمیتواند به آن ورود پیدا کند. چه بازارهایی باقی میماند؟ سرمایهگذاریهایی که با مبالغ اندک میشود انجام داد و مهمترین بازار در ایران چیست؟ ارز، کریپتو، سکه و... این داراییها ذاتاً نقدشوندگی به شدت بالایی دارند، بنابراین به جوانی که هر ماه کار میکند و میخواهد مقداری از پول خود را کنار بگذارد کمک میکند و جوان میتواند باقیمانده نقدینگی خود را جایی بگذارد که هر لحظه به آن نیاز پیدا کرد هم بتواند در کمترین زمان ممکن آن را نقد کند. از طرفی این بازارها حداقل به اندازه نرخ تورم در میانمدت بازده میدهند. اما مشکل اینجاست که ریسک بالایی دارند، چون نوسان دارند. به خصوص بازاری مانند کریپتو نوسان خیلی بالایی دارد. نکته جالب اینجاست که تفاوتی که حداقل به نظر میرسد این است که بچههای نسل زی ریسکپذیری بالاتری دارند. این آن نکتهای است که توجه را جلب میکند و به نظر میرسد بخش قابل توجهی از سرمایهگذاری در بازار رمزارزها در ایران به وسیله بچههای این نسل انجام میشود، چون هم عددها خردتر است، هم ریسکپذیری این افراد بالاتر است. هم اینکه سرمایهگذاری در چنین بازاری به دانشی نیاز دارد که بچههای این نسل عموماً از آن برخوردارند و در ادامه به آن خواهیم پرداخت. به هر حال آنچه قابل توجه است و از مشاهدات و شواهد عینی برمیآید، این است که ریسکپذیری بالاتر، مبالغ اندک و نقدشوندگی سریع مواردی است که در نسل زی قابل مشاهده است و عموماً در کریپتو در وهله نخست و در ارز فیات و تا حدی هم سکه و طلا اتفاق میافتد.
جای خالی حامی مالی
نکته دیگری که باید به آن توجه کرد این است که بهطور طبیعی آدمها در اغلب کشورهای دنیا بخشی از پسانداز خود را صرف ایجاد کسبوکار شخصی میکنند. مغازه میزنند، با چند نفر شریک میشوند و شرکت کوچکی راه میاندازند، اگر برای مثال بلد باشند آشپزی کنند رستوران میزنند، اگر مهارت باریستایی داشته باشند کافه میزنند و اگر مهارت صنایع دستی دارند پیج اینستاگرامی راه میاندازند و دستسازههای خود را میفروشند. در دنیا معمولاً اینطور است که چون افراد برای چنین کارهایی پساندازهای کوچک و متوسطی نیاز دارند، بانکها و نهادهای مالی در این نوع تامین مالیهای نسبتاً اندک برای کارآفرینی خیلی فعال هستند. مثلاً حداقل در آمریکا که مورد بررسی قرار گرفته، میبینیم اگر فردی بخواهد یک کافه یا رستوران دایر کند، یک طرح کسبوکار ساده به بانک محل خود میدهد و اگر سپردهای هم داشته باشد و از سابقه اعتباری مطلوبی برخوردار باشد، به سادگی میتواند 20 هزار دلار برای راه انداختن کافه یا رستوران خود وام بگیرد و این کار خیلی ساده و مرسوم است. اما در ایران اصلاً چنین چیزی وجود ندارد. وام کوچک برای راه انداختن کسبوکار کوچک اصلاً برای بانکها تعریف نشده است. استثنای آن مشاغل حرفهای مانند پزشک و دندانپزشک و وکیل و... است که بانکهای ایرانی بهطور سنتی با پروانه طبابت و وکالت وامی برای راهاندازی مطب یا دفتر اختصاص میدهند، اما در مشاغل