این همه، بخشی از یافتههای مطالعه جدیدی است که بنیاد خانواده والتون (WFF) در مشارکت با گالوپ انجام داده است.1 در سال ۲۰۲۳ این بنیاد برای بررسی سبک زندگی نسل زد (نوجوانان و جوانان متولد بین سالهای ۱۹۹۷ و ۲۰۱۲) مطالعه مشترکی را با گالوپ آغاز کرد. هدف این پژوهش، به اشتراک گذاشتن روایتهای دادهمحوری بود که بهطور مستقیم از زبان نسل زد شنیده میشد. در طول نخستین سال این پژوهش که به انتشار گزارش «صداهای نسل زد» منجر شد، بیش از چهار هزار نوجوان ۱۲ تا ۲۷ساله که همگی در ۵۰ ایالت آمریکا زندگی میکردند میزان مشارکت در مدرسه و کار، علاقه به دنبال کردن مدارک تحصیلی و مشاغل STEM، نگرشها و تجربیاتشان در مقایسه با نسل هزاره -در همان سن- و احساساتشان درباره خوشبختی و هدف، و چشمانداز و آرزوهای خود را در پنل نظرسنجی گالوپ به اشتراک گذاشتند.
در پاسخ به یافتههای نخستین پژوهش، گالوپ و بنیاد والتون عناصر جدید دیگری را در دومین دوره از مطالعه سالانه خود گنجاندند تا بهطور واضحتر نشان دهند زندگی ایدهآل برای نسلZ چگونه است و مربیان مدارس چگونه میتوانند با ارائه تجربهای جذاب در مدارس، دانشآموزان دبیرستانی و راهنمایی را برای زندگیهای ایدهآلی که آرزو دارند -اما از رسیدن به آن مطمئن نیستند- آماده کنند. مهمترین یافتههای نظرسنجی سالانه Voices of Gen Z در سال 2024 از این قرار بود:
۱- کمی بیش از نیمی (۵۱ درصد) از نسل زد در زندگی خود موفق هستند. بزرگسالان این نسل (در رده سنی 18 تا 27) ۸ امتیاز کمتر از همسالان سال دوازدهمی (47 در مقابل 55 درصد) احساس موفقیت میکنند.
۲- ۷۹ درصد از نسل زد موافقاند که آینده خوبی در پیش دارند، اما فقط نیمی از آنها (51 درصد) برای آینده، آمادگی دارند.
۳- مشارکت در مدرسه برای بهبود رفاه و چشمانداز آینده نسل Z حیاتی است. با این حال، تقریباً همه معیارهای تعامل از سال 2023 تا 2024 کاهش یافته است. دانشآموزان سال آخری که نمیخواهند در کالج شرکت کنند، به ندرت در انجام تکالیف مدرسه مشارکت میکنند.
۴- دانشآموزان دبیرستانی و راهنمایی این نسل، فاقد اطلاعات و تجربیات مرتبط با آینده تحصیلات تکمیلی خود هستند– بهویژه آنهایی که به کالج نرفتهاند. تنها 23 تا 35 درصد از دانشآموزان میگویند که مدارس آنها فرصتهایی را برای یادگیری مهارتهای مرتبط با شغل، تمرین درخواست یا مصاحبه برای مشاغل، یا کار روی پروژههای مرتبط با شغل مورد علاقهشان ارائه میدهند. کمتر از یک نفر از هر چهار دبیرستانی در مورد مسیرهای غیردانشگاهی مانند کارآموزی و کارورزی (23 درصد)، مشاغلی که نیازی به مدرک ندارند (19 درصد) یا کارآفرینی (13 درصد) حرفی برای گفتن داشتند.
