بحران ادلب هر روز پیچده تر از روز قبل می شود. اردوغان برای سوریه و روسیه خط و نشان کشیده است و روسیه از نشست چهارجانبه ادلب با حضور فرانسه و آلمان و ترکیه سرباز زده است. روس ها می گویند ترکیه باید به توافقات سوچی و ادنا پایبند باشد و ترکیه می گوید پایبند هستم. از سوی دیگر دیمتری پسکوف سخنگوی دولت پوتین از دیدار احتمالی روحانی، پوتین و اردوغان خبر داده است. با این حال معادله ادلب همچنان در سایه آزادی حلب همچنان در ابهام است. دراینباره افشار سلیمانی سفیر اسبق ایران در باکو گفت:
«به نظر نمی رسد بحران ادلب به دلیل پیچیدگی های خاص خود و بازیگران در صحنه آن به زودی حل و فصل شود و بدیهی است که هر کشوری بر اساس توان و میزان منافعش در سوریه به ایفای نقش می پردازد، اما با توجه به اوضاع کنونی و شرایط بین المللی حضور بلندمدت ترکیه در ادلب غیرممکن به نظر می رسد. اگر تاریخ صدساله روابط بین الملل را بررسی کنیم درمی یابیم که دوران کشورگشایی و جنگ های جهانی به اتمام رسیده است و در این برهه بیشتر بحث نفوذ مطرح است که می تواند به هر شکلی باشد. اما اینکه کشوری بخواهد به طور مستقیم وارد خاک کشور دیگری شود و برنامه ای برای حضور بلندمدت خود ترسیم کند از اساس منتفی است. البته برخی از ناظران و تحلیلگران بر این باورند که ترکیه به دنبال حضور بلندمدت در ادلب است موضوعی که دولت ترکیه نیز به طور مستقیم آن را مطرح نکرده است؛ ضمن اینکه بسترهای لازم برای حضور بلندمدت نیز فراهم نیست.»
برخی معتقدند که اردوغان در باتلاق سوریه گرفتار شده است. با توجه به این فرضیه آیا اردوغان تا کنون بخشی از اهداف سیاسی خود را محقق کرده است؟
اگر بنا باشد هر کشوری که از توانمندی نظامی برخوردار است به دنبال اشغال بخشی از خاک دیگر کشورها باشد این موضوع رفته رفته باب خواهد شد و دیگر کشورها نیز به دنبال آن خواهند رفت. ضمن این که پیچیدگی های نظام بین الملل اجازه چنین چیزی را نخواهد داد. صرفنظر از این موارد ترکیه دچار مشکلات داخلی و از همه مهمتر اقتصادی خواهد شد. تا به امروز نیز در پی تحولات سوریه، به ترکیه ضررهای زیادی وارد شده است. اگر اردوغان اندیشه تصرف بخش هایی از سوریه، نوعثمانی گری و غیره را در سر داشته باید گفت که او نه تنها به هیچکدام یک از این اهداف نرسیده بلکه برنامه های اقتصادی او را نیز در داخل تحت الشعاع قرار داده است. ورود ترکیه به طیف گسترده ای از تحولات مانند بخش های مختلف سوریه، شمال عراق، بحث کردها و غیره سبب تضعیف اقتصاد آنکارا خواهد شد و فشارهای داخلی و هجمه های گسترده را با نزدیک شدن به انتخابات برای اردوغان به همراه خواهد داشت، به این دلیل که این موارد نمی تواند برای اردوغان و حزبش به عنوان یک پشتوانه محسوب شود.
آیا راه بازگشتی برای اردوغان هست؟ با توجه به اینکه تنش ها میان مسکو و آنکارا شدت گرفته است، همچنین رئیس جمهور ترکیه همزمان به لیبی هم حمله کرده است، از سوی دیگر مشکلات قبرس بار دیگر سرباز کرده است. ناتو هم با جنگ های این کشور مخالف است. با این وضعیت تحلیل شما از وضعیت این کشور و اقدامات اخیر آن چیست؟
تنها راه عقلانی برای ترکیه مشارکت در روند مذاکره با دیگر بازیگران از جمله ایران، روسیه، سازمان ملل و دیگر کشورها برای حل بحران سوریه است. در روزهای اخیر نیز شاهد بودیم که ترکیه بیشتر به تهدید بسنده کرده است چرا که تشدید بحران ادلب تنش ها بین آنکارا و مسکو را شدت خواهد بخشید و اردوغان به دنبال رویارویی با روسیه نیست؛ چرا که یک بار به دلیل هدف قرار دادن هواپیمای روسی مقابل آنها قرار گرفت و بعدها نسبت به این اقدام ابراز پشیمانی کرد و با بهبود روابط کار به جایی کشید که حتی ترکیه از روسیه سامانه های اس400 را خریداری کرد.
