۵۵آنلاین :
بدون شک نام چشمه ای را که صدها حیوان بومی ارتفاعات منطقه زرین آباد دهلران از آن می نوشند و سیراب می شوند، تنها یک چیز میتوان گذاشت:«چشمه مهربانی»! چشمهای که خنکایش را از سایه یک مرد پرتلاش اما بی ادعا می گیرد؛ مردی که موجب شده تا حیوانات وحشی و کمیاب در منطقه ای به وسعت 121 هزار هکتار در امنیتی نسبی زندگی کنند، چراکه سایه محیطبان فداکاری بالای سرشان است که هر روز به عشق مراقبت از حیات وحش و محیط زیست راهی کوه و کمر می شود.
این محیطبان نمونه کشور با عشق به محیط زیست محیطبانی زرین آباد را تأسیس و از سال 85 به عنوان تنها محیطبان این منطقه وسیع از حیات وحش و گونه های مختلف جانوری و گیاهی این منطقه مراقبت می کند.
زندگی از دیدگاه فریدون باویر- که این کوه و دشت را خانه خودش میداند- یعنی عشق بازی با محیط زیست... او مراقب کمربند سبزی است که میداند چه بهایی دارد و چه گونههای کمیاب و ارزشمندی در آن زندگی میکنند. شیوههای جالب این محیطبان برای حفاظت از دهها هزار هکتار محیط طبیعی در نوع خودش جالب و حتی ستایش برانگیز است. پاداش به چوپانانی که از لانه کبکها مراقبت کنند، پرداخت خسارت به عشایر و روستاییانی که دامهای آنها در حمله حیوانات وحشی تلف میشوند و برگزاری کلاسهای آموزشی برای دانشآموزان و مردم عشایر و روستاهای منطقه در نحوه برخورد با حیوانات وحشی، بخشی از فعالیتهای باویر برای حفظ محیط زیست در منطقه زرینآباد است.
رد پای مهربانیهای این محیطبان 40 ساله در روزهای داغ تابستان در ارتفاعات این منطقه پیش چشم همگان است و حیوانات تشنه با شنیدن صدای موتور او، بلافاصله برای سیراب کردن خود سراغ دبههای آب میروند. تصویر چند قلاده خرس که بدون هیچ خطری داخل چادر عشایر شده و مشغول خوردن گندم هستند، این روزها در فضای مجازی میچرخد و نگاهها را به سوی محیطبانی جلب میکند که با آموزشهای موفق خود توانسته محیط امنی را برای این حیات وحش منطقه فراهم کند.
عشق بدون مرز
علاقه به حیات وحش و سرزمین سبز ایلام و محیط زیست آن از زمانی که به عنوان سرباز معلم در روستاهای این منطقه مشغول تدریس بود، در او شکل گرفت. بعدتر محیطبانی زرین آباد را تأسیس کرد و سالها بدون گرفتن حتی یک ریال حقوق و تنها با عشقی که به محیط زیست داشت (عشقی که مرزی برای آن نمیشناسد)، مشغول حراست از آن شد و برای حفظ و نگهداری از گونههای مختلف حیوانات و پرندگان وحشی این منطقه، بهترین راه را در آموزش مردم دید. هرچند در کنار آموزش، یک دم از نگهداری حیوانات زخمی و آسیب دیده و بازگرداندن دوباره آنها به طبیعت غافل نبوده است.
فریدون باویر برای ما از زندگیاش و از روزی که لباس محیطبانی را به تن کرد و به کوه و کمر زد، میگوید: در خانهای که چشم باز کردم، حیوانات اهلی زیادی داشتیم. نمیدانم این عشق و علاقه، کجا و چگونه شکل گرفت اما از وقتی به یاد میآورم، عاشق حیات وحش بودهام. بعد از پایان تحصیلات به عنوان سرباز معلم در روستاهای منطقه ایلام مشغول تدریس شدم و وقتی هر روز از پنجره کلاس به بیرون نگاه میکردم، با دیدن دشت سبز و پر از دار و درخت به این فکر میکردم که چگونه میتوان از این دشتها مراقبت کرد.
بعد از پایان دوران خدمت سربازی به اداره محیط زیست رفتم ولی اعلام کردند با مدرک فوق دیپلم میتوانم به عنوان محیطبان استخدام شوم. برای رسیدن به هدفی که داشتم، به سنندج رفتم و در رشته محیط زیست تحصیل کردم و سال 85 به اداره محیط زیست ایلام پیشنهاد راهاندازی محیطبانی زرینآباد را دادم. این منطقه 121 هزار هکتار است و در آن ارتفاعات، دشت، جنگل و چند رودخانه پرآب وجود دارد و گونههای مختلف حیوانات از جمله پرندگان شکاری و حیوانات وحشی مثل پلنگ، سیاهگوش، کاراکال، خرس، گرگ، کفتار و روباه و... زندگی میکنند. تا سال 92 بدون اینکه حقوقی دریافت کنم تنها برای حراست از محیط زیست و حیات وحش هر روز به منطقه وسیعی که مسئولیت آن را برعهده داشتم، سرکشی میکردم.
