«آموزش برای محرومیتزدایی»، موضوعی است که در سالهای اخیر، دغدغه و موضوع فعالیت بسیاری از گروههای مردمی و کمکرسان در مناطق کمتر برخوردار شده است.
این دسته از فعالیتهای فرهنگی-اجتماعی، به دنبال توانافزایی نیروی انسانی ساکنان مناطق بهاصطلاح محروم، جهت کمک به تغییر و پیشرفت و آبادانی سرزمین خود است و سهم عمدهای از توجهات آن، بر کودکان و نوجوانان بهعنوان آیندهسازان این مناطق قرار دارد.
مدرسه توسعه پایدار دانشگاه صنعتی شریف، با هدف کمک به ارتقای توانمندی و بینش فعالان حوزه آموزش و تعلیم و تربیت در مناطق کمتر برخوردار، همایشی را برای فصل بهار سال ۹۹ با عنوان «آموزش در مسیر محرومیتزدایی» تدارک دیده است.
به بهانه این رویداد، به گفتوگو با چند نفر از معلمان و فعالان سازمانهای مردمنهاد در نقاط مختلف کشور پرداختیم تا ببینیم «آموزش در مسیر محرومیتزدایی» باید به چه مسائلی توجه کند و چه چشماندازی را دنبال نماید.
اهمیت ایجاد چشمانداز درست در کودکان و نوجوانان مناطق محروم
صبورا سمنانیان دانشجوی مطالعات توسعه دانشگاه تهران، سالهاست با دغدغه محرومیتزدایی با گروه جهادی السابقون، انجمن دوستداران کودک پویش و کانون فرهنگی-حمایتی کودکان کار کوشا همکاری داشته است.
خانم سمنانیان در جواب به پرسش ما در مورد نیاز آموزشی کودکان مناطق محروم میگوید: بر اساس تجربیاتی که از کار در این مناطق داریم، به نظر میرسد در بسیاری موارد، نوجوانان این مناطق درک درستی از جایگاه خود در دنیا ندارند. برخی، تمام دنیا را همان محیط زندگی خود میدانند؛ برخی، متأثر از تبلیغات رسانهها، خود را منطقهای ناتوان، محروم و دورافتاده میدانند. در همین راستا، ما با یک سری کلاسها و دورهها سعی کردیم این دیدگاه را اصلاح کنیم تا بچهها ببینند که مناطق بسیاری در کشور و دنیا وجود دارد که با مشکلاتی مشابه مشکلات منطقه آنها دست و پنجه نرم میکنند و آنها به اندازه «هر ایرانی دیگر»، یک شهروند ایران هستند. به نظر میرسد کتابهای درسی و بحثهایی که روزانه با آن مواجه هستند چنین جهانبینی به آنها نمیدهد و در این زمینه یک نیاز جدی آموزشی وجود دارد.
از نگاه این فعال اجتماعی، آموزش برای این نوجوانان باید آنها را برای مقابله با تفکر «خود محرومانگاری» و «خود ناتوانپنداری» آماده کند: این تفکر غیرواقعی، تحت تأثیر رسانهها، آنچنان بر اذهان این بچهها اثر میگذارد که گویی همه دنیا وضعشان بهتر از آنهاست. مواجه کردن این نوجوانان با واقعیات زندگی نوجوانان مناطق دیگر ایران یا حتی کشورهای دیگر (و نهفقط نمایش زندگی برشی از زندگی اقشار خاص و مرفه)، میتواند باعث پدید آمدن اعتمادبهنفس در ایشان و از بین رفتن دید «جدا مانده بودن» از بقیه کشور و دنیا شود.
سمنانیان به سمنهای آموزشی که در مناطق محروم کار میکنند، از اهمیت الگوسازی برای کودکان میگوید و اعتقاد دارد که لازم است این الگو از همان «فرهنگ جامعه محلی» باشد. به باور ایشان، اهمیت این موضوع بهویژه از این جهت است که با الگو قرار دادن کسی که کودکان همزادپنداری بیشتری با او میکنند، چشمانداز تغییر، قابل دسترستر خواهد بود.
