یووال نوح هراری مورخ و نویسنده کتابهای انسان خردمند، انسان خداگونه و ۲۱ درس برای قرن بیستویکم، در مصاحبهای که اخیرا با نشریه رسمی یونسکو انجام داده است، در پاسخ به هشت سئوال، سعی کرده بهصورت خلاصه به ابعاد ناشناخته این بحران پرداخته و به تجزیه و تحلیل عواقب بحران فعلی ویروس از بعد جهانی اشاره کند. وی معتقد است که ماهیت این بحران با دیگر بحرانهای اخیر همهگیر بسیار متفاوت است و مبارزه با آن نیازمند تدابیر متناسب با ویژگیها و طبیعت فعال و فرامرزی این ویروس است. او معتقد است شرایط کنونی بشریت هرچند بهمراتب بهتر از قرنهای گذشته در مواجهه با بیماریهای همهگیر است اما شرایط سیاسی جهان و ظهور رهبران سیاسی ناسیونالیست و پوپولیست در جهان باعث شده که رهبری کشورها و تودههای مردم در مبارزه با این بیماری همهگیر با چالشهای اساسی و انحرافات جدی و خطرناک روبرو باشد.
هراری معتقد است آمریکا بیشک صلاحیت، توان و اعتماد لازم در رهبری مبارزه با این بیماری را در سطح جهانی ندارد، وی همچنین معتقد است نباید بحران کرونا را با جنگ مقایسه کرد چون این امر باعث امنیتی شدن شرایط خواهد شد. به نظر او، حفاظت از مردم و اطلاعات بیولوژیک و سلامت شخصی آنها در قبال دولتها و شرکتها که در پی کنترل بیشتر مردم و اطلاعات آنها در این بحران هستند نیز یک ضرورت است. او تاکید میکند که در این شرایط ما نیازمند به شفافیت اطلاعات، بهرهگیری از علم و همکاری بیشتر و موثر علمی و بینالمللی در زمینه اشتراک آمار و اطلاعات در بین کشورهای جهان هستیم. او معتقد است برای فائق آمدن بر این مشکل دنبال کردن اخبار مرگومیر روزانه و رویدادها کافی نیست و مردم را به نظارت بیشتر و فعال بر کنش و سیاستهای مسئولین سیاسی در فرآیند مقابله با کرونا دعوت میکند.
این بیمار تا چه حد با بحرانهای جهانی و بهداشتی گذشته متفاوت است و چه پیامی دارد ؟
من مطمئن نیستم که این بدترین تهدید سلامتی جهانی است که ما با آن روبرو شدهایم. همهگیری آنفلوانزا درسال ۱۹۱۹ بهمراتب بدتر بود، بیماری همهگیر ایدز نیز احتمالاً وخیمتر بود، و بیمارهای همهگیر در دورههای قبلتر مطمئناً بدتر بودهاند. در مقایسه با همهگیریها این یکی ملایمتر است. در اوایل دهه ۱۹۸۰، اگر به ایدز مبتلا میشدید میمردید. مرگ سیاه [طاعونی که اروپا را بین سالهای ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۱ بهکلی ویران کرد]، بین یک چهارم تا نیمی از جمعیت مبتلاشده را کشت. آنفلوانزا در سال ۱۹۱۸ بیش از ده درصد کل جمعیت برخی کشورها را کشت. در مقابل، کووید-۱۹ کمتر از پنج درصد از مبتلایان را میکشد، و اگر اینکه جهش خطرناکی رخ ندهد، بعیداست که بیش از یک درصد از جمعیت هر کشور را بکشند.
