رایان بول در newlines institute نوشت: به نظر می رسد منافع مختلف منطقه ای عربستان سعودی و امارات متحده عربی با افزایش رقابت اقتصادی جنبههای مختلفی پیدا میکند، شکاف کنونی بین ریاض و ابوظبی اگر توسط آمریکا کنترل شود، میتواند به عنوان اهرمی برای بهبود حقوق بشر و مدیریت رفتار منطقهای عربستان و امارات مورد استفاده قرار گیرد. هرچه مدلهای اقتصادی آنها با گذر از اقتصاد نفتی به طور فزایندهای با یکدیگر تداخل پیدا میکند، کشورها خود را در رقابت برای حوزه گردشگری، سرمایه گذاری و یافتن کارگرانی با کیفیت بالا مییابند.
در ادامه این مطلب آمده است: عربستان سعودی در تاریخ 16 فوریه اعلام کرد اگر شرکتهای خارجی نمایندگی منطقهای خود را به عربستان منتقل نکنند، در خطر از دست دادن قراردادهای سودآور خود خواهند بود، اقدامی که میتواند به عنوان تلاشی برای کاهش سلطه امارات به عنوان مرکز تجاری شورای همکاری خلیج فارس (GCC) تعبیر شود. آنچه که به طور فزایندهای روشن است این است در منطقهای که به سمت آینده پس از نفت میرود، طرح های متنوع امارات و عربستان سعودی مطمئنا رقابت بیشتری بین انها ایجاد میکند.
از نظر استراتژیک، سعودیها و اماراتیها اشتراکات زیادی دارند. آنها هر دو نگران توسعه برنامه هستهای ایران و نفوذ منطقهای این کشور هستند، چرا که هر دو طرف در معرض حمله بالقوه ایران قرار دارند و امارات متحده عربی میزبان یک جامعه بزرگ مهاجران ایرانی است که در گذشته وفاداری آنها توسط مقامات اماراتی زیر سوال رفته است. از سویی دیگر هر دوی آنها به دنبال فرار از قید اقتصاد رانتی به آینده پسا نفتی هستند. ریاض و ابوظبی هر دو تحت سلطه شخصیتهای قدرتمند سلطنتی قرار دارند، محمد بن سلمان ولیعهد در عربستان سعودی و محمد بن زاید ولیعهد در ابوظبی هر دو اتفاق نظر دارند که اصلاحات منطقهای شامل آزادسازی سیاسی نمیشود. این اشتراکات باعث ایجاد رابطه نزدیک هم بین این دو حاکم شده است به طوری که ولیعهد اماراتی را باید آموزگار همتای جوان سعودی خود دانست.
این دو کشور البته در تمام اولویتهای منطقهای کاملاً همسو نیستند. امارات متحده عربی از درگیری نظامی و دیپلماتیک در یمن خارج شده است و به همین خاطر اختلافات اساسی با عربستان در این باره دارد. اماراتیها در لیبی جسورتر عمل کرده و از خلیفه حفتر، فرمانده جنگ پشتیبانی میکنند، در حالی که سعودیها عمدتاً درگیری را ادامه میدهند. حتی در قطر، سعودیها نسبت به امارات متحده عربی در اوایل سال 202 سریعتر خواستار تصویب قطعنامهای برای محاصره این کشور شدند. علاوه بر این، امارات متحده عربی نشانههای ناخوشایندی از رهبری منطقهای را نشان میدهد که نقش اصلی یعنی ریاض را زیر پا میگذارد. ابوظبی این اتهام را به سمت عادی سازی با اسرائیل هدایت کرد و در نتیجه همچنان بهترین موقعیت دولت خلیج فارس برای دریافت اف-35 آمریکا را دارا است.
علاوه بر این، درگیری همزمان آنها برای ایجاد اقتصاد پس از نفت، هر دو کشور را به طور فزایندهای وارد رقابت اقتصادی میکند. یکی از اصلیترین حوزههای رقابتی بحث گردشگری، به ویژه بخش غیر حج است که گردشگران با درآمد متوسط و بالا به دنبال سواحل، استراحتگاهها و ماجراجوییهای تفریحی در عربستان هستند. این در حالی است که دبی، قلب صنعت جهانگردی امارات متحده عربی، در حال حاضر به مراتب از عربستان سعودی جلوتر است، ماهیت برند دبی و به طور کلی گردشگری امارات به این معنی است که عربستان سعودی فعلا شرایط دشواری در این رقابت دارد. اگرچه برند لوکس و گران قیمت شهر دبی امارات را به سمبل مدرنیته و تکنولوژی در منطقه تبدیل کرده است، اما برخی از اولین پروژه های بزرگ گردشگری این کشور مانند برج العرب که در سال 2000 به اتمام رسیده، نیاز به نوآوری و به روزرسانیهای اساسی دارد. با این اوصاف به احتمال زیاد به تأمین مالی خارج نیاز خواهد داشت. امارات متحده عربی همچنین به طور پیوسته قوانین مالیاتی مانند مالیات بر ارزش افزوده را وضع میکند که عملا هزینه بازدید از امارات متحده عربی را افزایش میدهد و رقابت امارات با عربستان را دشوار میسازد. این نوع مالیاتها فقط در شرایطی تاثیر گذار است که امارات متحده عربی امور مالی خود را مدرن کرده و هزینههای گردشگری را افزایش دهد، به ویژه در دبی که ذخایر نفتی خود را دهههای قبل تمام کرده است. این در حالی است که مالیات بر ارزش افزوده در عربستان برای خارجیها به مراتب کمتر است.
