داریوش مصطفوی بازیکن اسبق تیمهای استقلال و پرسپولیس، مدیر عامل پیشین باشگاه پرسپولیس، دبیر کل و رییس اسبق فدراسیون فوتبال به تشریح وضعیت فوتبالی و انتقاد از عملکرد مدیران گذشته و کنونی فدراسیون پرداخت و چالش بزرگی که فوتبال ما در زمینه اساسنامه با آن دست به گریبان شده را مورد واکاوی قرار داد. مشروح گفتوگو با داریوش مصطفوی را میخوانید.
فوتبال از کرونا بدتر، کرونا از فوتبال بدتر
مصطفوی در آغاز این گفتگو اظهار داشت: مثل اکثر هموطنان عزیزم خودم را قرنطینه کردم تا هم شخصاً از شر ویرس کرونا در امان باشم و هم به جامعه کمک کرده باشم. من به دلیل شرایط سن و سالی ناچارم قدری بیشتر از دیگران از خودم مراقبت کنم. متاسفانه این ویروس کرونا گویا از فوتبال هم بدتر است و شاید هم در برخی مواقع این فوتبال باشد که از کرونا بدتر باشد. کرونا و فوتبال هر دو جان آدمها را میگیرند. تفاوت شان این است که کرونا یک دفعه انسان را قبض روح میکند، اما فوتبال ذره ذره جان آدمها را میگیرد. وجه تشابه کرونا و فوتبال هم در این است که برای هیچ کدامشان درمان، دارو و واکسنی وجود ندارد.
کفاشیان مناسب فدراسیون فوتبال نبود
فوتبال ما امروز با دردسرهای بزرگی روبرو است که آغاز این مشکلات و دردسرها از زمان ریاست کفاشیان آغاز شد. آقای کفاشیان ذهنش درگیر مسائل بانکی و مالی بود و علاقه اش به فدراسیونهایی مثل دو و میدانی. ایشان را به یکباره آوردند بر مسند بزرگترین فدراسیون ورزشی. کفاشیان تناسبی با فدراسیون فوتبال نداشت و فوتبال رشته مناسبی برای سپردن به کفاشیان نبود. ایشان به یکباره تعداد کارمندان فدراسیون را از ۲۰ نفر به ۲۰۰ نفر و شاید هم بیشتر رساند. افزایش یافتن کارکنان فدراسیون باعث شد تا فدراسیون به صورت جزیرهای اداره شود و جنگ قدرت در بین کمیتههای مختلف یا همان جزیرههایی که من گفتم بیشتر شد.
دبیر کل تبدیل به ماشین امضا شده
دبیر کل در فدراسیون فوتبال یا هر فدراسیون دیگری باید نفر اول اجرایی باشد. دبیر کلها باید افرادی متخصص، با دانش روز و ارتباطات بین المللی باشند که همه راهها به سوی آنها ختم شود. در واقع دبیر کل باید در فدراسیون فوتبال حرف اول را بزند. اما کفاشیان معنی دبیر کل را تغییر داد. در دوران پسا کفاشیان آنقدر فوتبال به شکل جزیرهای اداره شد تا عملاً قدرت دبیر کل کم و کمتر شود و یکی از بزرگترین مشکلاتی که فوتبال ما با آن مواجه است این است که منصب دبیر کل در فوتبال کوچک شد. حالا دبیر کل به یک ماشین امضا تبدیل شده که هرآنچه کمیتههای مختلف و قدرتهای تجزیه شده مایل باشند را امضا میکند. درست مثل یک ماشین امضا.
بودجه فدراسیون ده هزار برابر شد
در سال ۷۷ فدراسیون با ۲۰ نفر اداره میشد و حالا شنیدم بیش از ۲۰۰ کارمند دارد. نسبت به آن زمان درآمدهای فدراسیون از درآمدهای تبلیغات دور زمین گرفته تا درآمدهای دیگر شاید هزار برابر شده باشد. اما آنقدر مخارج آن به دلیل تعدد الکی کارکنان و کمیتهها زیاد شده که هزینهها ده هزار برابر شده است. هزینههای امروز فدراسیون بی رویه زیاد شده و البته در این زمینه من تقصیری به گردن تاج نمیبینم. تاج ناچار بود راهی که کفاشیان آن را آغاز کرده بود را ادامه دهد.