و اما مهمتر از همه، در زندگی ایدهآل این نسل، زندگی راحت و داشتن روابط نزدیک با دوستان و خانواده بهطور قابل توجهی مهمتر از ثروتمند شدن، خرید خانه یا گرفتن یک موقعیت کاری رده بالا بود. به بیان دیگر، برای نسل Z، یک زندگی عالی یعنی زندگی راحت و تمرکز بر روابط شخصی؛ نتایج شغلی و مادی در درجه دوم اهمیت قرار دارند. اگر به نمودار داخل متن نگاهی بیندازید متوجه خواهید شد که هفت اولویت نخست این نسل پیرامون لذت بردن از زندگی، شادی و خوشبختی میچرخد. فراتر از ساختن یک زندگی که آنها را خوشحال میکند (85 درصد)، نسل Z در تمام سنین میگویند که درآمد کافی برای زندگی راحت (۷۹ درصد) و حفظ روابط نزدیک با دوستان و خانواده خود بسیار مهم است (77 درصد). اگرچه مشخص نیست که آیا در مقایسه با نسلهای قدیمیتر، این ویژگی منحصر به نسل زد است یا خیر، اما تعداد کمتری از اعضای این نسل، به دست آوردن شغلی با موقعیت بالا (17 درصد) یا ثروتمند شدن (28 درصد) را در اولویت قرار میدهند.
و البته بخشی از این اولویتها بر اساس سن متفاوت است. برای مثال دانشآموزان سال دوازدهم بهطور قابل توجهی بیشتر از بزرگترهای نسل احتمال دارد که به دنبال شغل رویایی خود (50 در مقابل 36 درصد)، ثروتمند شدن (34 در مقابل 22 درصد) و جنبههای بسیار مهم یک زندگی فوقالعاده باشند. برعکس، بزرگسالان نسل، ازدواج یا یافتن شریک زندگی، بچهدار شدن و فعالیتهای داوطلبانه را بیشتر از دانشآموزان سال آخر دبیرستان در اولویت قرار میدهند.
خوشحال یا بیکار؟
شاید یافتههای مطالعه گالوپ شما را شگفتزده کند چرا که در تمامی پژوهشها و تحلیلهای سالیان اخیر، پژوهشگران بر یک نکته اتفاق نظر دارند. نسل زد کارآفرینترین نسل در تمامی ادوار است. بچههای این نسل تمایل عجیبی دارند که مستقل از نظام اداری و بوروکراتیک، کسبوکار خودشان را راه بیندازند و اتفاقاً این مسیر را هم خیلی زود آغاز میکنند. اما این بار یک تبصره بر این دیدگاه باز شده است: شغل یا راهاندازی کسبوکار دیگر برایشان معادل احساس رضایت یا خوشبختی نیست. اما داستان از چه قرار است؟
در جولای ۲۰۲۴ موسسه تحقیقاتی ADP نتایج مطالعهای را منتشر کرد که تاییدی بر تصویر ارائهشده از سوی گزارش اخیر گالوپ بود. در این مطالعه از اعضای نسل زد پرسیده شده بود: چه چیزی برای شما مهمتر است: شاغل بودن یا شاد بودن؟ اگر بخواهید انتخاب کنید کدام را در اولویت قرار میدهید؟ پژوهشگران مطالعه مینویسند: و البته حدس میزدیم که کارکنان جوانتر به احتمال زیاد بگویند که ترجیح میدهند بیکار باشند تا ناراضی! حق با ما بود. دادهها نشان داد که هرچه سن کارمند بالاتر باشد، احتمال بیشتری دارد که شغلش را به شادی اولویت دهد. 46 درصد از جوانترین کارکنان گفتند که ترجیح میدهند بدون شغل بمانند تا ناراضی (در مقایسه با 28 درصد از افراد 40 تا 58ساله). به گفته پژوهشگران، این کارکنان جوان احتمالاً تعهدات مالی و مسئولیتهای خانوادگی کمتری دارند که زندگیشان ناچار، به یک چک حقوقی گره بخورد. علاوه بر این، تجربیات اولیه شغلی آنها تحت تاثیر دوران همهگیری شکل گرفته؛ اتفاقی که باعث شده بسیاری از افراد رابطه خود را با کار، دوباره ارزیابی کنند.2
ممکن است با این گزارهها، تصور کنید با نسلی روبهرو هستیم که ضعیف و تنبلاند و نمیخواهند کار کنند؛ بهویژه برای ما بزرگترهایی که سختکوشی و نظم و انضباط را ارزش میدانیم و آموختهایم که مسیر موفقیت، بالا رفتن از نردبان شغل و شرکتهاست! اما واقعیت چیز دیگری است. به نظر میرسد نسل زد، در مقایسه با والدین خود نگرش بسیار متفاوتی نسبت به کار دارد زیرا یکی از اولین نسلهایی است که اعضای آن، ثروتی بیشتر از ثروت والدین یا پدربزرگ و مادربزرگ خود ندارند. علاوه بر این، برخلاف ما که با نگرش «زندگی برای کار» بزرگ شدیم، آنها کار را برای زندگی میخواهند. زومرها برای زندگی کار میکنند زیرا شاهد رنج نسلهای قدیمی بودهاند. در واقع، ما داریم درباره نسلی حرف میزنیم که میراث وعدههای بربادرفته و تحققنیافته را دیده است. در گذشته به شما قول میدادند که اگر 30 سال و به سختی کار کنید، حقوق بازنشستگی خواهید داشت و از مراقبتهای پزشکی برخوردار خواهید شد. دستکم در غرب، دیگر هیچکدام از این وعدهها وجود خارجی ندارد!
