از محدودهای که در آن سرچشمه نهر قرهسو و شعبههای گوناگون این نهر جریان دارد و نیز نواحی مجاور این محدوده در نوشتهها و سخنان مرزداران شمال باختری ایران به عنوان «قرهسو» یاد شده است. سرچشمه نهر قرهسو در دامنه جنوبی آرارات (آغری) کوچک جریان دارد و پس از گذر از منطقه آرارات (آغری) به جنوب روستای بورآلان رفته و به رود ارس متصل میگردد. با این وجود در نوشتههای اقبالالسلطنه ماکویی از منطقهای که مابین روستای آرالیق در شمال باختری بورآلان و محل التقای قرهسو و رود ارس وجود دارد به عنوان قرهسو یاد شده است. بر اساس عهدنامه ترکمانچای، رودخانه ارس به عنوان مبنا و ملاک اصلی برای تشخیص مرز ایران و روسیه تزاری تعیین گردیده است. اما از آنجا که در هنگام انعقاد عهدنامه ترکمانچای، روسیه تزاری بر کوه آرارات (آغری) بزرگ و منطقه موسوم به «ایگدیر» در باختر قلمرو ایران در منطقه آرارات (آغری) کوچک نیز حاکمیت داشت و در این منطقه هم رود ارس جاری نبود، نهر قرهسو از سرچشمه تا اتصال به رود ارس به عنوان ابتدای خط مرزی ایران و روس تعیین شد و پس از التقاء قرهسو به ارس، در مابقی مرز، رود ارس به عنوان خط مرزی تعیین گردید. از آنجا که سرچشمه قرهسو در دامنه جنوبی آرارات (آغری) کوچک بود و نیز شعبه قرهسو که به رود ارس میریزد، دقیقاً مشخص نبود، محل مرز بر اساس عهدنامه ترکمانچای مبهم ماند. یک سال پس از انعقاد عهدنامه ترکمانچای، پروتکل مرزی این عهدنامه نیز تنظیم گردیده و بر اساس این پروتکل، علائم مرزی نیز نصب شد. اما بنا به ادعای اقبالالسلطنه ماکویی در هنگام نصب علائم مرزی، مأموران ایرانی از پُست (پاسگاه) بورآلان بالاتر نمیروند و در اثر این کوتاهی، مأموران روس استفاده کرده و بخش مهمی از منطقه قرهسو در حدفاصل میان آرالیق تا محل اتصال قرهسو به ارس در محال «شرور» را به تصرف درمیآورند. بدین ترتیب از دیدگاه اقبالالسلطنه، علائم مرزی نصب شده در منطقه قرهسو با خط مرزی این منطقه که در عهدنامه ترکمانچای مشخص شده بود، تطبیق نداشت. تصرفات روسهای تزاری در منطقه قرهسو، خواه غاصبانه و خواه مالکانه، از هنگام انعقاد عهدنامه ترکمانچای در 1243 قمری (1828) تا فروپاشی امپراتوری روسیه تزاری در 1335 قمری (1917) ادامه یافت. در این مدت نزدیک به نود سال بنابه ادعاء اقبالالسلطنه ماکویی، پدران وی و عشیره «خلیکانلو» ایل جلالی که عشیره اقبالالسلطنه بودند، همواره بر سر تصرف منطقه قرهسو با روسها درگیر بودند و حاکمیت و مالکیت روسیه را بر این منطقه نمیپذیرفتند. باز هم به ادعای اقبالالسلطنه، پدران وی حتی در قرهسو به رغم روسها، تصرفات نیز میکردند.
