«خانهام در آتش سوخت. از ساعت سه و ربع کم دارد میسوزد. از دور دیدم خانهام میسوزد. دو ساعت داشت میسوخت و آبی نبود.»
عرق از سر و صورت مرد شره میکند. لباس فرمش را نشان میدهد و میگوید: «من کارگر هستم. من بلوچم.» بعد چند کلمه از سر اندوه میگوید که بیآنکه فعلی برایشان بگذارد، با نالهای گنگ درهممیآمیزند و نامفهوم در هوا رها میشوند. زبان توی دهانش خوب نمیچرخد انگار. زبان روزه است و صلاة ظهر چابهار در پاییز هم عرق آدم را درمیآورد؛ چه برسد به حالا که اردیبهشت از نیمه گذشته. مرد، همان که خانهاش جلو چشم هایش میسوزد، ساکن یکی از آلونکهای جنگلوک است؛ جنگلوک به گویش محلی است و آن را جنگلک هم مینویسند. خودش را در قاب دوربینی که دست یکی از ناظران است، جا میدهد تا تمام بغضش را در همین جمله خلاصه کند: «خانهام در آتش سوخت.»
دود سیاه غلیظ به هوا میرود. صدای جیغ زنها و بچهها شنیده میشود. زنها بچه به بغل ایستادهاند و با بهت، سوختن آلونکها را تماشا میکنند. مردها هم هر جا بودند، دیگر خودشان را رساندهاند. بعضیها در تلاشی بیفرجام در پی خاموش کردن آتشی هستند که منشأ آن گویا مواد اشتعالزای اسکله بوده و حالا دارد کل زندگیشان را که در همین آلونکها خلاصه شده، خاکستر میکند.
بعضیها هم بیخیال به نظر میرسند و معلوم است امید را از همان ابتدا در دلشان کشتهاند و حالا باید بنشینند در انتظار تقدیر.
«ما به این زندگی عادت کردهایم.» این را یکی از شاهدان حادثه از زبان اهالی میگوید. حدود ۳۰ سال است در این منطقه کپرنشین ۳ هکتاری زندگی میکنند. برخی منابع تعدادشان را ۷۰۰ خانوار عنوان میکنند و برخی میگویند کمترند اما آن چه به نظر میرسد بالای ۵۰۰ خانوار به صورت متراکم در منطقه ساکن هستند. آلونکها را خودشان سر هم کردهاند. نه آب دارند، نه برق. در بخشی از منطقه حریق اتفاق افتاده و به گفته ناظران و منابع محلی، مکان زندگی ۳۰ خانوار را به طور کامل از بین برده زندگی ۶۰ تا ۷۰ خانواده را هم تحت تأثیر قرار داده است.
جنگلوک حاشیه شهر نیست، درست در دل آن است. این کپرنشین در جنوب بندر چابهار و انتهای بلوار صیاد قرار گرفته و دقیقاً پشت شرکت نفت چابهار است. فاصلهاش با دریا ۲ دقیقه است و ساحل صخرهای آن را میشود از پنجره آلونکها دید.
«اولین باری را که به جنگلوک رفتم یادم نمیرود. برای کاری به شرکت نفت رفته بودم. بعدش رفتم کنار ساحل که به جنگلوک برخوردم. منطقهای دیدم پر از آلونک و مردمی که هیچ چیز نداشتند. بچههای کوچک با پاهای برهنه روی سیمهای برق رها شده روی زمین راه میرفتند. از چند تیر برقی که در منطقه بود، سیمهای متعدد کشیده شده و به زمین رسیده بود.»
این را یکی از اهالی چابهار و از فعالان اجتماعی استان میگوید. منظرهای را که توصیف میکند در حاشیه چابهار دیدهام. حاشیهنشینان برقشان را به همین شکل تأمین میکنند و از آب هم خبری نیست مگر تانکرهایی که وقتی از راه میرسند، پیر و جوان، حتی کودکان ۳ ساله با دبههایی اندازه هیکلشان برای بردن آب صف میکشند.
میگویند در جنگلوک به خاطر همین سیمهای برق تا بهحال چند نفر دچار برقگرفتگی شدهاند.
این فعال اجتماعی ادامه میدهد: «این مردم ندار بودند و ندارتر شدهاند. شغل بیشتر اهالی کاذب است، شغلهایی مثل دستفروشی، بقیه هم بیکارند. آنها که شناسنامه دارند یارانه میگیرند و آنها که شناسنامه ندارند چیزی نمیگیرند. زمین جنگلوک اداری است و قطعاً نمیشود در آن خانه ساخت. بنابراین مردم باید به جای دیگری انتقال داده شوند. ولی مسأله این است که این مردم پولی ندارند و اگر جای دیگر هم بروند توان ساخت خانهای ندارند. بنابراین هرجای دیگر هم که برده شوند، دوباره شروع میکنند به آلونک سازی و کپرسازی.
باید تصمیمات کلان از تهران گرفته شود و خود وزارت راه تصمیم گیری کند، نه فقط برای جنگلوک که برای کل حاشیههای چابهار. الان کپرهای تعدادی از مردم از بین رفته و هلالاحمر ۳۰ خانوار آسیبدیده را اسکان داده و بهشان چادر دادهاند ولی کاری که باید برای آنها و دیگر ساکنان جنگلوک کرد این است که منتقل شوند. چون اینجا نمیشود برایشان خانه ساخت و آب و برق گرفت. خود این مردم میگویند ما عادت کردهایم به این جور زندگی و نمیتوانیم از این وضعیت خارج شویم. حالا که همان دارایی نداشتهشان هم از بین رفته.»