نباید فراموش کنیم که ترکیه به علاوه اختلاف با آمریکا با اتحادیه اروپا و ناتو نیز چالش هایی دارد که به طور کلی چنین وضعیتی به نفع آنکارا نخواهد بود و این کشور سرانجام مجبور خواهد شد توازنی را در این بین برقرار کند. تداوم تنش ها قطعا به ضرر ترکیه خواهد بود و این کشور باید سیاست معقولی را مقابله با این شرایط در پیش بگیرد.
در دیگر موضوعات مانند اشغال بخش ترک نشین قبرس، حضور در لیبی ترکیه مجبور به بازنگری در سیاست هایش است. ممکن است ترکیه در این کشورها بازی هایی داشته باشد اما نقشش کلیدی و تعیین کننده نیست. اردوغان در این راه به تنهایی قادر نیست خود ببرد و بدوزد؛ برای سوریه، لیبی، قبرس و غیره نیز طبیعتا نمی تواند به تنهایی بدوزد. ترکیه اگر بتواند از پس مشکلات داخلی خود برخواهد آمد و چالش های داخلی از جمله مسائل اقتصادی را بهبود خواهد بخشید.
در شرایط کنونی حتی کشوری مانند ایالات متحده آمریکا نیز که ابرقدرت محسوب می شود و کشورهای مانند چین، روسیه و غیره از آن تا حدودی تمکین می کنند در رسیدن به برخی از اهدافش ناکام است. در دوره ریاست جمهوری ترامپ شاهد بودیم که آمریکا در موضوعاتی چون کره شمالی، ونزوئلا، ایران و غیره نتوانست به خواسته هایش برسد. اگرچه واشنگتن ضربه هایی وارد می کند و جلوی توسعه کشورها را می گیرد اما در بعد کلان قضیه در رسیدن به هدف نهایی موفق نبوده اند. بنابراین قبل از خسارات و هزینه های سنگین بهترین راه برای پیشبرد اهداف دیپلماسی و منافع مشترک بوده است.
یکی دیگر از مسائلی که در مورد حضور ترکیه در ادلب مطرح می شود بالا بردن قدرت چانه زنی این کشور در مذاکرات کمیته قانون اساسی سوریه به منظور سهم خواهی بیشتر است.
بالا بردن قدرت چانه زنی ارزش آن را دارد که ترکیه در ادلب متحمل چنین هزینه های سنگینی شود؟
ممکن است هزینه های تداوم حضور در ادلب بسیار سنگین تر باشد و گریبانگیر ترکیه شود. هنر کشورها این است که از هزینه فرصت بسازد و آن را تبدیل به سرمایه کند تا از آن برای منافع ملی بهره برداری کند. اما وقتی هزینه ها سیر صعودی پیدا می کنند و به سرمایه تبدیل نمی شود حاصلی جز ضرر را در بر ندارد. ایران نیز در کشورهایی چون عراق، سوریه، یمن و لبنان هزینه داده است و شرایط اقتصادی در ایران سخت و فشارها به مردم افزایش یافته است. در چنین وضعیتی با بالا رفتن هزینه ها و نارضایتی مردم امکان تبدیل هزینه به سرمایه وجود ندارد، چرا که طرف های مقابل با بررسی اوضاع در می یابند که وضعیت در ایران قرمز شده و امتیاز دادن در قبال هزینه های انجام شده منتفی می شود. بنابراین اهمیت این موضوع برای کشورها به خوبی قابل درک است و ما شاهد هستیم که ابرقدرتی مانند آمریکا نیز نتوانسته هزینه ها را به فرصت تبدیل کند و سعی دارد تا حداقل از هزینه های خود بکاهد؛ به همین دلیل است که هر از گاهی صحبت خروج از کشورهایی چون افغانستان و یا سوریه را مطرح می کنند.
دیدگاه تان را بنویسید