پس از سقوط روسیه تزاری، اقبالالسلطنه ماکویی بیدرنگ از فرصت استفاده کرد و به وسیله عشیره خلیکانلو، سرتاسر حدفاصل میان قرهسو و ارس را به نمایندگی از دولت ایران تصرف نمود. اقبالالسلطنه به موازات این اقدام، از دولت مرکزی ایران خواست تا به اقدامات دیپلماتیک برای بازگرداندن حدفاصل قرهسو تا ارس به ایران مبادرت شود. وی در تلگرامی که در جمادیالاول 1336 به وزارت امور خارجه ارسال کرد، از این وزارتخانه تقاضا کرد نسبت به رفع اشتباهات مرزی اقدام گردد. وی با توجه به اینکه خط مرزی ایران و روس باید در امتداد روس باشد و نه در امتداد قرهسو، خواستار از بین رفتن این اشتباه مرزی و مالکیت ایران بر منطقه مابین محال آرالیق و محال شرور شد. در اینجا اشاره به این نکته ضروری به نظر میرسد که منطقه «قرهسو» همواره از دیدگاه راهبردی ارزش بسزایی داشته است. در عصر امپراتوری تزاری، حاکمیت دولت ایران بر این منطقه به معنای همسایگی این دولت با سرتاسر ایالت نخجوان و همسایگی با ایالت ایروان بود. پس از سقوط روسیه تزاری، اهمیت منطقه قرهسو چند برابر شد. زیرا این منطقه به مثابه دالانی بود که جمهوریهای نوپای آذربایجان و ارمنستان را با ایران و ترکیه مربوط میگرداند. تا پیش از کودتای سوم اسفند 1299 ضعف دولت مرکزی ایران و پس از کودتا نیز مناسبات خصمانه رضاخان سردارسپه وزیر جنگ با اقبالالسلطنه مانع از حمایت جدی دولت ایران از اقدامات اقبالالسلطنه شد؛ اما در آن دوران، تحولات مهمی در کشورهای همسایه ایران و در مرزهای ایران رخ داد. در بیستوششم اسفندماه 1299 (16 مارس 1921) روسیه شوروی معاهده دوستی با مجلس کبیر ملی ترکیه به رهبری مصطفی کمال در مسکو امضاء کرد. این معاهده در بیستودوم شهریورماه 1300 (13 سپتامبر 1921) در قارص نیز مورد تأیید و تبادل رسمی قرار گرفت و به عهدنامه قارص مشهور شد. بر اساس عهدنامه قارص، دولت شوروی، مناطق آرتوین، اردهان، قارص، ساریقمیش و ایگدیر را به ترکیه واگذار نمود.
رودهای آرپاچای و ارس تا دهانه قرهسو نیز به عنوان مرز شوروی با ترکیه تعیین شد و ترکیه که حالا همسایه نخجوان شده بود از حق مداخله در نخجوان هم بهرهمند گردید. بدین ترتیب، منطقه قرهسو که به زعم اقبالالسلطنه، به وسیله روسیه تزاری غصب شده بود از طرف وارث امپراتوری تزاری، یعنی دولت شوروی به ترکیه بخشیده شد. از سال 1302 خورشیدی با نیرومند شدن دولت ترکیه و نیز بحرانی شدن شورش کردهای ترکیه، اعمال حاکمیت ترکیه بر قرهسو مورد توجه دولت این کشور قرار گرفت. وی تلاش کرد پیش از دستاندازی نظامیان ترکیه به منطقه حدفاصل قرهسو و ارس، توجه دولت ایران را نسبت به اهمیت این منطقه جلب کند. اقبالالسلطنه در فروردینماه 1302 به کارگزاری وزارت امور خارجه و والی آذربایجان نامه نوشته و خواهان اقدام دولت برای پاسداری از مالکیت ایران بر قرهسو در برابر تجاوزات احتمالی ترکیه شد. به دنبال این نامهها، وزارت امور خارجه در نامهای به معتمدالوزاره کمیسر سرحدی ایران در ماکو، خواهان اطلاعاتی در مورد منطقه قرهسو شد. در نامه وزارت امور خارجه در این باره ابراز میگردد:
توسط کارگزاری، آقای معتمدالوزاره، نمره 185، آقای اقبالالسلطنه به ایالت آذربایجان ملاحظه، اقدام مقتضی به عمل خواهد آمد. لازم است اسامی، مساحت، نوع و محصول دهات مزبور معین و همچنین تحقیق نمایید، روسها در چه [زمانی] و به چه طریق دهات مزبور را تصرف کرده و کدام عشیره ایران سابقاً و لاحقاً در اینجا سکونت داشته و دهات مثلاً متعلق به یک نفر یا [متعلق به مالکان] متعدده است. اسامی و تابعیت آنها را هم معلوم، عثمانیها چه نظریاتی نسبت به این دهات دارند و دعوی تصرف آنها هم سابق بوده یا خیر، تحقیقات وافیه به عمل آورده، نتیجه [را] مشروحاً مخابره نمائید.
