پایگاه خبری "الاهرام" در گزارشی به تحولات جدید در روابط ایران و عربستان و تلطیف شدن مواضع دو کشور نسبت به یکدیگر پرداخته و به طور خاص، محرکهایی که دو طرف را به سمت تنشزدایی در مناسبات دو جانبه سوق داده اند، مورد بررسی قرار داده است.
الاهرام در این رابطه مینویسد: «تاکنون مطالب و گمانه زنیهای مختلفی در مورد انجام دیدارهایی میان نمایندگان ایران و عربستانسعودی و همچنین احتمال تداوم یافتن این دیدارها در آینده مطرح شده است. انجام این گفتگوها و تعامل میان تهران و ریاض را بایستی آغازی بر نوعی آتش بس و ترک تنش میان دو کشور دانست. تنشها میان ایران و عربستان، یکی از مهمترین نزاعهای ژئوپلیتیک در خاورمیانه و خلیج فارس در طی دهه گذشته است.
با این حال، در شرایط کنونی، تحولات جدیدی حادث شده که ایران و عربستان را وادار کرده اند تا در رویکرد خود نسبت به یکدیگر، ولو برای کوتاه مدت، تجدیدنظر کنند و راهی جدید را در پیش گیرند.
پنج عامل موثر بر سیاست خارجی عربستان در تنش زدایی با ایران
اول، یمن: ۱۰ سال پس از وقوع انقلاب یمن، عربستان سعودی به هیچ عنوان نتوانسته به اهداف و منافع خود در این کشور دست یابد. در نقطه مقابل، مهمترین رقیب و نیروی مخالف آن یعنی "حوثیهای یمنی" که از حمایت جمهوری اسلامی ایران نیز برخوردار هستند، تا حد زیادی قدرت و توانمندیهای خود را در این کشور، تقویت کرده و افزایش داده اند. به نحوی که اکنون شاهدیم حوثیها قادرند مراکز حساس نظامی و اقتصادی عربستان را با دقت بالا هدف قرار دهند.
دوم، دولت جدید آمریکا به ریاست جمهوری "جو بایدن"، موضع مخالفِ قدرتمندی را در قبال جنگ یمن اتخاذ کرده است. این موضع گیری دولت آمریکا صرفا به مواضع کلامی محدود نشده بلکه با متوقفشدن حمایت اطلاعاتی و تامین تسلیحاتی دولت آمریکا برای عربستان در جریان جنگ یمن نیز همراه شده است. این مساله به نوبه خود تا حد زیادی توانمندیها و قدرت مانور عربستان سعودی را در یمن کاهش داده که این موضوع، قدرت جنبش انصار الله یمن (حوثی ها) را علیه عربستان سعودی به شدت تقویت میکند.
سوم: گروههای بانفوذ و تاثیرگذاری در واشنگتن وجود دارند که بحران حاد انسانی موجود در یمن را (ناشی از جنگ عربستان علیه یمن)، به عاملی جهت تضعیف موضع و جایگاه عربستان در آمریکا (مخصوصا در کنگره آمریکا و رسانههای این کشور) تبدیل کرده اند. این مساله مخصوصا پس از قتل "جمال خاشقچی" روزنامه نگارعربستانی توسط عوامل سعودی در کنسولگری عربستان در استانبول، شدت گرفته است. در نتیجه میتوان گفت موضع عربستان در واشنگتن، عمیقا خدشه دار شده است.
مساله زمانبندی در این رابطه بسیار مهم است زیر محمد بن سلمان ولیعهد عربستان به خوبی میداند که وقتی صحبت از جاشینی و تداوم حکمروایی در عربستان پس از ملک سلمان میشود، موضع و جایگاه وی در آمریکا، از اهمیت قابل توجهی برخوردار است. اگر قرار باشد روابط عربستان با آمریکا پرتنش باشد، وقتی بحثِ حکومت پس از ملک سلمان، و حکمروایی بن سلمان باشد، این موضوع میتواند تبعات بسیار منفی و مخربی را برای شخص محمد بن سلمان به دنبال داشته باشد.
