معصومه اصغری:کار جهادی سخت است. زمختیاش خیلی ها را از همان بیرون گود فراری می دهد. تا دل به اندازه ای که باید رئوف نشده باشد، نمیتواند به این صحرای محشر بزند. برای ما ماجرا از یک بلای طبیعی شروع میشود. در روزهای اول مردم هیجان زده که احساسات نوع دوستی شان به غلیان افتاده، بی هدف هر چه دم دست شان می آید را به طریقی حواله جاده ها و راه های مواصلاتی بین شهر خودشان و شهر آسیب دیده می کنند. چند روزی که میگذرد توجه و تمرکز کم کم از مردمی که با یک دنیا فقدان رو به رو شدهاند، برداشته می شود.
سرها گرم خبرهای داغتر فضای مجازی میشود و کار به جایی میرسد که سراغ گرفتن از مردم آن شهر دیگر راهی به ذهنهای گرفتار اینجا پیدا نمیکند. انگار هر آنچه زلزله و سیل، کوبیده و رفته و برده با چند پرس غذای سبک ناقابل و لباس های درهم و بسته های روی هم سوار لوازم بهداشتی به جای اولش بر میگردد. درست در روزهای بعد از هیاهو است که جهادی ها پا به میدان کار میگذارند. سر و سراغ از کمبودها میگیرند. نیازسنجی میکنند و تازه این اول عشق است. باید راه بکشند به شهرداری ها و استانداریها و راهداری ها تا برادری شان را ثابت کنند و بتوانند امکانات لازم برای ساخت و سازهای پایدارتر را فراهم کنند. حدود 20 روز از سیلی که چهره زیبا اما مغموم سیستان را گل آلوده کرده میگذرد. در این روزها بومیهای «فرنوج» که معروف به دورافتاده ترین شهرستان دورافتاده ترین استان ما است، جوان های تهرانی را می بینند که به جای کپرهای در هم شکسته شان بلوکهای سیمانی روی هم سوار میکنند.
«حامد مقدم» مسئول این تیم داوطلب است که حالا نورچشمی های روستاهای رودبار، دشت انور آباد و کورتیج شده اند. حامد مقدم میگوید این سیل یک جورهایی برای مردم اینجا سبب خیر شده و آن ها کم تر از دو ماه دیگر به خواسته هایی که سال ها پی آن بودند و صدای شان را کسی نمیشنید، خواهند رسید.
کار از کنار هم ایستادن در صف های نماز شروع شد
پسطوفههای سیل و باران هنوز جولان میداد که حامد و گروهش به سیستان رسیدند. فهم این که کمکها تنها کفاف روستاها و شهرستان هایی را میداد که دمپر راههای مواصلاتی هستند، نیاز به کند و کاو نداشت. فرنوج با روستاهای متعددش زیر آب رفته و تمام مسیرها برای رساندن غذا و دارو و اقلام ضروری به اهالی بومی این منطقه مسدود شده بود.
حامد مقدم میگوید همین محروم تر بودن فرنوج مشتاق مان کرد که مقر قرارگاه جهادی مان را در روستاهای آنها مستقر کنیم: «3 روز بعد از زلزله به فرنوج رسیدیم. مردم مهربان این منطقه از عزیزان سنی مذهب ما هستند. بسیار خونگرم و مهربان و مهمان نوازند. با همه نداری و آوارگیشان در همان شرایط سخت تا ما را میدیدند لبخند به لب های شان سنجاق می شد.
خیلی زود با اهالی در صف های نماز آشنا شدیم. شیعه و سنی کنار هم به نماز ایستادیم. وقتی دیدند آماده ایم که کنارشان بمانیم به تکمیل طرح های نیاز سنجیمان کمک کردند و همین برای ما نقشه کار شد.» مقدم میگوید فرنوج در 17 سال گذشته خشکسالی سختی از سرگذرانده و همین باعث شده مردمان اینجا کپرنشین شوند: «سیل همه کپرها را از بین برده بود. مردم اینجا گمان نمیکردند بعد این همه سال خشکسالی باران سیلآسا ببارد و هست و نیست شان را با خود ببرد. درآمد اندک اهالی اینجا هم با نگهداری از دام سبک مثل بز و گوسفند به دستشان میرسد. متاسفانه سیل همه جایگاه دام های این بومیها را ازبین برده بود و کاری از ما برای تلفات تدریجی دام های شان بر نمیآمد.»
