قدیمترها، آنهایی که در تعطیلات عید برنامهای برای سفر کردن نداشتن و زیاد هم اهل دید و بازدیدهای نوروزی نبودند، یک مُتکا روی زمین میانداختند و از برنامههای تلویزیون لذت میبردند.
شبکهها در ساختن سریال طنز با هم رقابت میکردند و سعی داشتند بهترینهای خود را به مردم ارائه دهند. چند صباحی است اما به نظر میرسد نظر مخاطبان برای اهالی صداوسیما چندان اهمیتی ندارد.
نوروز 1400، عید ماندن در خانه بود. مسئولان به مردم توصیه کردند که سفر نروند و تاجایی که میشود دور مهمانی گرفتن و رفتن را هم خط بکشند.
تلویزیون میتوانست با پخش کردن برنامههای مهیج و جذاب، به این نرفتنها کمک کند اما امسال شاهد ضعیفترین نوروز تلویزیونی بودیم.
پخش تنها یک سریال طنز قابل قبول به نام «نون،خ» نشانگر وضعیت اسفبار تلویزیون در عید 1400 است. این در حالی است پلتفرمهایی مثل فیلیمو برنامههای متنوعتری نسبت به تلویزیون برای مخاطبان خود آماده کردهاند.
شبکه سه که زمانی محبوبترین شبکه تلویزیون بود و به راستی شبکه جوان، حالا تبدیل به جولانگاه جریانی خاص شده است و در حتی در ایام نوروز هم شاهد تزریق تفکر این جریان از طریق این شبکه به مردم هستیم.
هیچ تنوع و ایدهی جذابی برای ساخت برنامههای تازه وجود ندارد. یک دایره را گرفتهاند و مدام دور آن چرخ میزنند. البته استثناهایی مانند محاکات منصور ضابطیان یا مستند مسابقه خانه ما هم در این میان وجود دارد که به شدت برنامههای خوبی هستند.
تلویزیون حوصله سر بر شده است چون حرف تازهای برای گفتن ندارد. واقعا اگر نبود ساخته سعید آقاخانی، میشد در ایام عید اصلا تلویزیون نگاه نکرد.
سوالی که در این میان مطرح میشود این است که این همه بودجه که در اختیار صداوسیما قرار میگیرد، کجا هزینه میشود؟ چرا کسی نیست از آنها بپرسد، چرا ستارههای سالهای نه چندان دور تلویزیون از صداوسیما فراری هستند؟
چرا مهران مدیری، رضاعطاران، سعید فتحی، هومن سیدی، رامبد جوان، منوچهر هادی و ... حاضر هستند برای فیلمو و نماوا فیلم بسازند اما دقیقهای برای صداوسیما سریال نسازند؟
شاید دلیل این نبودنها را در صحبتهای مدیر شبکه سه جستجو کرد. فروغی اعتقاد داشت که عادل فردوسیپور در مدار نبود. احتمالا این سریال سازهای چیره دست ایران هم در مدار تلویزیونی که جریان خاص آن را در اختیار دارد، نیستند.
فراموش نکنیم که زمانی مردم در تعطیلات نوروز یا شبهای ماه رمضان و حتی محرم، پای تلویزیون مینشستند و سریالهای به شدت خوب آن را نگاه میکردند. حتی برخی تکه کلامها وارد ادبیات ایران شد. پاچهخواری بعد از سریال شبهای برره که تکرار از صداوسیما پخش نمیشود، در کلام جامعه جا افتاد.
البته صداوسیما در عصبانی کردن مردم به شدت خوب عمل میکند. نمونه آخر آن هم توصیه کارشناس یک برنامه تلویزیونی به مردم برای نخوردن بود.
دیدگاه تان را بنویسید