چهارم: انعقاد توافق میان ایران و آمریکا. عربستان سعودی به خوبی میداند که انعقاد یک توافق میان دو کشور شاید زمانبر باشد، اما در نهایت اتفاق خواهد افتاد. در این رابطه انگلیسیها یک جمله معروف دارند: "اگر نمیتوانید چیزی را بر هم زنید، به آن ملحق شوید". در این راستا، عربستان سعودی به نوعی میخواهد خود را در فرآیند بحث و گفتگوهایی قرار دهد که در نهایت قرار است به یک توافق بزرگ میان ایران و آمریکا ختم شود.
پنجم، در شرایط فعلی، یک میانجی گر جدید در مناسبات ایران و عربستان وارد میدان شده که پیش از این نیز در مسائل مرتبط با ایرن، تلاشهایی را جهت میانجی گری از خود نشان داده است. فرد مذکور "مصطفی الکاظمی" نام دارد که توانسته هم با ایران و هم عربستان سعودی، مناسبات قابل توجهی را ایجاد کند. الکاظمی همچنین قادر است زوایا و جنبههای جدیدی را در روابط ایران و عربستان برجسته کند که به نوعی این پیام را به دو طرف میدهد که تعامل آنها با یکدیگر، در مقایسه با تقابلشان، ایجادکننده مزایا و منافع بیشتری است.
مولفههای تاثیرگذار بر تنش زدایی سیاست خارجی ایران در قبال عربستان
اول، ایران موفقیتهای راهبردی قابل توجهی را در یک دهه گذشته کسب کرده که در اغلب آن ها، موفقیت تهران، با تضعیف عربستان سعودی همراه بوده است. با این حال، این کشور پذیرای فشارهای اقتصادی، سیاسی، و نظامی مختلفی نیز شده است. در این راستا، تنش زدایی میان ایران و عربستان، عملا شرایط و فضای مناسبی را در اختیار ایران قرار میهد تا خود را از نظر اقتصادی، بار دیگر تقویت کند.
دوم، ایران در پروندههای مهمی نظیر حضور شیعیان در منطقه مدیترانه شرقی، آینده بحرین (کشوری که اکثریت آن را شیعیان تشکیل میدهند و عربستان در آن نفوذ قابل توجهی دارد)، و گفتگوهای جهانی شیعه-سنی، ظرفیتهای مناسبی را در تعامل با عربستان میبیند و در واقع بر این باور است که از طریق تعامل و دیپلماسی، میتوان به نتایج بهتری در موضوعات ذکر شده دست یافت. این مساله در نوع خود تهران را به درپیش گرفتن دیپلماسی با عربستان سعودی تشویق میکند.
سوم، ایران به طور کلی دیپلماسی و گفتگو را در سیاست خارجی خود حتی با سختترین دشمنانش به مثابه ابزاری موثر ارزیابی میکند و به نوعی دیپلماسی را عاملی جهت تامین اهداف و منافع خود میبیند. همین مساله نیز یکی از محرکهای مهم ایران در گرایش به سمت تعامل و گفتگو با عربستان سعودی است. در واقع، تهران این مساله را ابزاری مهم و قابل توجه جهت تامین اهداف و منافع خود ارزیابی میکند.
به طور کلی با توجه به مولفههایی که پیشتر به آنها اشاره شد باید گفت: اهداف، منافع، و جهان بینیهای متفاوت ایران و عربستان، همچنان دو کشور را از لحاظ ماهوی از یکدیگر دور نگه میدارد و حتی آنها را به مثابه دو چشم انداز متفاوت از اصول و ارزش ها، نزد کشورهای منطقه خارومیانه و جهان اسلام، تصویرسازی میکند.
با این حال، مولفههای جدید در محاسباتِ سیاست خارجی ایران و عربستان، به احتمال زیاد موجب خواهد شد تا از شدت تنشها میان این دو کشور کاسته شود. بدون تردید این مساله در مورد بحران یمن (در نتیجه تعامل ایران و عربستان)، تا حد زیادی مورد استقبال قرار خواهد گرفت و حتی میتواند زمینه را برای جلوگیری از وقوع بحران در لبنان نیز هموار سازد».
دیدگاه تان را بنویسید