معتمدالوزاره در نامه مورخ یازدهم فروردینماه 1302 به وزارت امور خارجه درباره مسئله مالکیت ایران بر قرهسو، ابراز میدارد:
چند روز است آقای اقبالالسلطنه ناخوش و ملاقات ممکن نشده است تا از مدلول نمره 185 مستحضر و معلوم شود، مسئله راجع به کدام منطقه است ولی اگر مربوط به قرهسو باشد، موافق اطلاعات سابقه، تصرف روس در آنجا از زمان معاهده ترکمانچای بوده و موقع انقلاب روسیه، آقای اقبالالسلطنه آنجا را به عنوان مالکیت ایران ضبط کرده است و دعوی عثمانیها هم مدلول از تملک به قارص و ایگدیر و غیره است. فعلاً یک عده از ایل جلالی ایران در همان نقطه سکونت دارند. بعد از رفع ناخوشی آقای اقبالالسلطنه، از دلایلی که برای مالکیت آنجا به ایران دارد، تحقیقات لازمه نموده، تفصیل را به عرض میرساند.
معتمدالوزاره یک هفته پس از این نامه، در تاریخ هجدهم فروردینماه 1302 مراسلهای به اقبالالسلطنه ماکویی مینگارد و 8 سئوال را در مورد منطقه قرهسو از وی میپرسد. در نامه معتمدالوزاره به اقبالالسلطنه، بیان میگردد:
از مقام وزارت جلیله امور خارجه، راجع به مدلول نمره 185 حضرت مستطابعالی به ایالت جلیله آذربایجان، مقرر فرمودهاند، اقدامات مقتضی به عمل خواهد آمد ولی لازم است به ترتیب ذیل، تحقیقات شده و به عرض وزارت معظملها برسد:
1- اسامی و مساحت دهات.
2- نوع محصول دهات.
3- روسها در چه تاریخ و به چه طریق دهات مزبور را تصرف کردهاند.
4- کدام عشیرت ایران سابقاً و لاحقاً در آنجا سکونت داشته[اند].
5- دهات متعلق به یک نفر و یا مالک متعدد است.
6- اسامی مالکین و تابعیت آنها معلوم شود.
7- عثمانیها چه نظریاتی نسبت به این دهات دارند.
8- دعوی تصرف عثمانیها، سابق بوده است یا خیر.
متمنی است جواب سئوالات فوق را به همان ترتیب که مندرج شده است به طور وضوح مرقوم فرمایند [که] در جواب وزارت جلیله متبوعه عرض نماید.
معتمدالوزاره در کنار ارسال نامه یادشده به اقبالالسلطنه، گزارشی نیز به وزارت خارجه ارسال کرده و آگاهیهای بیشتری را در مورد مالکیت ایران بر قرهسو ارائه میکند. متن این گزارش به شرح ذیل است:
در موضوع نمره 185 آقای اقبالالسلطنه به ایالت جلیله آذربایجان که در رمز مبارک نمره 325 امر به تحقیقات فرموده بودند، نظر به اطلاعات سابقه مختصر جوابی عرض کرد[م] و ضمناً به مناسبت ناخوشی آقای اقبالالسلطنه که ملاقات ممکن نمیشود، شرحی به معزیالیه نوشته، راجع به موضوع مذکور در نمره، سئوالات هشتگانه [پرسیده که] تحقیقاتی نموده و پس از آن هم تأکیداً عرض شده است که زودتر جواب مرقوم دارند. هنوز از ایشان جوابی [داده] نشده است. هر دلیل و عنوانی که برای مالکیت آن نقطه به ایران داشته باشند، تلگرافاً به عرض جواب وزارت جلیله خواهد رسانید.
سابقاً در این خصوص، آقای اقبالالسلطنه با فدوی مذاکره نموده و تقاضا میفرمودند که فدوی، تفصیل را به وزارت جلیله، عرض نماید.