محمدعثمان بلوچ از معتمدان چابهار هم میگوید: «مردم با همکاری هلال احمر در چادرها اسکان داده شدهاند و دو عدد تانکر آب از طریق مولانا چابهاری برای آب شرب آورده شده. همچنین افطاری و شام و غذا برای سحر بین اهالی جنگلوک تقسیم میشود. ۳۰عدد کلمن آب هم تحویل خانوادهها شده و ما از خیران میخواهیم به این مردم کمک کنند. در حال حاضر به وسایلی مثل پنکه زمینی، اجاقگاز و کپسولگاز و ظروف نیاز است.»
اما انتقال مردم جنگلوک به عنوان تنها راه خلاصی آنها از کپرنشینی، مستلزم آمادهسازی چه امکاناتی است؟ یکی از کارشناسان شهرداری چابهار که نمیخواهد نامی از او برده شود در این رابطه میگوید: «برای جابهجایی و اسکان مردم جنگلوک حداقل ۱۰ هکتار زمین نیاز است که شهرداری این مقدار زمین را ندارد. مالک زمینهای آنجا دولت است و دولت و وزارت راه و شهرسازی باید ورود کنند. اینها نه خانه دارند نه پولی که خانه بسازند و اگر دولت به قضیه ورود نکند عملاً کاری از دست هیچ نهادی ساخته نیست؛ نه شهرداری و نه فرمانداری.»
حاشیهنشینی و کپرنشینی در چابهار همیشه در رسانهها مطرح بوده و از سوی مدیران و مسئولان وقت به حل آن تأکید شده اما عملاً اتفاقی نیفتاده است. جدیدترین اظهار نظر در این باره از سوی محمد اسلامی، وزیر راه و شهرسازی صورت گرفته است. اوایل اردیبهشت جاری بود که اسلامی وعده داد کپرنشینی در چابهار خاتمه خواهد یافت. او اعلام کرد که از بنیاد مسکن خواسته شده در موضوع حاشیهنشینی چابهار ورود کند و برنامههای ساخت مسکن را در هزار و ۲۰۰ هکتار از محلات این شهر دنبال کند تا به موضوع کپرنشینی در این منطقه خاتمه دهد. به گفته وزیر راه و شهرسازی، بنیاد مسکن اقداماتی را در این مورد آغاز کرده است.
«خبر آتشسوزی در کپرنشین جنگلوک که ۱۸ اردیبهشت رخ داد، تا ۲۴ ساعت پس از آن به جز برخی کانالهای خبری و سایتهای محلی، در هیچ خبرگزاری سراسری منتشر نشد. این در حالی است که یک حریق کوچک در استودیوی شبکه سه که به سرعت خاموش شد، تیتر برخی خبرگزاریها بود و به سرعت وایرال شد.» این را نوید برهانزهی میگوید که از اولین ساعتهای وقوع آتشسوزی مشغول اطلاعرسانی درباره آن در شبکه اجتماعی توئیتر شد. او از ناعدالتی رسانهای گله دارد و در عین حال بخشی از ایراد را متوجه کمرنگ بودن فعالیت فعالان رسانهای استان در شبکههای اجتماعی و همچنین برخی مسئولان محلی میداند که علاقهای به انعکاس مشکلات استان ندارند.
میگویند آتشنشانی همزمان با این آتشسوزی، مشغول اطفای حریق اسکله چابهار هم بوده اما به هر حال امکانات محدود است و همین هم خسارت را بالا میبرد. محمد جدگال از دیگر فعالان اجتماعی استان در این باره این طور میگوید: «امکانات آتشنشانی در چابهار ضعیف است. ۲۵ سال است منطقه آزاد تأسیس شده اما برای توسعه شهر چابهار قدم مؤثری برداشته نشده است. بندرچابهار از تحریمهای آمریکا معاف است و در این چند وقت تعداد زیادی کشتی آنجا بارشان را تخلیه کرده و رفتهاند. بندر چابهار الان بندر غله ایران شده چون بارانداز است و تخلیه آنجا انجام میشود اما اهالی چابهار میگویند از تمام اینها چیزی به ما نمیرسد و ما داریم روز به روز فقیرتر میشویم. مسئولان از فرودگاه میآیند منطقه آزاد را میبینند و میروند و میگویند چقدر قشنگ است چابهار، در حالی که فقر در لایههای شهر خوابیده است.»
شب همان روزی که آلونکهای کپرنشینان جنگلوک سوخت و خاکستر شد، تهران و حومهاش را زلزله لرزاند. لرزش کاملاً حس شد و ترس به جان مردم انداخت. همه برای همدیگر نقل کردند که چطور دیدهاند لوستر تکان میخورد و قابهای روی دیوار جابهجا میشود. خبر زلزله ۵ و یک دهمی تهران آن قدر بزرگ بود که صدای سوختن آلونکهای چابهار به گوش کسی نرسید؛ صدای خاموشانی که نداشتههایشان دود شد و به هوا رفت.»
دیدگاه تان را بنویسید