دیگر اصلاً چنین چیزی وجود ندارد و چون این خلأ وجود دارد، خیلی از افراد در این نسل با توجه به روحیه مستقلی که دارند و معمولاً دوست ندارند کارمند باشند و میخواهند خودشان مالک وقت خودشان باشند و زندگی کارمندی را نمیپسندند و خیلی مستعد کارآفرینیهای کوچک هستند، اما متاسفانه چون سیستم مالی ما این موضوع را تامین مالی نمیکند این افراد یا باید از پساندازهای خود استفاده کنند که خب پساندازهای کوچکشان معمولاً کفاف تامین این سرمایه اولیه را نمیدهد، یا باید از پدر و مادر خود کمک بگیرند که با توجه به شرایط اقتصادی شاید برای والدین هم سخت باشد یا اینکه مدتی پساندازهای کوچک خود را در جایی جمع کنند تا کمی بیشتر شود و بتوانند با آن کاری راه بیندازند. این چیزی است که در نسل زی زیاد دیده میشود. این حجم از پیجهای اینستاگرامی، آنلاینشاپها و سایتهای آنلاین کوچکی که راه افتاده و هر کسی چیزی میفروشد و کاری میکند که البته بسیار جذاب و ارزشمند هم هست، در واقع به این دلیل است. چون یکی از حفرههای موجود نظام تامین مالی ماست که نتوانسته تامین مالی مورد نیاز این بخش را انجام دهد و این باعث شده بچههای این نسل با کمبود این موضوع مواجه شوند.
باسوادانِ کارآفرینتر
باید تاکید کرد که انگیزه کارآفرینی در این نسل به مراتب از انگیزه کارآفرینی در نسلهای پیشین بیشتر است و یکی از علتهای آن نیز اهمیت استقلال مالی و اهمیت انعطافپذیری زمان و خواهان مالک زمان و کار خود بودن است که خیلی ارزشمند هم هست.
موضوع مهم دیگر که باید به آن توجه کرد این است که برخلاف باور رایج، اینطور نیست که سواد مالی در ایران کم باشد. اطلاعات مردم ایران در مورد سرمایهگذاری، مفهوم تورم، نرخ بهره مرکب و مفاهیمی از این دست یا حتی در مورد ابزارهای مالی، اینکه صندوقهای سرمایهگذاری چیست، کریپتو یعنی چه و... از متوسط مردم سایر کشورهای جهان بالاتر است. علت آن هم شرایط پرتلاطم اقتصادی کشور است. یعنی مردم ایران استرس مالی بیشتری دارند و مشغله مالی بیشتری متوجه آنهاست، در نتیجه بیشتر به این فکر میکنند که چه باید بکنند و چه نه. بنابراین دانش مالی در ایران بالاست، اما مساله این است که گزینهها محدود است و این محدودیت گزینهها باعث میشود این دانش به خروجی مطلوبی منتهی نشود. این موضوع به نسل زی هم قابل تعمیم است. با خیلی از بچههای جوان اطرافمان که صحبت میکنیم، میبینیم اکثراً خیلی اهل معامله هستند، کریپتو میفهمند، نوسانگیری میدانند چیست، با تحلیل تکنیکال آشنا هستند و...، نه اینکه مسلط باشند اما دانش اولیهای دارند؛ اما از آن طرف، نقدینگی آنها به حدی کم است که جرات نمیکنند با آن عدد کار عجیبی کنند، چون میترسند که کل پساندازشان به باد برود و این چالش است. اگرچه در مورد سواد مالی بچههای این نسل در ایران مطالعه مکتوب و آماری انجام نشده ولی بر اساس شواهد، اگر از همسنوسالانشان در کشورهای دیگر و پدر و مادران خود بیشتر نباشد، کمتر هم نیست.
