برای من روزهای منتهی به یک تحول یا مبدا تاریخی از خود «لحظه موعود» تاملبرانگیز و جذابتر است مثل جذابیت روزهای منتهی به عید که از لحظه تحقق «تحویل سال» و روزهای بعد از عید، جذابتر است، مثل جذابیت عصر پنجشنبه نسبت به جمعه و لحظه تصمیم برای یک هدف نسبت به لحظه رسیدن به آن چون این «ماقبل»ها هستند که ماهیت «بعد»و«مابعد» را میسازند، این را گفتم که نتیجه بگیرم، تمام سرمایه ما آدم ها متعلق به روزهایی است که برای چیزی تقلا میکنیم نه لحظه ای که آن چیز را بدست آوردیم. آن تقلاها، ثروت ماست و آن امر یا چیز محقق شده، «دارایی».
دارایی میآید و میرود، ثروت میماند و دستمایه تقلاهای بعدی میشود چون درون ماست. این آستانه های زندگی را باید جدی گرفت. پس مسیر جاده را از مقصدی که بدان می رسیم، مهم تر بدانیم.
نتیجه مهمتر اینکه «اکنون» مهمتر از «آینده» است. منظورم ترویج دمغنیمتی نیست بلکه سخنم این است که منش اکنونتان روش آیندهتان را مشخص میکند. با نادیده گرفتن اصول درست در اکنون، دلمان را به تحقق آینده روشن خوش نکنیم. نمیشود برای تحقق آزادی و انسانیت در آینده، پشت سپر «برهه حساس کنونی» پنهان شد. معنی اینکه اکنون «برهه حساس» است این است که از اکنون باید به اخلاق، اصول و انسانیت پایبند بود تا فردای انسانمداری و آزادی درست از آب دربیاید.
میخواهم خلاصه و حاصل برخی تجربههای قوام یافته خودم را با افزودن درسهایی که سالهای گذشته گرفتم و در آخر سال نوشتم، برایتان بنویسم:
اول اینکه:
خودتان باشید و سرباز آرمانهایی که خودتان دریافتهاید، ارزش زیستن دارد. نگذارید فضای مجازی یا انگارههای جامعه به شما سمتوسو بدهد. آنها اول تلاش میکنند ذهن شما را دستکاری کنند تا خریدار کالای «تولید انبوه» شدهشان شوید و اگر مقاومت کنید تلاش میکنند انقدر کالایشان را با بزکدوزک به شما عرضه کنند که خریدارش شوید و رفتارتان، ذهنتان را تغییر بدهد. هستی از همه ما فقط یک نسخه زده و رفته سراغ مدل جدید. پس نگذارید کسی، خط کش دست بگیرد و به شما بگوید؛ کجای زندگی هستید. خط کش زندگی هرکس فاصله او با چیزی است که میتواند بشود. نه چیزی که باید بشود آنهم فقط بخاطر اینکه دیگران به آن «باید»رسمیت دادهاند پس هیچ آدمی خوشبخت نمیشود، آدمها شکوفا میشوند!
دوم اینکه:
به چیزی که فکر میکنید، نداشتنش عیب است دوباره فکر کنید و مطمئن شوید که خود واقعیتان نیازمند آن است.
سوم اینکه:
به نفعتان است که درست باشید، خوب باشید، مهربان باشید، خیرخواه باشید، خیررسان باشید، دانش داشته باشید، نفرت نورزید، دزدی نکنید، نفاق نکنید، بدخواه نباشید...عمل به این توصیهها مادامیکه برایتان سخت است یعنی هنوز به یقین عملی نرسیدهاید پس تا آن موقع حداقل در خودتان بابت اینکه اینها نیستید و چیزهای دیگری هستید، احساس زرنگی نکنید.
چهارم اینکه:
زندگی توام با تلخی و از دست رفتن و رنج و حسرت است، ذاتش را بشناسید و برایش آماده باشید ، اما دستیار این دنائت نباشید. ناله و جزع وفزع نکنید، قدرت مهیب درون این شرایط را سوخت حرکت خودتان کنید.
پنجم اینکه:
انصاف بورزید، آرام باشید، صبور باشید و فکر نکنید با هول زدن شما، هستی خود را متعهد به جلب رضایت شما میکند. مثل بهار، منش بهارانه داشته باشید، آرام و با تأنی میآید و فکر نمیکند که پس از آمدنهای قبلی، زمستان چه گندی زد، کار خودش را میکند، به روش فکر نمیکند، به نتیجه فکر نمیکند به این فکر میکند که یک غنچه هم که بزند همه میفهمند دیگر کار زمستان به سرآمده.
ششم اینکه:
کل هستی پر از تناقض و کاستی است و شما هم جزیی از آن. نادانی آنهایی که هستی را نفهمیدهاند و با برجستهکردن ضعفها و نقصهایتان، فکر میکنند حالشان خوب میشود، جدی نگیرید. منظور آنها از کمال شما، کمال متابعت از آنهاست، شما باید غنچههای باغچه روح خودتان را به گُل بنشانید.اصولا نظر دیگران آنقدر مهم نیست. آنها در ضعفها، رنجها و اضطرابهایتان غایب بودهاند و برای قضاوت تقلایتان برای حال بهتر، صلاحیت ندارند.
هفتم اینکه:
کیفیت ذائقهتان را بالا ببرید. خودتان را در معرض وقایع ، تولیدات و مفاهیم فرهنگی قرار دهید. موسیقی، هنر، ادبیات، فلسفه، اینها غذای روحند. مشامتان را به بوی نای روزمرگی عادت ندهید و رضایت را متوقف به تحقق چیزی در بیرون خودتان نکنید.
هشتم اینکه:
صبر میوه های شیرینی دارد. صبر، تسلیم نیست. صبر تجدید قواست. ناامید نشوید مزیت هستی دگرگونی احوال و اوضاع است روزهای بدش برای تجربه و واکسینه شدن و فهمیدن است و حاصل این سه، چاشنی درک روزهای خوب. شیرینی بدوندرک تلخی ممکن نیست.خودتان را در روزهای بد تحقیر نکنید. با زشتی سروکله نزنید به جای آن ماهیتش را بشناسید.
نهم اینکه:
به ایرانی بودنتان افتخار کنید و آن را زمینه انسان بودن کنید. اگر به کسی که دریا نرفته است و آن را نشناخته از دریا و لذت ساحل و موج و وسعتش بگویید ، شما را دیوانه میپندارد چون تن به آب نزده و پا روی شن ساحل نگذاشته و خلاصه آن را نشناخته است. اگر گزاره «افتخار به ایرانی بودن» برایتان مضحک است دلیلش نشاختن ایران است پس بیشتر بخوانید و بیشتر بشناسید و تن به تجلیات آنبزنید. افتخار به ایرانی بودن اصرار به موقعیت جغرافیایی یا بیخبری از وسعت دنیای رنگارنگ یا نفی دیگران نیست. اگر ایران فرهنگی را بشناسید عاشق خرد و انسانیت و همه جهان میشوید.
منبع: کانال تلگرام سهند ایرانمهر
دیدگاه تان را بنویسید