علاوه بر این، بر خلاف دورههای قبلی، ما اکنون همه دانش علمی و ابزارهای فناوری لازم برای غلبه بر این طاعون را در دست داریم. هنگام ظهور طاعون یا مرگ سیاه، مردم کاملاً بیدفاع و درمانده بودند. آنها هرگز شناختی از عامل مرگشان نداشتند و نمیفهمیدند که چه چیزی آنها را میکشد و چه کاری میتوان در مورد آن انجام داد. در سال ۱۳۴۸ (میلادی)، دانشکده پزشکی دانشگاه پاریس اعتقاد داشت که همهگیری بیماری طاعون سیاه ناشی از یک بداقبالی آسمانی است: «تلاقی سه کره آسمانی در برج دَلو منجر به فساد مرگبارِ هوا شده است» [نقل از کتاب طاعون سیاه، ویراسته رزمری هررو، انتشارات دانشگاه منچستر، ۱۹۹۴، ص ۱۵۹]
مردم در حال خاکسپاری قربانیان طاعون سیاه | نگارهای قدیمی
در مقابل، هنگامی که کووید-۱۹ به شکل انفجاری اوج گرفت، دانشمندان فقط و در کمتر از دو هفته توانستند ویروس عامل همهگیری را به دقت کامل تشخیص دهند، کل ژنوم و فرمول ژنتیکی آن را شناسایی و معرفی کنند و آزمایشهای دقیق برای شناخت بیماری انجام دهند. ما هماکنون میدانیم برای جلوگیری از شیوع این بیماری همهگیر چه باید کرد و طی یک یا دو سال هم واکسن آنرا خواهند ساخت.
با این حال، کووید-۱۹ فقط یک بحران سلامت و بهداشت نیست. این بیماری همچنین منجر به یک بحران عظیم اقتصادی و سیاسی میشود. من از این ویروس نسبت به شیاطین درونی بشر کمتر میترسم: عواملی همچون، نفرت، طمع و جهل. اگر عموم مردم بهجای عامل بیماری همهگیر، خارجیها، غریبهها و اقلیتهای قومی را مقصر بدانند. اگر کسبوکارها و شرکتهای حریص و سودجو فقط به سود خود اهمیت دهند. و اگر ما به توهم توطئه و انواع نظریههای آن اعتقاد داشته باشیم - غلبه بر این بیماری همهگیر، بسیار سختتر و دشوارتر خواهد بود، و بعداً در دنیایی مسموم به زهر این نفرت، همواره در حرص و آز و جهل زندگی خواهیم کرد. در مقابل، اگر ما با همبستگی و سخاوت جهانی به این بیماری همهگیر واکنش نشان دهیم و اگر به علم، و نه به تئوریهای توطئه، اعتقاد داشته باشیم، مطمئنم که نه تنها میتوانیم بر این بحران غلبه کنیم بلکه از دل این بحران بسیار قوی و سربلندتر بیرون خواهیم آمد.
تا چه حد میتوان فاصلهگذاری اجتماعی را به یک عادت تبدیل کرد؟ و این امر چه تأثیری بر جوامع خواهد داشت؟
در طول مدت بحران، برخی اشکال فاصلهگذاری اجتماعی اجتنابناپذیر است. این ویروس با بهرهگیری از بهترین غرایز انسانی ما گسترش و توسعه مییابد. ما حیوانات اجتماعی هستیم ما تماس و ارتباط را دوست داریم، بهخصوص در شرایط سخت و بحرانی و هنگامی که بستگان، دوستان یا همسایگانمان بیمار هستند، حس دلسوزی ما بهوجود میآید و ما میخواهیم به آنها کمک و نسبت بهآنها همدری کنیم. این ویروس از اینها علیه ما استفاده میکند. اینجوری است که منتشر میشود. بنابراین ما باید عقلانی عمل کنیم و نه احساسی و با همه مشکلات باید سطح تماسمان را کاهش دهیم. باید یادمان باشد که ویروس یک قطعه اطلاعات ژنتیکی غیرهوشمند است، اما ما انسانها هوشمند بوده و میتوانیم اوضاع را به صورت عقلانی تجزیه و تحلیل کنیم و میتوانیم بر خود مسلط و طبعا نحوه رفتار خود را تغییر دهیم. من معتقدم که پس از پایان بحران، ما شاهد هیچ تأثیر اصولی و طولانیمدت بر غرایز انسانی نخواهیم بود، ما هنوز موجودات کاملا اجتماعی خواهیم بود ما کماکان ارتباط را دوست خواهیم داشت. ما هنوز هم برای کمک به همنوع و به دوستان و بستگان خود مشتاق خواهیم بود.