تأثیرات مخرب فعالیتهای محرومیتزدایی غیراصولی
میثم زاهدی معلم جوان بشاگردی است که طی سالها فعالیت خود در مدرسه با تعریف فعالیتهای مختلف در برنامه درسی و فوقبرنامه سعی دارد مهارتهایی از جمله اعتمادبهنفس، حس مسئولیتپذیری، فن بیان و مهارت گفتوگو را در دانشآموزانش تقویت کند. وقتی که در مورد نیازهای آموزشی کودکان بشاگرد از میثم زاهدی پرسیدیم، به محرومیت بسیار زیاد این منطقه در زمان ورود برادران والی در ابتدای دهه ۶۰ اشاره کردند. برادران والی، اولین کسانی بودند که با هدف محرومیتزدایی وارد بشاگرد شدند. از نگاه زاهدی، راه و روش مرحوم حاج عبدالله والی در بشاگرد، «آموزش ماهیگیری بود و نه دادن ماهی به دست مردم». به اعتقاد ایشان، این راه و روش در بسیاری از گروههای بعدی که وارد این منطقه شدند وجود نداشته و همین باعث پدید آمدن آسیب بزرگی در این منطقه شده است. در واقع، کمکهای صرفاً احساسی و حسابنشده، در مواردی سبب پرورش فرهنگی محرومیت و ایجاد انفعال در بین مردم شده است. زاهدی میگوید: ۳۵ سال از ورود اولین گروههای خیریه گذشته است و من معلمی هستم که آسیبهای این اتفاقات بر دانشآموزانم را لمس میکنم. مسئله بزرگ و زجرآور این است که بچههای دو نسل بعد یعنی بچههایی که در حال حاضر دانشآموزان من هستند، بهجای یادگرفتن تلاش و جنگیدن و آماده شدن برای آینده، بچههایی هستند که همیشه توقع دارند کسی به داد آنها برسد و همیشه حس میکنند حق آنها خورده شده است. البته، از جهاتی این نگاه اشتباه نیست و لازم است برخی امکانات از طریق دولت به منطقه وارد شود؛ اما بسیار مهم است که این دانشآموزان چه نقشی برای خود در حل این مسائل قائل میشوند. دید منفعلانه و طلبکارانه باعث شده تا دانشآموزان به اندازه کافی تلاش نکنند و اعتمادبهنفس پایینی برای رسیدن به اهدافشان داشته باشند.
حواسمان به نقاط مثبت باشد
علیرضا هندیجانی، مدیرعامل جمعیت نیکخواهان سلامت روان شیراز است. وی و گروهش در جمعیت نیکخواهان سلامت روان شیراز، سابقه اجرای برنامههای آموزشی و فرهنگی متعددی با هدف پیشگیری از بیماریهای اعصاب و روان در مناطق مختلف کشور دارند. علیرضا هندیجانی معتقد است که در مواجهه با مناطق محروم، باید نگاهمان را عوض کنیم و به داشتههایشان توجه کنیم.
او بر این باور است که کودکان و نوجوانان مناطق محروم به دلیل ارتباط زیاد با محیط زیست، بسیار خلاق، شاد و نماد کودک سالم هستند و مراکز آموزشی در شهرها باید از این کودکان برای طراحی برنامههای آموزشی تربیت کودکان سالم الگو بگیرند: «اما آنچه شاهد آن هستیم، این است که با وجود توانمندیها، این کودکان در دوران بزرگسالی سهم کمی در پیشرفت منطقه خود دارند». ایشان دلیل این مسئله را نبود دانش کافی این کودکان از نحوه رشد و بهکارگیری توانمندیها برای ایجاد تغییر میداند. به نظر هندیجانی، بسیار مهم است که کودکان و نوجوانان مناطق محروم برای شرکت در همایشها و مسابقات و سایر رویدادهای کشوری مورد حمایت قرار بگیرند. حضور در عرصههای استانی و کشوری باعث کسب تجربه و وسعت دید این دانشآموزان و در نتیجه ترسیم چشماندازی بهتر برای منطقهشان خواهد شد. آقای هندیجانی بر اهمیت توجه به فرهنگ و بوم یک منطقه برای تعریف طرحهای آموزشی تأکید کرده و میگویند: برای کمک دادن به بچههای این مناطق، باید مثل آنها زندگی کرد. اشتباه بسیاری از سمنها این است که بیشتر اوقات میخواهند که ساکنان این مناطق، مثل آنها زندگی کنند! دیدهایی که از بیرون است، آسیبزا هستند و برای کمکرسانی و فهم نیازها باید از دید خود بچهها و ساکنان این مناطق به موضوعات نگاه کرد.