نکته بسیار مهم این است که تنها جایی که خیلی از بچههای نسل زی در ایران میتوانند در آن سرمایهگذاری کنند و وضعیت فرامرزی و جهانی دارد، بازار رمزارزهاست؛ در بقیه حوزهها شرایط محدود است. هیچ کجای دنیا مردم ارز و طلای کشور دیگری را برای سرمایهگذاری نمیخرند- البته افراد حرفهای در فارکس با نوسانگیری معامله میکنند اما آن داستان دیگری است و این معاملات در سطح حرفهای انجام میشود، مردم عادی این کار را نمیکنند. برای همین تنها جایی که نسل زیهای ایران میتوانند مانند همسنوسالان خود در دنیا عمل کنند و این موضوع مقداری هم حس تشخص به آنها میدهد، کریپتو است و به همین دلیل کریپتو در ایران بازار داغی دارد. سایر گزینهها در ایران در دسترس این نسل نیست اما شناخت و اطلاعات آنها از جهان کمک میکند در مورد کریپتو دید بهتری داشته باشند و گاردی را هم که نسل قبل از آنها داشت، نداشته باشند.
موضوع ریسکپذیری پای ثابت ویژگیهایی است که برای نسل زی برمیشمارند. اینکه نسل زی چرا ریسکپذیرتر هستند و این موضوع احتمالاً در رفتارهایی مانند رفتارهای مالی و سرمایهگذاری آنها نیز قابل مشاهده است، سوال سادهای نیست و پاسخ مشخصی نیز ندارد. اما موضوع ریسکپذیری قطعاً به سن برنمیگردد، چون این موضوع تنها یک عامل است. در درجه اول به نظر میرسد بچههای نسل زی در ایران چیزهای کمتری برای از دست دادن داشته باشند. دلیل آن هم این است که مملکت را در شرایطی تحویل گرفتهاند که اوضاع نابسامان است و آینده روشنی نیز در برابر آنها نیست. پدر و مادرهای ما در دهههای 40 و 50 شاهد رشد و توسعه بودند و رفاه نسبی داشتند. محصولاتی را مصرف میکردند که 20 سال پیش فکر آن را نمیکردند و شرایطی داشتند که پیشبینی آن قبلاً زیاد ممکن نبود. برق، مخابرات، آب لولهکشی، خطوط راهآهن، مدرسه و... تا حتی مصرف مواد غذایی. شاخص مصرف که برای رفاه خانوار مورد بررسی قرار میگیرد هم در آن سالها بهتر بود؛ در حالی که این شاخص طی دو دهه اخیر در ایران نزولی شده است. مردم در این روزگار کمتر مصرف میکنند، چون توان مالی کمتری دارند.
از طرفی شرایط نوسانی و تغییر مداوم در وضعیت دستکم اقتصادی باعث میشود شرایط برای افراد پیشبینیپذیر نباشد و این موضوع مخصوصاً در نسلی که هنوز چیز زیادی برای از دست دادن ندارد، میتواند به ریسکپذیری بیشتر در مسائل مختلف از جمله سرمایهگذاری منجر شود. از طرفی این شرایط دشوار باعث میشود این نسل حضور پررنگتری چه در زمینه سرمایهگذاری، چه در بازار کار، نسبت به نسلهای پیش از خود در همین سنین داشته باشد.
«عدهای نسل زی را فرمانده زی خطاب میکنند چراکه دنیا با حضورشان دچار طوفان تغییرات شده است. فرمانده زی که بین اواسط دهه 1990 و اوایل دهه 2010 به دنیا آمد، در حال رشد در صنایع مختلف است، محیط کار را بازتعریف میکند، فناوری را دوباره سیمکشی میکند و هنجارهای فرهنگی را تغییر میدهد. حالا شاید فضای خوبی ایجاد شده باشد تا به این سوال پاسخ دهیم که چگونه این نسل پویا، اثری پاکنشدنی در جهان بر جای میگذارد. زیها از بدو تولدشان در دورانی زیست کردند که جهان صنعتی یا نیمهمدرن با گسترش دنیای دیجیتال به سمت جهان تکنولوژیک گرایش پیدا کرد. از گوشیهای هوشمند دوختهشده بر دستهایشان گرفته تا نحوه زیست فردی-اجتماعیشان در رسانههای اجتماعی مختلف، میتوان تفاوت آنان را با نسلهای قبل از خود دریافت. گویی تسلط دیجیتالی آنها بر استفاده از ابزارها و پلتفرمها، انقلابی در نحوه برقراری ارتباط، مصرف اطلاعات یا نوع تجارت و بازار کار ایجاد کرده که با اغراق میتوان گفت ژنهای آنها با تکنولوژی عجین است.