مردم لندن در حال فرار از دست طاعون سیاه و در مقابل مرزبانانی که اجازه خروج نمیدهند. | نگارهای متعلق به سال ۱۶۲۵
به عنوان مثال، به دنبال ظهور و بروز بیماری ایدز چه اتفاقی برای جامعه دگرباشان جنسی، دگرجنسگرا، دوجنسگرا و تراجنسی رخ داد؟ این بیماری بسیار مسری و همهگیر وحشتناک بود و افراد همجنسگرا اغلب به طور کامل توسط دولت رها میشدند که باعث بهبود وضعیت آن جامعه نمیشد. اما برعکس در حال حاضر، در اوج بحران، داوطلبان دگرباش جنسی سازمانهای جدیدی را برای کمک به مبتلایان، انتشار اطلاعات موثق و مبارزه برای حقوق مبتلایان برپا کردند. در دهه ۱۹۹۰، پس از شومترین سالهای بیماری ایدز، جامعه دگرباشان جنسی در بسیاری از کشورها بسیار قویتر از گذشته عمل کردند.
وضعیت همکاری علمی و اطلاعاتی بعد از ظهور بحران را چگونه می بینید؟ یونسکو پس از جنگ جهانی دوم برای ارتقای همکاریهای علمی و فکری از طریق جریان آزاد ایدهها ایجاد شد. آیا میتوان «جریان آزاد ایدهها» و همکاری بین کشورها در نتیجه بحران را تقویت کرد؟
بزرگترین مزیت ما انسانها نسبت به این ویروس، توانایی ما برای همکاری مشترک و مؤثر است. فراموش نکنیم که این ویروس نمیتواند نکاتی را در مورد چگونگی آلوده کردن انسانها از چین به ایالات متحده مبادله کند. اما کشور چین میتواند بسیاری از درسهای ارزشمند خود در مبارزه با این ویروس را به آمریکا منتقل کند. این همکاری بینالمللی میتواند هم در شیوه مبارزه و هم در اشتراک گذاشتن ابزار و وسایل پیشگیری و مبارزه با ویروس به همه کشورها کمک کند در صورتیکه این توانایی برای ویروس وجودندارد. و قطعا مهمترین شکل همکاری همان به اشتراکگذاری اطلاعات است، زیرا شما بدون اطلاع دقیق نمیتوانید هیچ کار موثری در قبال این ویروس انجام دهید. شما نمیتوانید داروها و واکسن را بدون اطلاعات دقیق و موثق تولید کنید. در واقع، حتی اعمال اصول قرنطینه و فاصلهگذاری اجتماعی نیز به اطلاعات دقیق و صحیح بستگی دارد. اگر نمیدانیم که چگونه بیماری شیوع مییابد، چگونه میتوانید مردم را در برابر آن قرنطینه کنید؟
به عنوان مثال، جداسازی در برابر ایدز با جداسازی در برابر کووید-۱۹ بسیار متفاوت است. برای جداسازی خود در برابر ایدز، باید هنگام رابطه جنسی از وسایل پیشگیری استفاده کنید، اما مشکلی برای صحبت چهره در چهره با یک فرد دارای اچ.ای.وی مثبت یا دست دادن با آنها و حتی بغل کردن آنها وجود ندارد. کووید-۱۹ داستانی کاملاً متفاوت است. برای اینکه بدانید چگونه خود را از همهگیری خاص جدا کنید، ابتدا به اطلاعات موثق در مورد علل ایجاد این بیماری همهگیر نیاز دارید. آیا ویروس است یا باکتری؟ آیا از طریق خون یا تماس منتقل میشود؟ آیا کودکان یا افراد مسن را به خطر می اندازد؟ آیا فقط یک سویه از ویروس وجود دارد و یا چندین سویه جهشیافته از آن وجود دارد؟
در سالهای اخیر، سیاستمداران استبدادی و پوپولیستی نه تنها سعی در جلوگیری از سرکوب جریان آزاد اطلاعات، بلکه حتی تضعیف اعتماد عمومی به علم داشتند. برخی از سیاستمداران دانشمندان را به عنوان نخبگان شرور، که از بدنه جامعه و از «مردم» جدا هستند، ترسیم میکردند. این سیاستمداران همواره به پیروان سادهاندیش خود میگفتند که آنچه را دانشمندان درباره تغییر اقلیمی و حتی در مورد ضرورت واکسیناسیون میگویند، باور ندارند اما هماکنون باید برای همه روشن شده باشد که چنین پیامهای پوپولیستی و عوامانهای چقدر برای بشریت خطرناک هستند. در مواقع بحران، ما به اطلاعات دقیق و شفاف نیاز داریم تا بهصورت آشکارا جریان پیدا کند و نیاز داریم که مردم به متخصصان و کارشناسان علمی اعتماد داشته و فریب سیاستمداران عوامگرا را نخورند.