فکر میکردند آمدهایم یک پرس غذا بدهیم و برویم
شهرستان فرنوج در فاصله 480 کیلومتری با زاهدان قرار دارد. نزدیک ترین منطقه آباد به آن بندر چابهار است که برای رسیدن به آن هم 280 کیلومتر باید در جاده های ناایمن راند. با این که شغل اصلی روستاییان اینجا دامپروری است، هیچ مرکزی برای رسیدگی به دام ها در آن وجود ندارد. فرنوج هیچ راهی به جاده های ترانزیتی ندارد و در بن بستی از محرومیت محض پهن شده است.
زنجموره های پیرزن کپرنشین و آرزویی که برآورده شد
مهم ترین مشکل گروههای جهادی در این منطقه راههای صعب العبور و جادههای فاقد پلهای رودخانه ای است: «وضعیت راه ها در روزهای اول به گونه ای بود که تنها با استفاده از بالگردهای هلال احمر امکان کمک رسانی به سیل زده ها وجود داشت. وقتی به منطقه کورتیج رسیدیم، پیرزنی در میان کپرها نشسته بود و گریه میکرد. به او غذا دادیم. با دستان لرزانش غذا را گرفت و زیر لب وسط زنجمورههایش تشکر کرد. دوره اش کردیم و از کپرش پرسیدیم. از این که چه داشته و نداشته است. با آه و حسرت حرف می زد. وقت رفتن گفتیم فردا آفتاب نزده اینجا هستیم تا خانه ات را بسیازیم. این بار لبخند بی رمق تری زد. فردایش که با سر و صدای ماشین های سنگین و باراندازی مصالح به نزدیک کپر در هم شکسته اش آمد باورش نمی شد که آماده ایم او را به آرزویش برسانیم. می گفت این همه سال عمر کرده ام.کسی اینجا نمی آید. اگر گذر کسی هم به اینجا افتاده حرفی زده و رفته و بعدش دیگر اینجا پیدایش نشده است.»
می گفتند غذا نمیخواهیم دام های مان را نجات بدهید
سیل سیستان تلفات جانی نداشت اما اهالی بومی فرنوج با تلفات گسترده دام های شان قالب تهی کردند و روحیه شان را باختند. اینجا در دشت عشایری انور آباد کمتر کسی سواد دارد. مهارتها ناچیزند. زمین های بایر خسیس تر از آن هستند که آبستن کشتی شوند و محصول بدهند. خشکسالی سالهاست اینجا خیمه زده و راهی به جز دامپروری سبک برای مردم ندار آن باقی نگذاشته است.
در چنین شرایطی ناگفته پیداست تلفات دامی تا چه اندازه میتواند برای این اهالی ناگوار باشد. مقدم میگوید خیلی از آن ها درخواست می کردند به جای طبخ و توزیع غذا راهی برای سالم ماندن دام های شان پیدا کنیم: «در همان روزهای نخست زلزله طبخ سه هزار پرس غذا را در برنامه های مان قرار دادیم. وقتی برای توزیع این وعده های غذایی گرم راهی روستاها می شدیم التماس میکردند که فکری به حال دام های شان بکنیم.
حرف تلخی که می زدند این بود که ما همیشه خدا گرسنه بوده ایم و این سخت مان نیست. این دام ها از دست بروند همه زندگیمان را باختهایم. جایگاه های دام یکسره زیر سیل و آوار رفته بود. چارهای نداشتیم جز این که ساخت سوله هایی برای نگهداری از این دام ها را در اولویت قرار دهیم .»