کار در نسل زی بهطور چشمگیری با نسل قبلی متفاوت است. آنها علاقهمند به محیطهای انعطافپذیر هستند، جایی که هم از استقلال کارشان و هم از ایجاد تعادل جدی میان کار و زندگیشان قدردانی شود. علاوه بر این، کار مبتنی بر هدف برای آنان برجسته است. آنها به دنبال سازمانهایی هستند که موقعیتهای منطبق با ارزشهای آنها را فراهم کرده و در عین حال تفاوتی در جهان ایجاد کنند» (کارگران زی، تجارت فردا، شماره 530).
نسل حسابگر
با توجه به اینکه در ایران آماری رسمی از میزان کل معاملات در بازار رمزارزها وجود ندارد، باید به سراغ پلتفرمهای تبادل در این حوزه رفت. نوبیتکس بزرگترین پلتفرم تبادل رمزارز در ایران است و از این حیث میتوان به آماری که ارائه میکند رجوع کرد و آن را تا حدودی به کلیت نسبت داد. در این بخش از گزارش که به کمک وحید شامخی، معاون توسعه کسبوکار نوبیتکس نوشته شده، به تحلیل آمار موجود در این زمینه پرداختیم.
موضوعی که در ابتدا باید مورد بررسی قرار گیرد، پراکندگی تعداد کاربران در گروههای سنی مختلف است. بر اساس تقسیمبندی موجود، 18 تا 24سالهها چیزی حدود ۱۵ درصد از کل کاربران این صرافی را در سال 2023 شامل میشوند. بیشترین تعداد کاربران 30 تا 40سالهها یا همان نسل وای (1994-1980) هستند. البته تا دو سال پیش نزدیک به 45 درصد کاربران 30 تا 40ساله بودند، اما این تعداد در سال 2023 به زیر 40 درصد رسید، ولی باز هم بزرگترین بخش کاربران را از نظر سنی شامل میشود. این در حالی است که در نسل زی طی دو سال اخیر شاهد رشد تعداد کاربران بودیم، بهطوری که سهم نسل زی از پنج درصد کاربران نوبیتکس در سال 2021 با رشد 10درصدی طی دو سال اخیر به ۱۵ درصد در سال 2023 رسیده و این موضوع شایان توجه است. چنین رشدی نهتنها در سایر گروههای سنی دیده نمیشود، بلکه در 30 تا 40سالهها شاهد افت تعداد کاربران نیز هستیم.
بر اساس این آمار نمیتوان ریسکپذیری نسل زی را تایید کرد، چرا که چنانچه تعداد کاربران بر اساس گروه سنی بخواهد ملاک ریسکپذیری قرار بگیرد، گروه سنی 30 تا 40 سال ریسکپذیرتر محسوب میشوند، اما رشد 10درصدی کاربران گروه سنی 18 تا 24 سال که به آن اشاره شد، موضوع قابل توجهی است. این در حالی است که این رشد در گروه 30 تا 40 سال منفی بوده است. در این میان البته از این نکته نباید غافل شد که دارایی اکتسابی 18 تا 24سالهها از سایر گروههای سنی به صورت میانگین کمتر است، از این رو بخش زیادی از حضور کمرنگ آنها در بازارهای مختلف از جمله کریپتو و ارزش پایین سبد آنها ناشی از این موضوع است.