خوشبختانه، در دنیای کنونی، اکثریت مردم به علم رجوع میکنند و به آن متوسل میشوند، کلیسای کاتولیک به مؤمنان مسیحی دستور میدهد که از حضور در کلیساها امتناع کنند، اسرائیل کنیسههای خود را تعطیل کرده است و جمهوری اسلامی ایران مانع حضور مردم در مساجد شده است. معابد و فرقهها از همه نوع، مراسم عمومی و مناسک خود را به حالت تعلیق درآوردهاند. و همه اینها بدان دلیل است که علما و دانشمندان دینی محاسباتی عقلانی انجام دادهاند و توصیه میکنند این مکانهای مقدس تعطیل شوند.
امیدوارم که مردم حتی پس از پایان این بحران، اهمیت و ضرورت تکیه بر اطلاعات علمی قابل اعتماد را به خاطر بسپارند. اگر میخواهیم در مواقع اضطرار و بحران از اطلاعات علمی قابلاعتماد بهرهمند شویم، باید در شرایط عادی روی آن سرمایهگذاری کنیم. اطلاعات علمی از آسمان نازل نمیشود و یا صرفا از ذهن افراد نابغه سرچشمه نمیگیرد، این امر نیازمند به داشتن مؤسسات و نهادهای مستقل قوی مانند دانشگاهها، بیمارستانها و حضور روزنامههای مورد اعتماد بستگی دارد. مؤسساتی که نه تنها حقیقت را جستجو میکنند، بلکه میتوانند حقیقت را به مردم بگویند، بدون اینکه از مجازات شدن توسط برخی از دولتهای استبدادی نگران باشند. ساخت چنین موسساتی سالها طول میکشد ولی بیشک ارزشش را دارد. جامعهای که تحصیلات علمی خوبی را در اختیار شهروندان قرار دهد، از آن طریق باعث پاگرفتن موسسات مستقل قدرتمندی خواهد شد که بیشک میتواند بسیار موثرتر از یک فرد مستبد، که یک توده عظیم بیاطلاع را با سیستم پلیسی مدیریت میکند، با بحران همهگیر روبرو شود.
به عنوان مثال، چگونه میتوانید میلیونها انسان را مجبور به شستن دست خود کنید؟ یک راه برای انجام این کار شاید کنترل مردم و قرار دادن یک دوربین در هر مکان بهداشتی است و طبعا مجازات افرادی که خودداری میکنند. راه دیگر، آموزش افراد در مدرسه پیرامون نقش ویروسها و باکتریها است و اینکه چگونه صابون میتواند این عوامل بیماریزا را از بین ببرد: اعتماد به مردم برای انتخاب راه صحیح. به نظر شما کدام روش کارآمدتر است؟
چقدر برای کشورها مهم است که با یکدیگر برای انتشار اطلاعات قابل اعتماد همکاری کنند؟
کشورها نه تنها در مورد مسائل پزشکی دقیق و علمی بلکه در مورد طیف گستردهای از موضوعات دیگر - از تأثیر اقتصادی بحران گرفته تا وضعیت روحی و روانی شهروندان- باید اطلاعات قابل اعتماد را با همدیگر به اشتراک بگذارند. فرض کنید کشور X در حال حاضر در حال بحث و گفتگو است که کدام نوع سیاست قرنطینه را باید اتخاذ کند. باید نه تنها شیوع این بیماری بلکه هزینههای اقتصادی و روانی قرنطینه را نیز در نظر گرفت. سایر کشورها قبلاً با این معضل روبرو بودهاند و سیاستهای متفاوتی را امتحان کردهاند. کشور X به جای اینکه صرفاً بر اساس حدس و گمان عمل کرده و اشتباهات گذشته را تکرار کند، میتواند پیامدهای واقعی سیاستهای مختلف اتخاذ شده در چین، جمهوری کره، سوئد، ایتالیا و انگلستان را بررسی کند. از این طریق قطعا میتواند تصمیمات بهتری بگیرد. اما فقط درصورتی که همه این کشورها صادقانه گزارش دهند، نه فقط آمار تعداد افراد مبتلا، بیمار و مرده، بلکه باید آنچه را که برای اقتصاد و سلامت روانی شهروندانشان رخ داده است، نیز به همدیگر منعکس کنند.