چون بایستی فدوی کاملاً از مطلب مسبوق و عنوانی هم برای عرض در دست باشد، متمنی شد که شرح واقعه را کتباً به فدوی مرقوم دارند و وعده فرمودند که بنویسند، بعد معلوم میشود خود معزیالیه اقدام کرده است و طوری که اظهار میکردند این نقطه که تقریباً چند فرسخ مساحت آن است در موقع تحدید حدود عهدنامه ترکمانچای، بایستی در قسمت سرحدی ایران واقع و دو آب موسوم به قرهسو و ساریسو از این نقطه جاری و داخل ارس میشود و عوض این که مأمورین تحدید در محل حاضر و ملاحظه آنجا را کرده، تعیین علائم سرحدی نمایند، حاضر نشده و این غفلت، باعث گردیده است که نقطه مذکور در قسمت روس واقع شده است و از آن وقت در تصرف روسها بوده است تا در زمان انقلاب روسیه، آقای اقبالالسلطنه یک عده خانوار از ایل جلالی ایران فرستاده و در آن نقطه که گویا مبادرت از شش پارچه دهات است سکونت کردهاند و حالا هم در آنجا توقف دارند و خاک ایران محسوب است و اخیراً که روسها، ولایات قارص و ساریقمیش و ایگدیر و غیره را واگذار به مالکیت عثمانیها کردهاند، مأمورین عثمانی به مناسبت این که همان نقطه جزء ولایات مذکور بوده است، ادعای مالکیت و تخلیه آنجا را میکنند ولی حالیه در ضبط ایل جلالی ایران است. چون در اینجا نقشه مفصل حدود و عهدنامه ترکمانچای در تحدید حدود نیست، فدوی نمیتواند با مراجعه آنها از وضع جغرافی آنجا مسبوق و عقیده را به عرض برساند و لابد قناعت به مسموعات خود از آقای اقبالالسلطنه مینماید تا مقررات وزارت جلیله چه باشد.
در شرایطی که وزارت امور خارجه، موضوع جمعآوری دلایل مالکیت ایران بر منطقه قرهسو را در دستور کار قرار داده بود، وزارت جنگ و ارکان حرب کل قشون نیز این موضوع را مورد توجه قرار دادند و ریاست ارکان حرب کل قشون از فرماندهی لشکر شمال غرب درخواست کرد گزارشی از دلایل مالکیت ایران بر قرهسو و نیز اقدامات لشکر برای حفظ این منطقه ارائه نماید. به دنبال این درخواست، در بیستوهفتم فروردینماه 1302 امیرلشکر امیرطهماسبی، فرمانده لشکر شمال غرب گزارشی درباره منطقه قرهسو به ارکان حرب کل قشون ارسال داشت. در این گزارش اشاره شده بود، نظامیان ایرانی در منطقه حضور دارند ولی در صورت وجود نظامیان ترک در آنجا تردد نمیکنند. در گزارش یادشده همچنین آمده بود، هماکنون منطقه قرهسو در تصرف خالدآقا رئیس عشیره خلیکانلو بوده و مرتع این عشیره است. این موضوع نیز برای مقامات نظامی ایران اهمیت داشت؛ زیرا خالدآقا شخصیتی ناآرام داشت و دولت ایران از او چندان مطمئن نبود. از این رو در گزارش اشاره شده است، از رفتن افرادی که از عشیره خلیکانلو میان طوایف دیگر هستند به نزد خالدآقا ممانعت شده است. درباره مواردی که بیان شد، در گزارش امیرطهماسبی به ارکان حرب کل قشون تصریح گردیده است:
سواد راپرت ایلخانی ماکو و کارگزاری و اقبالالسلطنه ارسال شده است. غیر از آنها راجع به قراء متنازعفیه، مدارکی در دست نیست و در خصوص مراقبت آن حدود، نظامی از طرف این لشکر در حدود هست ولی به نادری تردد نمیکنند در صورتی که عساکر ترک اغلب در آنجا باشد و به طوری که ضمن نمره 2776، تفصیل رفتن خالد به خاک ترک و تمرد مشارالیه، مشروحاً به عرض رسانیده است. چندین سال است محل مزبور مرتع اکراد خلیکانلو بوده است و اکنون به واسطه این که خالد در آنجا میباشد به خلیکانلوهایی که در میان طوایف هستند، اجازه رفتن به مرتع داده نشده است.