مولفه دیگری که میتوان برای سنجش ریسکپذیری در بازار کریپتوکارنسی به آن رجوع کرد، سبد دارایی افراد است. بر اساس اطلاعات موجود اگر بخواهیم سبد دارایی را در نظر بگیریم، افراد 30 تا 40ساله تا حدودی ریسکپذیرتر محسوب میشوند. برای مثال دوجکوین سهم بالایی در سبد دارایی این گروه سنی دارد.
چنانچه آمارهای موجود از پلتفرم تبادل نوبیتکس را در سال 2023 «مشتی نمونه خروار» در نظر بگیریم، آنچه میتوان در توجیه رفتارهای مالی این نسل در بازار رمزارزها گفت، بیشتر حسابگری و محاسبات مالی (پولی) است. این نسل نگاه حسابگرایانهتری به زندگی دارد. به همین دلیل هم هست که در بررسی رفتارهای شغلی این نسل میبینیم که معمولاً درآمد بالاتر، ملاک مهمتری برای انتخاب شغل در آنهاست. این در حالی است که نسل وای، نسل شعار و آرمانها بود. این نسل بهطور میانگین در انتخاب شغل وزن بیشتری به ارزش معنوی و غیرمادی و اثرگذاری اجتماعی میداد.
موضوع بعدی سواد مالی است. به اعتقاد شامخی، سواد مالی در نسل وای نسبت به همسنهای نسل زی زیاد نبود. نسل وای معمولاً تا 27، 28سالگی دغدغه پول درآوردن نداشت، حتی اگر نیاز داشت هم دغدغه اصلی این نبود و معمولاً در انتخاب شغل تا این سنین مساله مالی نگرانی اول نبود. ولی نسل زی از 18سالگی یا حتی سنین کمتر به دنبال درآمد بیشتر است و خیلی از بچههای این نسل حتی درآمد بیشتری از نسل وای دارند. حتی میبینیم که نوجوانان نیز به فکر پول درآوردن هستند. این در حالی است که دغدغه نوجوانان نسل وای درس خواندن برای کنکور و آماده شدن برای دانشگاه بود. فکر و ذکر این نسل تلاش برای ورود به دانشگاه و رشته بهتر بود و حداقل در سه دهه اول زندگی موضوع پول مساله اصلی نبود. در نسل زی اما اولویت دادن به درس به جای کار حتی خندهدار است چون تجربه به او ثابت کرده که درس خواندن لزوماً به پولدار شدن نمیانجامد.
در همین راستا، چون کریپتو روش متقنی برای پول درآوردن نیست و ریسک بالایی دارد و نمیتوان گفت با کریپتو صد درصد میتوان پولدار شد، میبینیم که نسل زی این موضوع را در نظر دارد اما به عنوان بهترین گزینه نمیداند.
گرایش سرمایهگذاری به روایت آمار
مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا) در پاییز دو سال مختلف (1400 و 1402) به منظور پایش افکار عمومی در ارتباط با نگرش اقتصادی شهروندان، یک نظرسنجی در مقیاس ملی انجام داده که بررسی نتایج آن نیز خالی از لطف نیست. در این نظرسنجی در سال 1402 از افراد پرسیده شده «اگر شرایط مالی شما به گونهای باشد که بتوانید پسانداز کنید، ترجیح میدهید پسانداز خود را چگونه مدیریت کنید؟» و در سال 1400 نیز به افراد گفته شده: «اگر مبلغی پول در اختیار داشته باشید ترجیح میدهید در کجا آن را سرمایهگذاری کنید؟»
[با توجه به یکسان بودن گزینههای پیشنهادی احتمالاً مفاهیم سرمایهگذاری و پسانداز یکسان در نظر گرفته شدهاند.]