ظهور هوش مصنوعی و نیاز به راهحلهای فنی باعث شده است که شرکتهای بزرگ خصوصی ظهور کنند. بر این بستر، آیا هنوز هم میتوان اصول اخلاقی جهانی را توسعه داد و همکاری بینالمللی را احیا کرد؟
با مشارکت شرکتهای خصوصی، دستیابی به اصول اخلاقی جهانی و احیای همکاری بینالمللی از اهمیت و حساسیت بیشتری برخوردار میشود. ممکن است انگیزه برخی از شرکتهای خصوصی بیش از ایجاد همبستگی، حرص و طمع باشد. بنابراین باید با دقت تحت مقررات قرار گیرند. حتی افرادی که بشردوستانه و خیرخواهانه عمل میکنند، مستقیماً در معرض دید عموم قرار نمیگیرند، بنابراین خطرناک است که به آنها اجازه دهید بیش از حد قدرت پیدا کنند.
این موضوع بهخصوص هنگامی که صحبت از نظارت بهمیان میآید اهمیت بیشتری دارد. ما شاهد ایجاد سیستمهای جدید نظارتی در سرتاسر جهان، توسط دولتها و شرکتها هستیم. بحران فعلی کرونا ممکن است یک نقطه عطف در تاریخ نظارت باشد. زیرا اولا، ممکن است استقرار ابزارهای نظارت جمعی در کشورهایی که تاکنون آنها را نپذیرفتهاند یا در قبال آن مقاومت کردهاند، در این شرایط بحرانی مشروع و هنجارین شود. ثانیا، و مهمتر از قبلی، ممکن است شاهد انتقال مهمی از نظارت «[محدود به] روی پوست» به «نظارت زیرپوستی» باشیم.
در سطح جهانی، دولتها و شرکتها اعمال و رفتار شما را پیش از این تحت نظارت داشتند -اینکه شما به کجا میروید، با چه کسی ملاقات میکنید. اکنون آنها به آنچه در درون شما اتفاق میافتد نیز علاقهمند شدهاند. اطلاع از مشخصات بیولوژیک شما شرایط پزشکی، دمای بدن، فشار خون. این نوع اطلاعات بیومتریک میتواند به دولتها و شرکتها اطلاعات بسیار بیشتری از گذشته در مورد شما به آنها بگوید.
آیا می توانید برای تنظیم این سیستمهای نظارتی جدید چند اصل اخلاقی پیشنهاد دهید؟
در شرایط ایدهآل، سیستم نظارتی باید توسط یک مقام ویژه مراقبتهای بهداشتی و نه توسط یک شرکت خصوصی یا شرکت ارائهکننده خدمات امنیتی اداره شود. مراکز بهداشت و درمان باید صرفا بر پیشگیری از بروز همهگیریها متمرکز شوند و هیچ منافع تجاری و سیاسی دیگری نداشته باشند. من بهویژه هنگامی که میشنوم افرادی که بحران کووید-۱۹ را با شرایط جنگی مقایسه می کنند، بهشدت نگران میشوم چون آنها خواستار در دست گرفتن امور توسط سرویسهای امنیتی هستند. این جنگ نیست. این یک بحران مراقبتهای بهداشتی است. هیچ دشمن انسانی برای کشتن وجود ندارد. همه داستان در مورد مراقبت و حفاظت از مردم است. تصور غالب در جنگ، سربازی است که با اسلحهای به سمت جلو و دشمن میرود. در صورتیکه وضعیت فعلی شرایطی است که یک پرستار در بیمارستانی تختخواب بیماری را جابهجا میکند. سربازان و پرستاران روش تفکر بسیار متفاوتی دارند. اگر میخواهید شخصی را سرپرستی و حفاظت کنید، نه یک سرباز که یک پرستار را بهکار بگمارید.
