میکرواسترسها یا ریزتنشها کار خودشان را میکنند و وقتی دست به دست هم میدهند، برآیند آنها چیز بدی میشود.
در این پست سعی کردم تعدادی از ریزتنشها را جمعآوری کنم
- وقتی که وارد مغازهای میشوی و فروشنده، سایه به سایه دنبالت میآید و چشم ازت بر نمیدارد.
- اینکه قیمت کالاها را در اینستاگرام باید در دایرکت بپرسی.
- وقتی که هر روز برای آن و آف کردن وی پی ان و تحمل سرعت کم از دست میدهی.
- آهنگ گوشخراش از محل عمومی پخش بشود و ببینی خیلیها اتفاقا دارند از آن لذت میبرند.
- وقتی با کسی که میل چندانی به معاشرت با او نداری در خیابان خداحافظی میکنی و تمام مراسم وداع را به جا میآورید و از هم جدا میشوید و میفهمی او هم با تو هم مسیر است.
- رانندههایی که به گذاشتن برنامه صبحگاهی رادیو علاقه دارند. برنامههایی با محتوای صفر، موسیقیهای تکه پاره سرقتی که محتوایش هیچ نسبتی با شرایط کنونی جامعه ندارد.
- تلویزیون ملی ژاپن را ببینی و ببینی که هیچ کدام از معضلات خاورمیانهای را ندارند
- رهگذرهایی که سرعتشان با سرعت تو یکی است و نمیشود در پیاده رو ازشان سبقت گرفت.
- بودن در صف انتظار تلفنی و تردید برای اینکه گوشی را قطع کنی یا اینکه نکند اصلا سامانه پاسخ تلفنی طوری برنامهریزی شده که هیچ وقت نوبت تو نشود
- فهمیدن این که چیزی که تازه به قیمت بالایی خریده بودی حالا در حراج آف سهمگینی خورده.
- زنگ زدن به کسانی که میدانید آهنگ پیشواز اعصاب خرد کن دارند
- پیدا نکردنِ سرِ چسب نواری.
- پیامهای تبریک و شادباشِ برای همه فوروارد شده
- چسبیدن به دیگران توی صف
- ارباب رجوعهایی که در اوج فشار شیفت کاری، بیخیال و شوخیکنان میخواهند تازه سر صحبت را با تو باز کنند.
- غریبهای که میخواهد در زندگیات فضولی کند
- راننده تاکسیای که تا میفهمد پزشکی، کلی سوال پزشکی میپرسد و بعد پیش تو میگوید که استادت اندازه … هم نمیفهمد و تو متوجه میشوی که بیادبی گاهی چیز خوبی است!
- برف پاکن ماشین که دراثر حرکت روی پی پی خشک شده پرندگان خش برداشته و موقع حرکت روی شیشه چشمانت را خط خطی می کند.
- جاذبه عجیب انگشت کوچیک پا و پایههای مبل.
- حس دندانها بعد از خوردن خوراکی ترش که اگر اشتباه کنید و مسواک بزنید بدتر هم میشود.
- همکاری که مدام صفحه نمایش و لپ تاپ تو را میپاد و تو با اینکه چیز خاصی روی آنها نداری معذب میشوی و نمیدانی با او چه کنی.
- دمپایی خیس در توالت
- اعلام شادمانه بازگشت قیمت دلار و سکه به کانال فلان. چک میکنی و میبینی مثلا منظور از بازگشت به کانال ۲۹ هزار تومانی ۲۹۹۰ بوده!
- افتادن پشت شاگرد کبابی در صف نون سنگک!
- فلان کاربر با فالوور بالا که از تولید محتوا ناز و عشوه کردن را بلد است، با این جمله شروع میکند: ما بلاگرها! و تو هزار بار تذکر دادهای که بلاگر کسی است که وبلاگ نوشته باشد، نه کسی که چشمها را معطوف اندام خود کند!
- لوچ شدن دست بعد از خوردن مربا یا عسل در صبحانه طوری که مردد باشی تحملش کنی با بشوریاش.
- کسانی که تصور میکنند گذاشتن هندفری در گوش یک کلاس اجتماعی است و مدام آن را به گوش دارند. انگار که سرئیس یک شرکت نادیدنی هستند که بقایش به تصمیمات آنی آنها، بستگی دارد!
- سبقت موتوری و خودروها دیگر از سمت راستت.
- به عنوان یک مرد، در یک خیابان یا کوچه خلوت، خانومی درست جلوی شما و هم سرعت با شما راه برود و به تو حس بد اینکه مزاحمش هستی دست بدهد و مجبور باشی از او سبقت بگیری تا این تصور را پاک کنی
- لاغر یا چاق شدهای یا صورتت تکیده شده و خودت در پی بهتر کردن وضعیت هستی و کسی مرتب این را به رویت بیاورد.
- وارد نشدن به هیچ گفتگوی سیاسی احمقانه در محل کار و ابله جلوه دادن خودت، چون میدانی این گفتگوها، عاقبت خوبی ندارند.
- سینک نبودن زیرنویس با فیلم
- کالایی را که خوب از آن مواظبت کردهای برای فروش میبری و میبینی که یک پنجم قیمت میخواهند از دست درش بیاورند
- دیدن کامنتهای پیجهای سیاسی و لشگر کسانی که بدون توجه به زمان و مضمون مطلب، کامنت همیشگی را میگذارند.
- دیدن کامنتهای تبلیغاتی با مضمون ثروتمند کردن و سفید کردن!
- معمولا در ایران چالههای خیابان و کوچه جزو اثار باستانی محسوب میشوند و کسی علاقهای به ترمیم آنها ندارد
- تحمل دوستی که میدانی یک زمانی میخواست سرت را بر باد بدهد، اما نتوانسته و تو برای مصالحی وانمود میکنی که نمیدانی.
- مجبور شدن به استفاده از یک سامانه اینترنتی دولتی و سازمانی داخلی
دیدگاه تان را بنویسید