آغاز ساخت و ساز جای پای ویرانیها
در فرنوج اداره ای برای دامپزشکی مستقر نشده بود. بلافاصله با 38 نیرویی که داشتیم به اداره های عشایری، راهداری ها، شهرداری و استانداری رفتیم. خوشبختانه بعد از این که دیدند قرار ما به ماندن و کارکردن و نتیجه گرفتن است شروع به حمایت از ما کردند. دستور ها به سرعت صادر شد و ماشین آلات و مصالح و نیروی کار در اختیارمان قرار دادند. در همین مدت کار ساخت خانه ها و جایگاه های دام را آغاز کردیم. تا دو روز دیگر 72 تیم دامپزشکی وارد استان خواهند شد. دو جایگاه دام در فاصله 60 کیلومتری احداث شد که متراژ هر کدام از آن ها به 320 متر می رسد. مردم با دیدن کار و تلاش جهادی ها غم و غصه شان را فراموش کردند و پای کار آمدند. به این ترتیب کارها با سرعت بیشتری همراه شده است. باورشان نمی شود در فرنوج شاهد اجرای کارهای زیربنایی هستند مدام زبان گرفته اند از ما تشکر می کنند. مثل عضوی از خانوادههای هم شده ایم. خیلی به ما محبت دارند.
پایش ها ادامه دارد
مسئول قرار گاه جهادی امام رضا(ع) در فرنوج میگوید برای هر نیروی داوطلب پرونده هایی تهیه کرده ایم. میدانیم چه کاری از چه کسی برمی آید. به این ترتیب بهترین بهره مندی را از نیرو هایمان خواهیم داشت. در این جا دوستانی با تخصص های بنایی، لوله کشی، مهندس برق، جوشکاری داریم. تعداد زیادی از دانشجویان پزشکی هم به گروه های داوطلب ما پیوسته اند. در پایشهایی که بین اهالی هنوز ادامه دارد، متوجه شدیم بسیاری از مردم اینجا تا به حال حتی یک بار هم به دندانپزشک مراجعه نکرده اند. به زودی گروه هایی از دندانپزشکان ما به این منطقه اعزام می شوند تا کار معاینه و درمان را آغاز کنند. تخصص هایی مانند مامایی، قلب و عروق و ارتوپد هم نیاز داریم که ان شاالله با هماهنگی ها به زودی پای این دسته از پزشکان متخصص را نیز در این شهرستان باز خواهیم کرد.
کمک رسانی بدون نیازسنجی هرز می رود
حامد مقدم میگوید سال هاست عضو گروه های جهادی شده است و میداند کمک هایی از سر هیجان تا چه اندازه می تواند در روزهای بحران مخرب باشد: «تصور غلطی از کپر نشین های سیستان در اذهان عمومی وجود داشت. خیلی ها می گفتند این بومی ها کپر نشین بوده اند. وسایل زندگی نداشته اند و دیگر نیازی به خانه سازی در این منطقه نیست. چون اهالی به زودی دوباره کپرهای شان را از نو می سازند و نیازی به مصالح انبوه نخواهند داشت. برای همین شاهد ارسال انبوه لباس و مواد غذایی و وسایل بهداشتی به منطقه های در دسترس سیستان بودیم. کمک هایی که هیجان زده به اینجا ارسال می شد و راه به جایی نمی برد. نیازی از کسی برطرف نمی شد.
برخلاف آن تصور های اولیه این اهالی در کپر های شان حتی یخچال و تلویزیون داشته اند. مثلا نیاز به لباس در اینجا جزو اولویت های بعدی بود. بنابراین اگر کمک ها بر پایه نیاز سنجی نباشد کاری اساسی پیش نمیرود. در نهایت چند کار مقطعی انجام می شود. اهالی اینجا الان نیاز به خوراک دام دارند. اینجا الان قحطی سبوس که از خوراک اصلی دام است داریم و به همین دلیل تلفات دام این مردم که منبع درآمد شان هستند به طور تدریجی ادامه دارد. بهترین کار در این زمینه ارسال کمک های نقدی است. هم وطنان با واریز حمایت های نقدی شان می توانند کمک شایانی در ادامه روند ایجاد زیر ساخت ها در این منطقه محروم داشته باشند.
دیدگاه تان را بنویسید