مرکز مراقبتهای بهداشتی باید حداقل اطلاعات لازم را برای امور حساس برای جلوگیری از بیماری همهگیری فراهم کند و نباید این دادهها را با هیچ یک از دستگاههای دولتی دیگر – بهویژه پلیس - به اشتراک نگذارد. همچنین نباید دادهها را با شرکتهای خصوصی به اشتراک بگذارد. این باید اطمینان حاصل شود که دادههای جمعآوری شده در مورد افراد هرگز برای آسیب رساندن یا دستکاری این افراد استفاده نمیشود - به عنوان مثال، این اطلاعات میتواند منجر به از دست رفتن شغل یا پوشش بیمه آنها میشود.
مراکز بهداشت و درمان ممکن است اطلاعات و دادههای مردم را در دسترس محققان و تحقیقات علمی قرار دهد، اما تنها در صورتی که نتایج و ثمرات این تحقیقات بهطور آزاد در دسترس کلیه انسانها قرار گیرد، و در صورت حصول نتیجه و منفعت آن نیز مجدداً در خدمات بهداشتی بهتر سرمایهگذاری میشود.
در پایان آنکه، همچنانکه این ویروس خود هیچ مرز سرزمینی را به رسمیت نمیشناسد و کشورهای مختلف را با سرعت در مینوردد، مسئولان مختلف مراقبتهای بهداشتی نیز میبایست در اشتراک گذاشتن اطلاعات برای نابودی این ویروس باید با یکدیگر همکاری فعال کنند. بدیهی است که اگر نظارت ملی توسط یک مقام بهداشت و درمان کاملا مستقل انجام شود و عاری از اغراض سیاسی و منافع تجاری باشد، همکاری اینگونه مقامات ملی در سطح جهانی بسیار روانتر خواهد بود.
شما از وخیم شدن سریع اعتماد به نظامهای بینالمللی صحبت کردهاید. تغییرات عمیق در همکاریهای چندجانبه در آینده را چگونه میبینید؟
من نمی دانم در آینده چه خواهد شد این بستگی به انتخابهایی دارد که در زمان حال انجام میدهیم. کشورها میتوانند برای کمبود منابع رقابت کنند و یک سیاست خودخواهانه و انزواطلبانه را دنبال کنند، یا اینکه میتوانند با روحیه همبستگی جهانی به یکدیگر کمک کنند. اما این انتخاب هم دوره بحران کنونی و هم آینده نظام بینالملل را برای سالهای آینده شکل خواهد داد.
امیدوارم کشورها همبستگی و همکاری را انتخاب کنند. ما نمیتوانیم این بیماری همهگیر را بدون همکاری نزدیک کشورها در سراسر جهان کنترل یا متوقف کنیم. حتی اگر یک کشور خاص موفق شود برای مدتی بیماری اپیدمی را در خاک خود متوقف کند، تا زمانی که این بیماری همهگیر کماکان در کشورهای دیگر در حال گسترش باشد، ممکن است مجدداً به همه جا بازگردد. حتی به شکلی حادتر و بدتر، میدانیم ویروسها مرتباً جهش مییابند. جهش در ویروس در هر جای دنیا ممکن است این ویروس را کشندهتر کند و جان همه بشریت را به خطر بیندازد. تنها راهی که میتوانیم از جان خود در قبال این ویروس محافظت کنیم، کمک به حفاظت از همه انسانها است.
همین مسئله در مورد بحران اقتصادی هم صادق است. اگر هر کشوری فقط به دنبال منافع ملی خود باشد، نتیجه آن رکود شدید جهانی است که همه جهان را تحت تأثیر قرار خواهد داد. کشورهای ثروتمند مانند ایالات متحده، آلمان و ژاپن از یک طریق یا راه دیگری مشکلات خود را برطرف کنند، اما برخی کشورهای فقیر آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین ممکن است به طور کامل فروبپاشند. ایالات متحده میتواند یک بسته نجات ۲ تریلیون دلاری برای اقتصاد خود تأمین کند. اکوادور، نیجریه و پاکستان اینگونه منابع مشابه را ندارند. ما به یک برنامه نجات اقتصادی جهانی احتیاج داریم.
