حمیدرضا بهروز، روانشناس دربارهی نقش آموزش در پذیرش افراد دارای معلولیت در جامعه میگوید: «وقتی کودکان در نظام آموزشی با ایدهآلها پرورش داده میشوند، موقع خریدن عروسک هم دنبال عروسکهای بدون نقص از نظر خودشان هستند، دنبال باربی با موی بور، چشم رنگی و قد بلند میگردند. تنها تفاوتی که وجود دارد در تغییر رنگ مو یا رنگ و نوع لباس آنها است. شما تصور کنید این بچههای ایدهآلگرا با بچههایی که دارای معلولیت هستند روبهرو شوند، از نظر آنها این یک نقص هست و امر عادی نیست. بچههای عادی در برنامههای تلویزونی یک فرد معلولِ باهوش ندیدهاند یا یک فرد معلول خوش لباس را ندیدهاند، بنابراین وقتی با معلولیت در فضای واقعی زندگیشان مواجه شوند گویا با یک بیگانه مواجه شدند، چون شناختی از آنها ندارند؛ اما وقتی بهکمک عروسک یا انیمیشن این تفاوتها را به بچهها آموزش دهیم گویی به جامعه کمک کردیم.»
او درخصوص تاثیری که عروسکهای دارای ویژگیهای افراد معلول به روند پذیرش این گروه در جامعه دارد بیان میکند: «کمکی که ساخت و استفاده از این عروسکها به کودکان دارای تفاوت و معلولیت میکند این است که دیگران با تفاوت این گروه از جامعه زودتر آشنا شوند و رفتار مناسبی در مواجه شدن با آنها پیش بگیرند و دیگر از تعجب کردن خبری نباشد، نکته دیگر اینکه وجود این عروسکها به خود این بچهها کمک میکند که فرآیند پذیرش تفاوتشان را با دیگران زودتر سپری کنند تا آسیب کمتری ببینند. اگر چنین ایدهای از دوران کودکی انجام شود ما میتوانیم سالها بعد بزرگترهایی داشته باشیم که برای آنها معلولیت عادی شده است.»
دیدگاه تان را بنویسید