آنچه جوانان را برای تغییر محیطشان، توانا میکند
الهام مراد، چند سالی است که با همکاری انجمن حامی و بنیاد توسعه کارآفرینی زنان و جوانان، طرحهای آموزشی را در مناطق محروم (و عمدتاً در جنوب سیستان و بلوچستان) اجرا میکند. از نظر خانم مراد هر آنچه را در مورد «نیاز آموزشی کودکان مناطق محروم» گفته میشود، میتوان به کلیت بچههای ایران نیز تعمیم داد. تفاوت فقط در این است که این نیازها در مناطق محروم ابعاد پررنگتری پیدا کرده و البته کار کردن در این مناطق، تأثیرگذاری بیشتری هم به همراه دارد. به نظر او، مواردی چون «مشارکت، کشف و حل مسئله، ارزشمند دانستن خود و پیشینه خود، ارزشمند دانستن کار و فعالیت و باور داشتن به مؤثر بودن تلاش»، از نیازهای اصلی آموزشی کودکان مناطق محروم است که در طراحی برنامههای آموزشی، باید مورد توجه قرار بگیرد.
به باور الهام مراد، دانشآموزانی که مهارت شناسایی و حل مسئله منطقه خود و توانایی مشارکت برای حل جمعی مسائل را دارند همان افرادی هستند که قدرت ایجاد تغییر را دارند. از سوی دیگر، او آشنایی با دانش بومی سرزمین خود، سرگذشت آدمهای اثرگذار بهعنوان الگو، و سرگذشت سرزمینهای دیگر را لازمه رشد میداند؛ چرا که بسیاری از کودکان و نوجوانان، تعریف بسیار محدودی از موفقیت و مؤثر بودن دارند که باعث میشود که دنیای ذهنی آنها برای خودشان و محیطشان محدود باشد.
مراد با اشاره به تجربه خود در مشارکت در طرح «اتاق کارآفرینی مدارس» در سیستان و بلوچستان و خراسان جنوبی، میگوید: «بهطور مثال ما در این طرح سعی میکنیم رویکرد مشارکتی را در تمامی برنامههای طرح وارد کنیم و تمامی مراحل، با مشارکت معلمان و تسهیلگران بومی و البته خود دانشآموزان، برنامهریزی و اجرا بشود. ما باید کاری کنیم که احساس توانمندی در دانشآموز، معلم و فعالان محلی تقویت شود. شناخت کارآفرینان بومی و فارغالتحصیلان موفق منطقه خودشان، تماشای فیلمهای مستند کوتاه و بلند درباره کارآفرینان موفق، و طراحی مسائل و تمرینهایی که دانشآموزان را به مشاهده و شناخت محیط و نیازهای بومیشان ترغیب کند، ابزارهایی است که ما سعی میکنیم به کار بگیریم». از نگاه خانم مراد، فعالان آموزشی و فرهنگی در مناطق محروم لازم است که با تکیه بر مطالعات میدانی هدفمند، به فهم بهتری درباره ریشه مسائل پیچیده مناطق محروم دست یابند تا ضمن افزایش عمق و تأثیر فعالیتها، از آسیبهای ناخواسته نیز بکاهند.
همایش «آموزش در مسیر محرومیتزدایی» ، خردادماه ۱۳۹۹ در دانشگاه صنعتی شریف و به همت مدرسه توسعه پایدار برگزار میشود و قرار است با نگاهی متفاوت به آموزش در مناطق محروم، تمرکز خود را بر وجوه نرمافزاری و غیر زیرساختی راهحلهای آموزشی در مناطق کمتر برخوردار قرار دهد. علاقهمندان جهت پیگیری مباحث و شرکت در این رویداد اجتماعی میتوانند اخبار تکمیلی را از وبسایت مدرسه توسعه پایدار دانشگاه شریف به نشانی www.sdschool.ir دنبال کنند.
دیدگاه تان را بنویسید