تلاشهای وزارت امور خارجه و ارکان حرب کل قشون برای به دست آوردن مستندات مالکیت ایران بر قرهسو، منوط به عملی شدن وعده اقبالالسلطنه در مورد ارائه گزارشی جامع درباره دلایل و مدارک مالکیت ایران بر منطقه یادشده بود. در چهارم اردیبهشتماه 1302، اقبالالسلطنه به وعده خود وفا میکند و گزارش مفصلی درباره دلایل مالکیت ایران بر قرهسو به معتمدالوزاره کمیسر سرحدی ایران در ماکو ارائه میکند. اقبالالسلطنه در این گزارش به پرسشهای هشتگانه معتمدالوزاره پاسخ داده و به نام روستاهای قرهسو، جمعیت این روستاها و نوع محصول آنها، سابقه تصرف روسها در این منطقه، حضور عشایر ایرانی در قرهسو، مسئله مالکیت منطقه یادشده، نظرات عثمانیها در مورد این منطقه و ادعاهای آنها اشاره میکند. متن گزارش اقبالالسلطنه که دربرگیرنده بیشترین آگاهیهای تاریخی درباره مسئله مالکیت ایران بر قرهسوست، در ذیل به طور کامل میآید:
خدمت جناب جلالتمآب اجل آقای معتمدالوزاره ادام اقباله
مرقوم محترم نمره 13 در باب توضیحات قراء ششگانه قرهسو واصل و جواباً زحمت میدهد:
اول – بشگی، شولک، خانیک، عنیک، قورهعمر، خوشچین
شش قراء مزبور فوق، از حدود قریه دیم که خاک ایران است، قدیماً از مقابل قریه دیم و قرهسو که داخل رود ارس میشود گرفته تا الی قریه بورآلان تقریباً چهار فرسخ مساحت است و در خریطه روس و ایران رجوع شود بهتر معلوم خواهد شد، قید شده است.
دویماً – قراء مزبور قشلاقنشین است تقریباً از 800 و 700 تا 1000 خانوار عشیرت، قشلاق میشوند.
سیماً – موافق عهدنامه ترکمانچای، در همه جا سرحد ایران با روسیه از ارس است و حتی سوای این شش قریه قرهسو از پست بورآلان گرفته تا الی درویش بورون در شمال کوه آغری بزرگ و کوچک که واقع است، عبارتست از دوازده قریه آرالیق باشکند که مال ایران است ساکنین آنجا، تماماً عجم و از طایفه ماکو ایل بیات است و مسیو [ناخوانا] که مأموراً از طرف ارامنه در خصوص آرالیق باشکند به سئوال و جواب آن به ماکو آمده بود، از روی خریطه قانوناً به او ثابت کردم که مال ایران است و خود اهالی آنجا هم شهادت کردند، این بود که آنها [منظور نمایندگان دولت مستقل ارمنستان است] دست کشیده رفتند و به واسطه نبودن آب و مسامحهکاری مأمور دولتی که برای تعیین حدود آمدند، مأموران از پُست بورآلان مراجعت کرده، به محض رفتن مأمور دولتی از آن طرف، دوازده قریه مزبور به تصرف روس رفت و پُست بورآلان تاکنون در اختیار ایران است و حتی پست بورآلان را مأمورین دولت روس دفعات خواستند تعمیر نمایند. مرحوم علیخان جدّ بنده، خراب کرد و مانع شد چون محال آرالیق در پشت پُست بورآلان واقع شده و برای اینکه رود ارس حدود است، به آن سبب بود که در آن موقع، دولت روس جداً ایستادگی و زور نمود و برای بعضی پیشآمدها، از طرف قرینالشرف دولت متبوعه مفخم، امر صادر گردید که رجوعی نداشته باشد، آن است که آن پُست بورآلان را روسها ساختند. همین که پست مزبور را بنا کردند و چون ابتدا قرهسو از آنجا جاری میشود این بود که روسها گفتند که سرحد قرهسو است و از پُست مزبور به این طرف، روسها به هیچوجه حرف حسابی ندارند، به طوری که خودشان هم حالا تصدیق دارند و از آن تاریخ تا حال، شش قریه مزبور که در میانه رود ارس و قرهسو واقع است آبا جداً در سر این قراء با روسها در کشمکش هستم. گاهی در تصرف ما و گاهی در تصرف آنها شده و در این اواخر، شش و هفت سال است که در اختیار ایل جلالی ماکو است که قشلاقنشین هستند.
چهارم – قراء مزبور در اول [در اختیار] ایل بردکی و هفت سال است، ایل جلالی ماکو، قشلاقنشین است.
پنجم – قراء مزبور، خاک دولت علّیه ایران و مِلک از خرید موروثی بنده است.