ریاض و ابوظبی همچنین در بخشهای دفاعی نیز رقابت خواهند کرد، حوزهای که بدون شک ریاض به دلیل عدم اجرا روند عادی سازی خود با اسرائیل، مانند امارات به فن آوریهای پیشرفته نظامی تل آویو دسترسی نخواهد داشت.
در همین حال عربستان سعودی در حالی که اقتصاد خود را اصلاح میکند، به کارگران بسیار ماهر خارجی برای ایجاد شکاف در بازار کار خود احتیاج دارد زیرا کارگران بومی این کشور از طریق بازآموزی آموزش میبینند و سیستم آموزشی آنان به آرامی اصلاح میشود. با این اوصاف احتمال برنامههای توسعهای دو کشور دچار همپوشانی شوند. دانشمندان، تکنسینها، بازرگانان و سرمایه گذاران بسیار ماهر هر دو کشور به دنبال ارائه مشوقهای کافی برای جذب استعداد مورد نیاز خود هستند. هر دو طرف قبلاً اقدام به صدور ویزاهای تخصصی کردهاند تا بدین وسیله کارگران بسیار ماهر را جذب کنند، امارات متحده عربی حتی تا آنجا پیش رفته است که به استعدادهای برتر حق شهروندی اعطا نماید.
اگرچه اصلاحات در بازار کار ضروری است، اما در عین حال نباید از بحث سبک زندگی غافل شد، مهاجران خارجی عموما به دنبال هنجارهای اجتماعی آزاد دبی هستند، چیزی که عربستان سعودی هم حالا در تلاش است تا به عنوان بخشی از برنامه اصلاحات اجتماعی خود آن را محقق سازد. در این رقابت برای شکل گیری لیبرالیسم به شکل عربی خلیج فارس، احتمالا امارات دست بالا تر را خواهد داشت و عربستان سعودی ممکن است سعی کند از طریق مشوقهای پولی بیشتر از جمله معافیت کارگران خاص از مالیات، نقطه ضعف خود در بحث آزادیهای اجتماعی را جبران کند.
این رقابت اقتصادی که با سایر واگراییهای استراتژیک همپوشانی دارد، باعث از بین رفتن روابط ابوظبی و ریاض خواهد شد. آنها در حال حاضر با خاورمیانه پس از ترامپ در حال سازگار شدن هستند، خاورمیانهای که احتمالا در آن شاهد اعمال فشاری متفاوت از سوی دولت جدید آمریکا باشیم.
این رقابت اقتصادی باعث حساسیت بیشتر هم نسبت به احساسات دیپلماتیک و هم اقتصادی پیرامون سیاست های ملی آنها خواهد شد. در کوتاه مدت، آمریکا به احتمال زیاد تهدیدی برای این احساسات خواهد بود، زیرا انتقاد از سوابق حقوق بشری مربوطه، به ویژه عربستان سعودی، سرمایه گذاران و مشاغل را از حضور در عربستان منصرف میکند. در حال حاضر، اگرچه عربستان در کانون توجه واشنگتن قرار دارد، اما سوابق حقوق بشری امارات متحده عربی و فعالیتهای منطقهای آن در یمن و لیبی نیز خشم آمریکاییها را برانگیخته است. رفتارهای تهاجمی منطقهای توسط هر یک از کشورها نیز عاملی تاثیرگذار در رفتار واشنگتن خواهد بود، به عنوان مثال، اگر امارات متحده عربی به فشار شدید علیه رقیب خود قطر در شورای همکاری خلیج فارس برای نزدیک کردن به سیاستهای منطقهای ابوظبی در مورد اسلام سیاسی فکر کند، احتمالا با واکنش آمریکا روبرو خواهد شد، واکنشی که البته میتواند به نفع عربستان باشد.
هر دو کشور به یک ثبات بیشتر در سراسر خلیج فارس با ایران احتیاج دارند، زیرا سرمایه گذاران نگران هستند که سیاستهای این دو کشور باعث ایجاد تنش شود و امکان اهداف تلافی جویانه جویانه ایران در عربستان سعودی یا امارات را فراهم سازد. علاوه بر این، در حالی که هر دو کشور به تنوع بخشیدن به روابط خود با چین ادامه خواهند داد، توجه چین احتمالاً به سمت هر کشوری که به نظر برسد از نظر اقتصادی موفقتر است تغییر خواهد کرد.
در حالی که اوراق قرضه زیربنای روابط سعودی و امارات باقی خواهد ماند، رقابت بر سر دلارهای سرمایه گذاری، کارگران، گردشگران و معاملات تجاری روابط آنها را دستخوش تغییر خواهد کرد. در این فضای رقابتی، آنها نه تنها سعی خواهند کرد تجا خارجی را به سمت خود بکشند، بلکه حتی ممکن است وسوسه شوند که روابط عمومی و کارزارهای اقتصادی خود را علیه دیگر رقبای آشکارتر منطقه مانند قطر و عمان دچار دگرگونی کنند.
دیدگاه تان را بنویسید