اساسنامه فدراسیون از بیخ ایراد داشت
معضل بزرگ امروز فوتبال ما اساسنامهای است که فیفا هم روی آن دست گذاشته است. متاسفانه امروز مشخص شد که این اساسنامه ایراد دارد در حالی که این اساسنامه از بیخ ایراد داشت. فیفا اگر امروز به سراغ این اساسنامه آمده و از آن ایراد گرفته دلیلش اعتمادی بود که در این سالها به فدراسیون فوتبال داشت. اعتمادی که شاید حالا از آن پشیمان باشد. اگر فیفا همان ۲۰ سال پیش که این اساسنامه تدوین شد روی آن دقت میکرد و به فدراسیون ما اعتماد نمیکرد، همان زمان به آن گیر میداد. در واقع به اعتقاد من فیفا ۲۰ سال دیر به اساسنامه فدراسیون ما گیر داد.
تقسیم قدرت بلای جان فوتبال ایران شد
ریشه مشکلات به روزی باز میگردد که کمیته انتقالی در فوتبال شکل گرفت. آن زمان کمیته انتقالی به صورتی شکل گرفت که سران ورزش و فوتبال خواستند قدرت را بین خود تقسیم کنند و بیشتر پای میز مذاکره و معامله نشستند. رییس فدراسیون صفایی فراهانی و رییس ورزش علی آبادی بود. در کمیته انتقالی صفایی فراهانی با نفوذی که در فیفا و نزد سپ بلاتر داشت کاری کرد تا سه تن از نزدیکان خودش از سوی فیفا در این کمیته باشند و علی آبادی هم سه نفر از نزدیکان خودش را در این کمیته گذاشت. این کمیته ۶ نفره طوری شکل گرفت که ۳ به ۳ به سمت سران قدرت بودند و هر گروه ۳ نفره نظرها و اعتقاداتی داشتند که منافع سرگروههای خود را حفظ کنند. در نهایت هم این دو گروه با نظر سرگروههای خود با هم کنار آمدند تا منافع هر دو طرف حفظ شود. اساسنامهای هم که در آن زمان نوشته شد با اساسنامه مادر یا همان اساسنامه فیفا مغایرتهای زیادی داشت که در آن زمان این مغایرتها دیده نشد.
سران دو گروه معامله کردند
سران دو گروه آن زمان با هم معامله کردند و یکی از آنها حذف من و امثال من از حضور در انتخابات بود. مثلاً قانونی را وضع کردند تا افراد بالای ۶۵ سال در انتخابات فدراسیون شرکت نکند که من میگویم این قانون را صرفاً برای دور کردن من از حضور در انتخابات وضع کرده بودند. اگر من آن زمان ۷۰ سال داشتم این سن را به سوی ۷۰ سال میرساندند. علی آبادی در کمال بی انصافی با حذف من که پیشنهاد صفایی فراهانی بود موافقت کرد و طرفین قدرت را در فدراسیون تقسیم کردند. به این ترتیب که علی آبادی کفاشیان را که از خودش بود به عنوان رییس معرفی کرد و صفایی فراهانی هم دبیر کل را از خودش گذاشت.
نمیتوانند استقلال و پرسپولیس را خصوصی کنند
بحث خصوصی سازی استقلال و پرسپولیس گرچه در قانون دیده شده است، اما باید در این زمینه به دولت و سازمان خصوصی سازی حق داد، چون توان خصوصی سازی این دو باشگاه عملاً وجود ندارد. این دو باشگاه هر کدام با بیست سی میلیون هوادار نمیتوانند از بدنه دولت جدا شوند و از طرفی هم این مغایر قانون اساسی است. وقتی این دو تیم دهها میلیون هوادار دارند خصوصی سازی آنها باید توسط سازمانی بزرگتر از سازمان خصوصی سازی صورت گیرد و شاید لازم باشد شورای امنیت ملی هم در این زمینه مداخله نماید. نه علی آبادی، نه گودرزی، نه عباسی و نه به خصوص الان سلطانی فر توان انتقال این دو باشگاه به بخش خصوصی را ندارند. همانطور که گفتم اگر ارادهای برای خصوصی سازی این دو باشگاه وجود دارد، باید ارگانهایی که اختیارات بسیار بیشتری دارند وارد عرصه شوند.
دیدگاه تان را بنویسید