متأسفانه، تاکنون چیزی شبیه به رهبری قدرتمند جهانی که به آن نیاز داریم، نمیبینیم. ایالات متحده که در طول همهگیری ۲۰۱۴ و بحران مالی ۲۰۰۸ به عنوان رهبر جهان عمل کرده است، تاکنون از این مسئولیت شانه خالی کرده است. دولت ترامپ این دیدگاه را بسیار واضح و روشن اعلام کرده است که فقط به خود و شهروندان ایالات متحده اهمیت میدهد و حتی نزدیکترین متحدین خود در اروپای غربی را هم کنار گذاشته است. حتی اگر ایالات متحده هماکنون نوعی برنامه جهانی برای رهایی از کرونا را ارائه دهد، چه کسی به آن اعتماد خواهد کرد، و چه کسی پیشتازی و رهبری او را خواهد پذیرفت؟ آیا کسی از رهبری پیروی می کند که شعارش این باشد: «اول خودم»؟
اما هر بحران خود نیز یک فرصت است. امیدوارم بحران کنونی بشر را در درک خطرات حاد ناشی از زوال اتحاد جهانی یاری کند. اگر این همهگیری سرانجام منجر به همکاری نزدیکتر جهانی شود، این پیروزی نه تنها یک پیروزی در مقابل ویروس کرونا قلمداد میشود بلکه یک فرصت در برابر خطرات دیگری که بشر را تهدید می کند - از تغییرات آب و هوایی گرفته تا جنگ هستهای- خواهد بود.
شما دربار اینکه انتخابهای ما در حال حاضر چگونه از نظر اقتصادی، سیاسی و فرهنگی تا سالهای سال بر جوامع ما تأثیر میگذارند، حرف میزنید. این انتخابها چه هستند و چه کسی وظیفه ساخت آنها را بر عهده خواهد داشت؟
ما هماکنون با انتخابهای بسیاری روبرو هستیم. این انتخابها محدود به گزینه انزواگرایی ناسیونالیستی یا همبستگی جهانی نیستند. سؤال مهم دیگر این است که آیا مردم از ظهور دیکتاتورها حمایت میکنند یا اینکه اصرار دارند که به شیوه دموکراتیک با شرایط اضطراری برخورد شود؟ هنگامی که دولتها میلیاردها میلیارد دلار برای کمک به کسبوکارهای ورشکسته تخصیص میدهند، آیا با اینکار شرکتهای بزرگ را نجات میدهند یا مشاغل خانوادگی کوچک را؟ وقتی مردم به کار از خانه و برقراری ارتباط از طریق اینترنت روی میآورند، آیا این منجر به فروپاشی نیروی کارِ سازمانیافته خواهد شد یا شاهد حمایت بهتر از حقوق کارگران خواهیم بود؟
همه اینها خود گزینههای سیاسی است، باید توجه داشته باشیم که اکنون نه تنها با یک بحران سلامت و بهداشت بلکه با یک بحران سیاسی روبرو هستیم. رسانهها و شهروندان نباید اجازه دهند که خود مبتلا به این بیماری همهگیر شوند. البته دنبال کردن آخرین اخبار روز پیرامون خود بیماری بسیار مهم است - امروز چند نفر درگذشت؟ چند نفر آلوده بودند؟ اما توجه به سیاست و فشار آوردن به سیاستمداران برای انجام تصمیمات صحیح و انجام کار درست، به همان اندازه نیز مهم است. شهروندان باید سیاستمداران را تحت فشار قرار دهند تا با روحیه همبستگی جهانی عمل کنند. به جای هدف قرار دادن همدیگر و مقصر نشان دادن یکدیگر، باید با سایر کشورها همکاری کنید.
هرکسی را که در سال آینده انتخاب کنیم قادر نخواهد بود تصمیماتی را که هماکنون گرفته میشود معکوس کند. زمانیکه رئیسجمهور آینده بر مسند نشیند خواهد دید که دولت قبلی دهها میلیارد دلار را قبلاً توزیع کرده است و برای شما یک بدهی بهجا گذاشته و یا بازار کار را اساسا تغییر داده و شما نمیتوانید آنرا دوباره و یکشبه بازسازی کنید. بنابراین تا سال دیگرمنتظر نباشید بیایید آنچه را که هماکنون سیاستمداران انجام میدهند از نزدیک نظارت کنید.
آنچه خواندید ترجمهای خلاصهشده از متن زیر است که به تاریخ ۷ می ۲۰۲۰ در وبسایت یونسکو با مشخصات زیر منتشر شده است.
Yuval Noah Harari: “Every crisis is also an opportunity”
دیدگاه تان را بنویسید