طبق یافتههای این نظرسنجی در سال جاری، 3/33 درصد از مردم ایران گفتهاند اگر پساندازی داشته باشند ترجیح میدهند در زمین و مسکن سرمایهگذاری کنند، ترجیح 7/20 درصد مردم این است که طلا و سکه بخرند، 5/15 درصد به اشتغالزایی و کارآفرینی تمایل دارند. 2/15 درصد دیگر نیز گفتهاند در بانک پسانداز میکنند، 7/2 درصد دلار و ارز میخرند. 7/2 درصد در بازار خودرو، 3/1 درصد در بورس و 3/1 درصد در رمزارزها و بازارهای جهانی سرمایهگذاری میکنند. بر اساس این نظرسنجی، اولویت مردم برای سرمایهگذاری و نحوه مدیریت پسانداز بر حسب متغیرهای جنس، سن، تحصیلات، سرانه هزینه ماهیانه فرد در خانوار و محل سکونت، قابل توجه و از حیث آماری معنادار است. در بین گروههای مختلف سنی، افراد 50 سال و بالاتر (28 درصد) بیشتر از دیگران اظهار کردهاند اگر پساندازی داشته باشند در بانک سرمایهداری میکنند. ترجیح گروه 30 تا 49 سال نیز در مقایسه با سایر گروهها این است که در زمین و مسکن سرمایهگذاری کنند. جوانان نیز (9/26 درصد) بیشتر از دیگر گروههای سنی ترجیح میدهند در صورت داشتن پسانداز، طلا و سکه بخرند.
اما بر اساس نتایج این نظرسنجی در سال 1400 یعنی دو سال پیش، 8/36 درصد پاسخگویان گفتهاند اگر پساندازی داشته باشند ترجیح میدهند آن را در بخش زمین و مسکن سرمایهگذاری کنند، 8/22 درصد اشتغال و کارآفرینی میکنند، 6/9 درصد سکه و طلا میخرند، 9/8 درصد در بانک پسانداز میکنند و 1/3 درصد در ارزهای دیجیتال سرمایهگذاری خواهند کرد. خرید دلار و ارز ترجیح 3/1 درصد پاسخگویان و سرمایهگذاری در بورس ترجیح 2/1 درصد آنهاست. 9/9 درصد پاسخگویان به سایر موارد اشاره کردهاند که شامل مواردی همچون خرید خودرو، ازدواج فرزندان، کمک به دیگران، مهاجرت و... میشود.
در میان گروههای سنی، تمایل افراد بالای ۵۰ سال به سرمایهگذاری در بانک بیش از سایر گروههاست. ۱۸ تا ۲۹سالهها بیش از سایر گروههای سنی به اشتغال و کارآفرینی گرایش دارند و تمایل به سرمایهگذاری در زمین و مسکن در گروه سنی ۳۰ تا ۴۹ سال بیشتر مشاهده میشود.
در بررسی این آمار نکات جالب زیادی وجود دارد اما یکی از نکات قابل توجه این است که در سال 1400، نهتنها اشتغال و کارآفرینی دومین گزینه افراد مختلف برای سرمایهگذاری بوده، بلکه ترجیح اول گروه جوان نیز بوده است. این در حالی است که این موضوع نهتنها در سال 1402 یعنی دو سال بعد، با یک پله سقوط جای خود را به طلا و سکه میدهد، که این بازار گوی توجه جوانان را نیز میرباید. در بررسی این آمار نیز جای خالی حامی مالی به چشم میخورد. آنجا که بانکها و نهادهای مالی باید با وامهای خرد، افراد مستعد کارآفرینی را که بیشتر هم نسل زدیها هستند، حمایت کنند، میبینیم که این اتفاق نمیافتد و اینچنین است که نهتنها علاقه به سرمایهگذاری از سمت کارآفرینی به عنوان یک فعالیت مفید به سمت خرید طلا و سکه میرود، بلکه استعدادهای زیادی نیز دفن میشود.
دیدگاه تان را بنویسید