نخستین روزهایی که مسئولیت محیطبانی را برعهده گرفتم در منطقه شکار کبک و تیهو از واجبات بود و سادهترین روش صید ماهی نیز استفاده از سم و مواد منفجره بود و شکار حیوانات به عنوان تفریح در این منطقه رایج است و بسیاری از شکارچیان خارج از شهرهای دیگر به این منطقه میآمدند و گونههای مختلف پرندگان شکاری و حیوانات کمیاب یا درحال انقراض را شکار میکردند. وی ادامه داد: بر اساس قوانین یک محیطبان مسئولیت حراست از 6 هزار هکتار از منطقه حیات وحش و محیط زیست را دارد اما من به تنهایی از 121 هزار هکتار منطقه طبیعی مراقبت میکنم. سرکشی به همه نقاط این منطقه تقریباً محال است و من چون تنها محیطبان بخشهای پهله و میمه هستم، تنها راه نجات منطقهای با این وسعت را بالا بردن سطح فرهنگ زیست محیطی مردم دیارم میدانم. 13 روستا و دو طایفه عشایری در این منطقه وجود دارد و عشایر در تابستانها در نزدیکی چشمه در کپرها زندگی میکنند و زمستانها نیز سیاه چادر برپا میکنند. در این سالها تعامل بسیار خوبی با مردم پیدا کردهام و برای حفظ محیط زیست بهترین راه بیان اهمیت محیط زیست و حفظ گونههای مختلف حیوانات و پرندگان این منطقه برای مردم بود.
برای اجرای این کار به روستاهای مختلف میرفتم و برای اهالی کلاسهای آموزشی برپا میکردم و لزوم فرهنگ سازی در زمینه محیط زیست را به مردم این روستاها یادآوری کردم.
حیواناتی که غریبه نیستند
همزمان با آموزش، به شناسایی گونههای جانوری زیستگاههای زرین آباد از جمله پلنگ، سیاهگوش، کاراکال، خرس، گرگ، کفتار و روباه اقدام کردم و در نخستین گام با چوپانهای منطقه صحبت کردم و از آنها خواستم اگر لانه کبکی را پیدا کردند فوراً به من اطلاع بدهند و من برای هر لانه کبک مبلغ 10 هزار تومان به آنها میدهم. این کار با استقبال چوپانها مواجه شد و گاهی اوقات یکی از آنها از 20 لانه کبک مراقبت میکرد و من هم پولی را که وعده کرده بودم به آنها میدادم. این ایده باعث شد تا از شکار کبکها جلوگیری شود و آنها با خیالی آسوده در لانههایشان تخم گذاری کنند.
با آموزشهایی که به عشایر دادهام حیوانات این منطقه دیگر برای آنها غریبه نیستند و زمانی که حیواناتی مانند خرس برای پیدا کردن غذا وارد چادرهای آنها میشوند بدون اینکه برای خرس مزاحمتی ایجاد کنند اجازه میدهند تا گندم یا مواد غذایی دیگر را بخورد و من هم خسارتهای وارد شده به آنها را به اداره کل محیط زیست گزارش میکنم تا آنها این خسارتها را جبران کنند. همین امر باعث شده است که عشایر درهای خانههای کپری شان را باز بگذارند تا حیوانات به راحتی بتوانند از مواد غذایی استفاده کنند.
البته خرسها در زمانهایی که با کمبود مواد غذایی و علوفه مواجه شوند به چادرهای عشایر نزدیک میشوند و در شهریور ماه با به بار نشستن درختان انجیر و پسته کوهی از آنها تغذیه میکنند. در این چند سال، 130 کلاس آموزشی از مهد کودک تا دبیرستان بین عشایر برگزار کردم و نتایج بسیار خوبی هم گرفتم. وقتی برای آموزش بچهها به مدارس میروم برای جلب توجه آنها لاکپشتی همراه میبرم تا حرفهایی که برای آنها میزنم جذاب باشد. خوشبختانه این بچهها با آموزشهایی که در زمینه مراقبت از محیط زیست به آنها میدهم خیلی خوب از عهده این کار بر میآیند.
با توجه به اینکه سازمان محیط زیست پلنگ ایرانی را تحت پوشش بیمه قرار داده است درصورتی که پلنگ به گله گوسفندان اهالی این منطقه حمله کند گزارشی از این خسارت و تلف شدن گوسفندان تهیه میکنم و بیمه نیز همه خسارتها را پرداخت میکند. خوشبختانه تعامل بسیار خوبی با مردم دارم و سال قبل نیز از شکارچیان منطقه خواستم تا در یک حرکت فرهنگی سلاحهای خود را تحویل بدهند و از شکار حیوانات منصرف شوند. با این فراخوان 50 نفر از شکارچیان منطقه اسلحههایشان را تحویل دادند و همه این شکارچیها به حامیان محیط زیست ملحق شدند و خود آنها اجازه شکار به شکارچیان دیگر نمیدهند و اگر گزارشی از حضور شکارجیان غیرمجاز به من اعلام شود و به دلیل دوری مسافت نتوانم بموقع در آنجا حاضر شوم، از این شکارچیان توبه کرده استفاده میکنم و آنها در کمترین زمان در منطقه حاضر و جلوی شکار را میگیرند.
