چرا فقرزدایی بیش و پیش از اینکه بدل به یک اصل محوری و همیشگی در سیاستهای توسعهای کشور شود، همواره وجهی پوپولیستی- سیاسی پیدا کرده است؟ چه خاصیت یا قابلیتی در واژه «فقرزدایی» نهفته است که اینچنین به شعار محبوب سیاسیون بدل شده و چهبسا در حد همین شعار هم باقی مانده است.
بررسی تجربه به قدرت رسیدن سیاستمداران پوپولیست در آمریکای جنوبی نشان میدهد یکی از محوریترین شعارهای تبلیغاتی آنها، وعده «افزایش بودجه فقرزدایی»، «پرداخت یارانه در قالبهای مختلف»، «اعطای مسکنهای دولتی ارزانقیمت» و... بوده است که همواره توانسته موجی از تودههای هیجانزده را با خود همراه کند.
تجربه جهانی نشان میدهد پسلرزههای این وعدههای عوامفریبانه و پوچ، نهتنها اقتصاد بلکه ثبات سیاسی این کشورها را نیز تهدید کرده است.
باز هم بررسیها نشان میدهد ما در همه سالهای گذشته، فاقد یک برنامه جامع مشخص در زمینه فقرزدایی بودهایم و دقیقا مشخص نکردهایم که سیاستها معطوف به کدام جنبه شوم فقر است. حتی تعبیر و دریافت واحدی نیز از فقرزدایی نداشتهایم؛ زمانی تحت عنوان عدالت اجتماعی مطرح میشود و زمانی دیگر بهعنوان محرومیتزدایی.
اقدامات فقرزدایی هم همواره با احکامی دستوری همراه بوده است؛ مانند این دستور اخیر رئیسی که «برنامهها و اقدامات لازم برای رفع فقر مطلق، در کوتاهترین زمان ممکن طراحی و سریعا اجرائی شود».
به نظر میرسد یکی از جنبههای جذاب فقرزدایی، شعاری برای سیاسیون بازه زمانی آن است. آنها علاقه زیادی به فقرزدایی کوتاهمدت دارند. در واقع نگاهشان به مسئله فقر کاملا شبیه کلنگزنی یک پروژه عمرانی است. برای همین عبارتی همچون «جهادی تا شب عید» را نهفقط برای آسفالت و رنگآمیزی خیابانها و معابر بلکه در راستای «دستگیری فقرا و نیازمندان» هم به کار میبرند.
رسانههای اصولگرا در دولت روحانی از تیترهایی مانند «از پوپولیسم احمدینژاد تا پوپولیسم روحانی»، «شعار پوپولیستی روحانی که چالش دولتش شد» و شبیه اینها زیاد استفاده کردهاند. انصاف حکم میکند این روزها نیز یک سوزن به خودشان بزنند، اگرچه جوالدوزها را قبلا زده باشند!
گل گفتی برای فقر زدایی برنامه دراز مدت می خواهد نه تزریق یارانه و .....