نسل مردد
فراتر از یافتههای گالوپ و ADP اما، تردید نسل زد نسبت به راهاندازی یک کسبوکار را میتوان به دلایل زیر هم نسبت داد:
نگرانیهای اقتصادی: بسیاری از افراد نسل Z شاهد بیثباتی اقتصادی، از جمله تاثیر بحران مالی 2008 و همهگیری کووید 19 بودهاند. این تجربه، به نگرانی در مورد امنیت مالی و خطرات موجود در مسیر کارآفرینی منجر شده و درآمد پایدار را در اولویت قرار داده است.
بدهی دانشجویی: سطوح بالای بدهی دانشجویان میتواند جوانان را از پذیرش ریسکهای مالی مرتبط با راهاندازی یک کسبوکار منصرف کند، زیرا ممکن است برای مدیریت بدهی خود، اشتغال پایدار را در اولویت قرار دهند.
تمرکز بر تعادل کار و زندگی: نسل Z اغلب به دنبال ایجاد تعادل میان کار و زندگی شخصی است، و نقشهایی را ترجیح میدهد که انعطافپذیری را جایگزین ساعات کاری ثابت (که اغلب لازمه شروع یک کسبوکار است) میکند.
ترجیحات بازار کار: اعضای این نسل اغلب، تعادل میان کار و زندگی و ثبات شغلی را به عدم قطعیتهای کارآفرینی و مسیرهای شغلی همراه با مزایا را به ماهیت غیرقابل پیشبینی اداره یک کسبوکار ترجیح میدهند.
آگاهی از سلامت روان: در میان اعضای این نسل، آگاهی فزایندهای در مورد مسائل مربوط به سلامت روان وجود دارد. استرس ناشی از راهاندازی و اداره یک کسبوکار میتواند دلهرهآور و پراضطراب باشد. برخلاف نسل ما که استرس کاری به بخشی جداییناپذیر از زندگی روزمرهمان تبدیل شده، آنها رفاه ذهنی و آرامش فکری خود را به مسیر کارآفرینی ترجیح میدهند.
دسترسی به منابع: در حالی که فناوری، راهاندازی یک کسبوکار را راحتتر و دردسترستر کرده است، همه افراد این نسل الزاماً به منابع، شبکهها یا راهنمایی لازم برای پیگیری یک کسبوکار موثر دسترسی ندارند.
علایق متنوع: دقت کردهاید اغلب زومرها تا حدی از تعهد دادن گریزاناند. ضمن آنکه علایق متنوعی دارند. همین باعث میشود انعطافپذیری مشاغل آزاد (freelancing)، دورکاری یا مشاغل اقتصاد گیگ را به تعهد کامل به یک تجارت یا کسبوکار ترجیح بدهند.