فریدون باویر نیز سرگذشتی مشابه محیطبانهایی که با شکارچیان غیرمجاز و سلاحهای آنها که به طرفشان نشانه رفته بود، داشته است. او با بیان آن لحظات میگوید: مدتی قبل در ارتفاعات زرین آباد وقتی با دوربین مشغول بررسی وضعیت منطقه بودم، متوجه دو شکارچی شدم که مشغول شکار تیهو بودند. آنها غریبه بودند و از منطقه دیگری به اینجا آمده بودند. بلافاصله برای متوقف کردن آنها وارد عمل شدم. یکی از آنها که پسر جوانی بود و سعی داشت با رفتن به دامنه کوه فرار کند، با دیدن من اسلحه شکاریاش را روی سینه من قرار داد و مرا تهدید کرد.
سعی کردم با خونسردی او را متقاعد کنم که اسلحهاش را کنار بکشد. همان لحظه یکی از دوستانش به ما نزدیک شد و به او تأکید کرد که اسلحهاش را به طرف یک محیطبان نشانه رفته است. سرانجام این پسر تسلیم شد. یک بار نیز وقتی 5 پسر جوان در رودخانه میمه مشغول صید غیرقانونی ماهیها بودند، سعی کردم تا مانع آنها شوم و با پاسگاه پلیس تماس بگیرم ولی یکی از آنها مرا داخل رودخانه انداخت و همگی پا به فرار گذاشتند.
رد پیشنهاد 30 میلیونی
نگهداری و رهاسازی پرندگان شکاری در این منطقه یکی دیگر از خدماتی است که فریدون باویر برای حیات وحش و محیط زیست زرین آباد انجام میدهد و حتی پیشنهاد 30 میلیون تومانی برای فروختن پرنده شکاری نیز او را وسوسه نکرد. او میگوید: تا قبل از اینکه در محیطبانی زرینآباد مکانی برای نگهداری و درمان پرندگان زخمی درست شود، این پرندههای شکاری مانند عقاب، شاهین، سارگپه و دلیجه را که توسط شکارچیان زخمی میشدند به خانه میبردم و پس از مداوا در منطقه رها میکردم.
مدتی قبل از یک شاهین زخمی 6 ماه نگهداری کردم و برای خرید این شاهین تا مبلغ 30میلیون تومان نیز به من پیشنهاد شد اما قبول نکردم زیرا این پرنده متعلق به طبیعت بود و بعد از درمان او را در کوهستان رها کردم. یک بار هم از اهالی یکی از روستاها در ارتفاعات کویر کوه به من خبر داد که چوپان روستا قصد دارد یک قلاده توله پلنگ را بفروشد. با یک نقشه حساب شده و به بهانه خرید این توله پلنگ نیمه شب به خانه این چوپان رفتیم و آن را نجات دادیم. البته این حیوان بچه کاراکال بود که یک نوع گربه وحشی نادری است که نسل آن در خطر انقراض قرار دارد.
آبشخوری برای حیوانات
یک روز برای گشتزنی و کنترل حوزه به کوه رفته بودم. وقتی بالای چشمه عمیقی که سطح آب آن بر اثر گرمای هوا و تبخیر پایین رفته بود، رسیدم، در کنار چشمه چند جوجه تیهو از زور تشنگی مجبور شده بودند برای آشامیدن آب خودشان را به داخل آب پرت کنند و همین نیز موجب شده بود تا غرق شوند. دیدن این صحنه به قدری احساساتم را جریحهدار کرد که همان جا زیر گریه زدم و از شدت ناراحتی نتوانستم آن شب را تا صبح بخوابم.
تصمیم گرفتم برای حیوانات و پرندههای تشنه کاری کنم. چند دبه 20 لیتری آب تهیه کردم و با قرار دادن یک شیر آب روی دبهها آنها را در مناطق خشک جاسازی کردم و شیر آب را به صورت قطره چکانی تنظیم و یک ظرف پلاستیکی سینی مانند در زیر آنها قرار دادم تا حیوانات و پرندگان بتوانند به سهولت آب بخورند. هر 3 روز یکبار سوار بر موتور به این دبهها سرکشی میکنم و آب دبهها را پر میکنم و جالب این که چون تیهوها صدای موتور را میشناسند، زمانی که برای ریختن آب به دبهها نزدیک میشوم تیهوها بدون هیچ ترسی نزدیک من میآیند و آب میخورند. این از جمله بهترین لحظات زندگیام است و خستگی ساعتها کار و تلاش را از تنم خارج میکند. فریدون از صمیم قلب امیدوار است تا روزی که توان و نفس دارد بتواند به محیط زیست و حیات وحش این سرزمین خدمت کند.
منبع: روزنامه ایران
دیدگاه تان را بنویسید