حوالی ظهر پنجشنبه ۱۸ دیماه: یکراست به سمت قبرهای شهدای گمنام و شهدای هستهای در وسط حیاط جلویی امامزاده صالح میروم؛ از دور پرچمی مشکی کشیدهاند و دستهگلی بزرگ گذاشتهاند و همهچیز برای عزاداری محیاست؛ آنقدر محیا که خیال میکنم «همین است، سالگرد کشته شدگان هواپیما!» اما جلوتر که میروم میان چند قبر موجود خبری از اسامی کشته شدگان هواپیمای اوکراینی نیست. پیش از این یکی از نزدیکانشان گفته است که «کنار شهدای گمناماند، وارد امازاده که شوید خواهید دید، معلوم است!» اما معلوم نبود؛ چند تن از شهدای جنگ و شهدای هستهای به اندازهی سه قبر جای خالی و در آخر قبر شهید فخریزاده.
برای پیدا کردنشان سمت یکی از خادمین میروم؛ فکرم هم به اینجا نرسیده که ممکن است قبرشان به هردلیلی برداشته شده باشد. میپرسم «جای دیگری قبر شهدای گمنام دیگری در امازاده هست، غیر از میانهی حیاط؟» میگوید «نه! همینهاست».
دوباره سمت قبور میروم؛ عدهای با کلاه و عینک ورزشی به همراه دوربین و شخصی که بنظر میرسد درجهای نظامی دارد، آمدهاند و دور قبر شهید فخریزاده جمع شدهاند. تعلل میکنم تا فیلمبرداریشان تمام شود. پیرزنی با چادر سپید کنار قبر شهید فخریزاده ایستاده و جاهای خالی را گل پرپر میکند و میریزد.
سمت یکی از خادمان زن میروم تا سراغ آن شش کشتهی دفن شده در امامزاده را بگیرم؛ میپرسم نمیدانید قبر محمد حسین و زینب اسدی لاری کجاست؟ میگوید «کنار قبر شهید فخریزاده، سهتا قبره که همونجاست؛ روشون اسامی نوشته شده، روی هر قبر دو اسم»؛ انگار هنوز نمیداند که قبری در کار نیست.
برمیگردم و فیلمبرداری هم تمام شده. از پیرزنی که گلها را پرپر کرده میپرسم «کشتههای هواپیما قبرشان اینجاست؟» با تکان مدام دست و صدایی که کمی بلند است جاهای خالی را نشان میدهد و میگوید «همینه دیگه، همینه؛ قبرشون رو کندن… جوونای خوشگل، انسان، نخبه… همینجاست؛ یه فاتحه بخون براشون و برو.»
کمکم زنهای دیگری میآیند یکی میگوید «یه ربعه دارم میگردم، چرا قبرشون رو برداشتن؟!»، دیگری میگوید «اینا هستن؟! فقط بخاطر اینا اومدم یه فاتحه بخونم». هرکسی میرسد زمزمه میکند که «چرا قبر ندارن؟!». جدا میشوم، کسی از خانوادهشان را نمیبینم و نمیدانم که وقتی با این تصویر روبرو شوند چه خواهند کرد، در جریان هستند یانه؛ از جای خالی قبرهاشان که احتمالا تا دیروز بوده عکسی میگیرم و باز میگردم.
در تماسی با دفتر مدیریت امامزاده صالح چرایی برداشتن قبرها را جویا میشوم، مردی که تلفن را پاسخ داده است میگوید: «خوانوادههایشان قبرها را برای تعویض برداشتهاند و تا فردا که سالگرد است قبرهای جدید نصب خواهد شد.» میپرسم مگر قبرها جدید نبودند، چرا تصمیم به تعویض گرفته شد که پاسخ میدهد تصمیم خانوادهها بود.
صحت و سقم ماجرا را از یکی از نزدیکان کشتهشدگان که قبلا هم آدرس قبور را از او پرسیده بودم جویا میشوم؛ گفتههای متولیان امامزاده را تایید میکند و میگوید «قبرها خوانا نبود و کیفیت خوبی نداشت، تصمیم به تعویض آن گرفتیم».
حالا من خواننده قبول کنم اىن حرفا رو والله بى بى سى و صداى امرىکا و اون کافرا خبراشون از مال شما قابل بااورتره
سنگ قبر یه مرده چقدر ترس آوره
مهیا صحیح است نه محیا