دغدغههای اجتماعی و زیستمحیطی: اعضای نسل زد به داشتن آگاهیهای عمیق اجتماعی، اخلاقی و زیستمحیطی شهرهاند. نسلی که اغلب به دنبال کارهای مثبت و معنادار است. دقیقاً به همین دلیل ممکن است احساس کنند الگوهای سنتی کسبوکار با ارزشهای آنها همخوانی ندارد.
به این فهرست میتوانید ترس از شکست را هم اضافه کنید. کارآفرینان جوان دیدگاههای تازه و ایدههای نوآورانهای دارند اما متقابلاً با چالشهای منحصربهفردی هم مواجه میشوند. تجربه محدود، محدودیتهای مالی و فقدان شبکههای قابل اعتماد و تثبیتشده، میتواند مانعی برای موفقیت آنها باشد. در محیط رقابتی امروز، فشار برای موفقیت و سرافکندگی ناشی از شکست میتواند بازدارنده مهمی باشد که راهاندازی کسبوکار را برای آنان غیرجذاب میکند.
تغییر معنای موفقیت
به نظر میرسد مشغول تحلیل ترجیحات نسلی هستیم که بیش از آنکه با آنها حرف زده باشیم، دربارهشان حرف زدهایم! اگر میخواهیم با اطمینان دریابیم که چرا راهاندازی یک کسبوکار دیگر در اولویتهایشان نیست، احتمالاً باز هم باید این سوال را از خودشان بپرسیم. اما من -بهشخصه- تصور میکنم تردید زومرها نسبت به کسبوکار میتواند یک دلیل کلیدی و مهم دیگر هم داشته باشد: معنای موفقیت در این نسل تغییر کرده و نسبت به نسلهای قبلی کاملتر شده است. بهطور کلی، تعریف نسل Z از موفقیت چندوجهیتر شده و به جای موفقیتهای مالی یا حرفهای، بر رضایت شخصی، مسئولیت اجتماعی و رفاه تمرکز دارد.
برای مثال، نگاه آنها نسبت به رفاه و بهزیستی جامعتر و کلنگرتر از ماست. تعادل را به موفقیتهای حرفهای ترجیح میدهند. اگر بتوانند در راستای حفاظت یا بهبود جامعه یا محیط زیست کار معناداری انجام بدهند احساس موفقیت میکنند و آن را به شاخصهای سنتی مانند افزایش حقوق یا ارتقای عنوان شغلی ترجیح میدهند. برخلاف ما که ساعات طولانی از عمرمان را در پشت میز کار گذراندیم و تعهد به کار برایمان نشانه موفقیت بود آنها تعادل سالم میان زندگی شخصی و شغلی را معیار مهمتری برای محک زدن موفقیت میدانند. اعضای این نسل انعطافپذیری شغلی و فرصتهای رشد شخصی را در اولویت قرار میدهند و در نقطه مقابل نسلی که نردبان خطی کار و اشتغال را راه رضایت از زندگی میدانست، مسیرهای مختلفی را برای موفقیت از جمله کارآفرینی، کار آزاد یا مشاغل خلاق در ذهن دارند.
موفقیت برای زومرها اغلب با خودشناسی، رشد شخصی و یادگیری مادامالعمر همراه است، نه صرفاً رسیدن به یک نقطه عطف شغلی خاص. اصالت، به معنای وفاداری به خود و پذیرش فردیت، جنبه مهمی از موفقیت برای این نسل است. و در کنار این همه ایجاد روابط قوی و پیوندهای اجتماعی بهطور فزایندهای به عنوان یک مولفه حیاتی موفقیت در نظر گرفته میشود؛ همکاری و ارتباطات اجتماعی برای آنها اهمیت ویژهای دارد. اینکه اولویتهای این نسل با من و شما متفاوت است، یافته ترسناکی نیست. باید بپذیریم با نسلی روبهرو هستیم که استقلال، انعطافپذیری، تعادل میان کار و زندگی و توانایی کنترل برنامههای خود را اولویت میداند و لذت بردن از زندگی را به گرفتاری در مشاغل پراسترس و نااطمینانیهای ریز و درشت مالی و شادی را به شغل ترجیح میدهد. مولود پاکروان
دیدگاه تان را بنویسید