ششم – قراء ششگانه، مِلک این بنده، مرتضیقلی ابن مرحوم تیمور پاشاخان ماکویی، ساکنینش ایل جلالی از طایفه خلیکانلو، تبعه دولت علّیه ایران.
هفتم- در این دو سال، دولت ساویت [شوروی] با دولت ترکیه در تعیین حدود قارص و ایروان که تعیین کردند، در ابتدا حدود قارص از آرپاچای بود و بعد از رود ارس گذشتند، به مناسبتی که حدود از ارس شد، آرالیق باشکند و ایگدیر به عثمانیها تعلق یافته، عثمانیها دهات قرهسو را به محال آرالیق نسبت داده، دو و سه ماه قبل با قوه ناریه به محل مزبور تخطی کرده و جنگ کردهاند و خالدآقا رئیس ایل جلالی، جواب داده و جلوگیری کرده بود. با وصف این که ابداً مناسبت ندارد، دهات محال آرالیق ساکنینش عجم و دهات قرهسو، عشایر قشلاقنشین و علاوه، حدود آرالیق تا پُست بورآلان است در مقابل آن باید بنشینند و اگر بخواهند [به] دهات قرهسو تخطی کنند، آن وقت چهار فرسخ به خاک ایران تا الی حدود محال شرور داخل میشوند. دهات قرهسو، طولاً چهار فرسخ به خاک ایران تا الی حدود محال شرور داخل میشوند. دهات قرهسو، طولاً چهار فرسخ الی حدود آرالیق باشکند و عرضاً تقریباً نیمفرسخ است. در آن صورت، آن وقت عثمانیها باید بیایند حدود ایران و روس داخل باشند که هیچ مناسبت ندارد، این نقطه یا در اختیار ایران و یا روس باید باشد. اگر مأمور روس بیاید، تصدیق خواهد کرد که نقطه مزبور [نه] به عثمانی و نه به روس مناسبت ندارد.
مرتضیقلی ابن تیمور
از گزارش اقبالالسلطنه چند نکته مهم برمیآید که میتوان این نکات را در پنج بند زیر خلاصه کرد:
1- بر اساس آنچه اقبالالسلطنه بیان کرده است، بافت جمعیتی منطقه قرهسو کاملاً ایرانی بوده و ساکنان این منطقه، عشایر تبعه ایران بودند.
2- بنا به ادعای اقبالالسلطنه - که البته با متن عهدنامه ترکمانچای سازگار نیست - بر اساس عهدنامه ترکمانچای صرفاً باید رود ارس سرحد باشد و بنابراین تصرفات روسها در منطقه حدفاصل نهر قرهسو و رود ارس، غاصبانه و برخلاف عهدنامه ترکمانچای بوده است.
3- بر اساس عهدنامه قارص منعقده بین دولتهای شوروی و ترکیه، دولت شوروی مالکیت منطقه ایگدیر را به دولت ترکیه عثمانی واگذار میکند. یکی از محالات وابسته با ایگدیر، محال آرالیق است. مأموران ترکیه، روستاهای قرهسو را جزئی از محال آرالیق به شمار میآورند و بنابراین مدعی مالکیت این روستاها میگردند. اقبالالسلطنه درباره این موضوع نیز دو مطلب را عنوان میکند. اول اینکه آرالیق را منطقهای ایرانی دانسته و به طور ضمنی مالکیت روسیه و ترکیه بر این منطقه را ناروا میداند.
دوم هم اینکه به باور اقبالالسلطنه، روستاهای قرهسو جزئی از محال آرالیق نبوده و نسبتی با این محال ندارند. بنابراین به فرض این که واگذاری محال آرالیق به ترکیه عثمانی بنا به عهدنامه قارص را نیز مشروع بدانیم، این موضوع ربطی به قرهسو نداشته و ترکیه به عنوان مالکیت بر آرالیق نمیتواند مدعی مالکیت قرهسو گردد.
4- اقبالالسلطنه به این موضوع نیز اشاره میکند که قرهسو در تصرف دولت ایران قرار دارد و حتی عشایر ایرانی در برابر تجاوز نظامی ترکیه به قرهسو ایستادگی کرده و نظامیان متجاوز ترکیه را شکست دادهاند.
5- اقبالالسلطنه ادعا کرده است، روسها نیز مؤید مالکیت ایران بر قرهسو هستند و اگر مأموری از روسیه بیاید بر مالکیت ایران نسبت به قرهسو، گواهی خواهد داد.
به هر روی، با گزارش اقبالالسلطنه، کمیسر سرحدی ایران در ماکو یعنی معتمدالوزاره از دلایل مالکیت ایران بر قرهسو آگاه میگردد. وی در تاریخ یازدهم اردیبهشتماه 1302، گزارشی در این باره به وزارت امور خارجه ارسال میکند و در واقع به پیگیریهای وزارت امور خارجه در مورد مسئله مالکیت ایران بر قرهسو پاسخ میدهد. در گزارش معتمدالوزاره به وزارت امور خارجه تصریح شده بود:
در موضوع قراء ششگانه قرهسو که تفصیل توضیح آقای اقبالالسلطنه سردار را در نمره 21 رمز، جسارت به عرض نمود، اینک سواد مشروحه معزیالیه را لفاً تقدیم داشته، چنانچه سابقاً به وسیله رمز و بعد در راپورت نمره 69 به عرض وزارت جلیله رسانده است، تصرف روسها در آنجا از زمان معاهده ترکمانچای است و آقای اقبالالسلطنه اظهار میدارند در موقع تحدید حدود، مأمورین از پُست بورآلان مراجعت کرده، به آن طرف نیامده و روسها استفاده کرده، قرهسو را سرحد قرار دادهاند. در همه جا رود ارس خط فاصله مابین خاک دولتین است. سابق در قراء ششگانه مزبور، ایل بردکی متوقف بوده، ولی در این اواخر از ایل جلالی ماکو در آنجا قشلاق دارند، اینکه آقای اقبالالسلطنه مرقوم داشتهاند، شش پارچه دهات مذکور، ملک موروثی ایشان است. فدوی نمیتواند تصدیق نماید، مگر اینکه اسناد مثبته ارائه دهد. در صورتی که بنا شود قراء مزبوره در ملکیت این دولت علّیه باقی بماند، باید جزء خالصه دولتی منظور شود. از قراء معلوم چون قراء مزبور قشلاق است در آنجا، کشت و زرع به عمل نمیآورند.
در تیرماه 1302، وزارت امور خارجه از طریق وزارت داخله از والی آذربایجان و اقبالالسلطنه حکمران ماکو درخواست کرد نسبت به پاسداری از مالکیت ایران بر قرهسو در برابر تجاوزات احتمالی ترکیه اقدام لازم را به عمل آورند. وزارت امور خارجه در ششم تیرماه 1302 نیز در نامهای به معتمدالوزاره کمیسر سرحدی ایران، وی را مکلف مینماید اقدامات مقتضی را برای پاسداری از حاکمیت ایران بر قرهسو انجام دهد. در بخشی از نامه وزارت امور خارجه به معتمدالوزاره ابراز میگردد:
مراتب به وزارت جلیله داخله اِشعار و تقاضا شد برای مصونیت قراء مذکور که ملک ایران است از تخطیات اجانب، اوامر لازمه به ایالت آذربایجان و آقای اقبالالسلطنه حکمران ماکو صادر نمایند. لازم است با معزیالیه مذاکره نمایید، برای حفظ آن قراء از هرگونه تجاوزات ممکنه، اقدامات مقتضیه به عمل آورند. ضمناً تذکر میدهد، چون سابقاً آقای اقبالالسلطنه، در ضمن تلگراف رمز نمره 1508 به ایالت آذربایجان و مشروحه نمره 114 اشعار نمودهاند که روسها مالکیت ایران را در قراء مذکور تصدیق دارند، لازم است معزیالیه و خود شما، محرمانه و شفاهاً از مأمور دولت روسیه، بخواهید که تعلق قراء مذکور را به دولت علّیه کتباً به حکومت و کمیسیون بنویسند. نتیجه اقدامات را سریعاً اشعار دارید و این مذاکرات کلیتاً باید شفاهاً و به طور خصوصی به عمل آید.
البته اطلاعات تاریخی حقیر کم است اما تاانجا که بیاددارم این تکه از خاک وطنم را رضاشاه در جریان سفر به ترکیه با یک قسمتهای دیگر طاق زدند...با جناب اتاتورک....وتقدیم ایشان کردند...