ماجرای اجاره و رهن مسکن در پایتخت ایران و بسیاری از شهرهای بزرگ را حالا دیگر همه شنیدهاند؛ یا خود زیر فشار افزایشی کمسابقه کمر خم کرده و به دنبال راهکار هستند یا اینکه خبر شرایط بغرنج نزدیکان و بستگان را شنیدهاند. خانوادههای جوان و جوانان مجرد زیادی پس از سالهای زندگی مستقل این روزها به گزینههای دیگری فکر میکنند؛ گریز از تهران به حاشیه یا شهرهای کوچکتر یا ماندن و کار بیشتر. آنها که به گزینه دوم فکر میکنند، اما در سالهای گذشته بخش زیادی از زمان روزانه خود را وقف کار کرده و عملا وقت سرخاراندنی برایشان نمانده که بخواهند آن را به کار تازه اختصاص دهند و در همین شرایط اگر از زمان آسایش خود بزنند، در روزگار جولان کرونا حتی کاری با دستمزد ناچیز هم پیدا نمیکنند. این جملات بخشی از روایتهای دهها فرد درگیر با بحران مسکن در هفتههای گذشته و در گفتوگو با «شرق» است که نشان از شرایطی سخت برای بخش بزرگی از ساکنان تهران و کلانشهرهای ایران دارد. بُعد اقتصادی این شرایط نزدیک به بحران، در روزهای گذشته بارها به بحث گذاشته شده و مسئولان اقتصادی نظر و راهکارهای بینتیجه خود را بیان کردند، اما درباره تأثیر این وضعیت و شهروندانی بیمسکن یا بدمسکن بر آینده جامعه کمتر سخن به میان آمده است؛ آینده جامعهای که شهروندان آن شب و روز با مسئله حلنشدنی سرپناه دستوپنجه نرم میکنند، چه سمتوسویی خواهد داشت و نگاه جامعهشناختی به این بحران چه شرایطی را به تصویر میکشد؟
هر روز قیمت بیشتر و من افسردهتر میشوم
«سیاوش» دو سال پیش تهران را برای شروع کاری تازه و دولتی در بوشهر ترک کرد، اما دست روزگار بار دیگر او را به پایتخت ایران کشانده است. او از اول خرداد امسال کار تازه خود را شروع کرده اما هنوز نتوانسته خانهای ۴۰ متری در مناطق مرکزی و حتی جنوبی شهر پیدا کند. محل کار او خیابان حافظ است و در این سه هفته گذشته هر روز پس از کار به املاکیهای مختلف سر زده و شبها هم به جستوجو در برنامههای مجازی پرداخته ولی همچنان میهمان دوستانش است. او میگوید: «در این سه هفته نهتنها شرایط بهتر نشده که هر روز و دقیقا هر روز اجاره بیشتر میشود. من مجرد با حقوق ماهی پنج میلیون نمیتوانم یک خانه ۴۰ متری در منیریه و حسنآباد پیدا کنم و خدا رحم کند به کارگر روزمرد و کارمندانی با حقوق کمتر و متأهل. وحشتناک است و شب و روز ذهنم را درگیر خودش کرده و افسردهام کرده است». او میگوید حالا به کار بیشتر فکر میکند اما فردی که از هشت صبح تا چهار بعدازظهر مشغول است و چند ساعتی را هم باید در مسیر رسیدن به محل کار بگذراند، چطور میتواند کار دیگر هم داشته باشد؟
دانشجوی دکتری که به رفتن از تهران فکر میکند
«حمید» دانشجوی دکترای رشته فلسفه و سالها ساکن تهران است، اما حالا و با نزدیکشدن به پایان قرارداد امکان تمدید و پرداخت افزایش اجاره را ندارد و همین فکر رفتن از تهران را به ذهنش کشانده است. او درباره این وضعیت میگوید: «به دلیل افزایش اجارهها در سرتاسر شهر تهران بهویژه در منطقهای که ما هستیم (هفتحوض) و همچنین افزایش هزینههای روزمره زندگی مثل هزینههای خوراک و بالطبع افزایش هزینه در این منطقه که نسبت به مثلا مناطقی مثل نظامآباد بیشتر است (مثلا قیمت میوه). این منطقه با توجه به اینکه منطقه مسکونی محسوب میشود در سالهای گذشته که از مناطق بالاتر تهران به اینجا آمدند هم افزایش اجاره مضاعفی داشته و هم افزایش هزینههای زندگی را بیش از مناطقی با ویژگیهای مشابه داشته». این البته همه ماجرا نیست و تجربه حمید ادامه دارد: «از طرفی من تصمیم داشتم به تدریس بپردازم اما با وضعیت پیشآمده بهدلیل کرونا تمام مراکز فرهنگی، از مؤسسات فرهنگی گرفته تا گالریهای خصوصی تعطیل شدند، همینطور دانشگاهها که قرار بود در دو مورد به تدریس بپردازم، به تعطیلی کشیده شدند، از طرفی قصدم تدریس در مدرسه بود که سال تحصیلی آینده به خاطر کرونا کاملا شرایط نامعلومی دارد. من که دانشجویم و رساله دکترایم را باید بنویسم و بهتازگی هم از پروژه سربازی فارغ شدم و همینطور بهتازگی ازدواج کردم و تحت فشار اقساط هستم، همواره تحت فشارهای زیاد فکری قرار دارم، به این دلیل که آیندهای کاملا نامشخص برایم وجود دارد و رفتنم از تهران به این دلیل خواهد بود که هیچ دلیلی برای ماندن باقی نمانده است». حمید درباره زندگی در تهران در چنین شرایطی میگوید: «شاید عدهای بگویند مثلا امکانهای تفریحی در تهران بیش از سایر جاها فراهم است، اما باید پرسید آیا با این مخارج اصولا امکان تفریح برای امثال من و ما باقی میماند، آن هم در شرایطی که ما ماشین شخصی نداریم و هزینه حملونقل هر روز در حال افزایش است و اگر هم میداشتیم خود پول بنزین یک معضل اضافهشده به معضلات ما میبود».
کلاف پیچیده آینده جامعه ایران
آینده جامعهای که بخش وسیعی از شهروندان آن اینروزها زیر بار افزایش کمسابقه اجاره مسکن کمر خم کرده به چه شکل خواهد بود و نگاه جامعهشناختی به این موضوع چه نتایجی را دربر دارد؟ «احمد بخارایی»، جامعهشناس و مدرس دانشگاه دراینباره به «شرق» میگوید: «توصیف این وضعیت نیازمند مقدمهای کوتاه است. سه نیاز اساسی هر فرد دریک جامعه مسکن، بهداشت و تغذیه است که این موارد ضروری و غیرقابل چشمپوشی است. در سالهای گذشته و با کاهش کمسابقه ارزش ریال و همچنین تورم شدید و با این گرانی، تغذیه به صورت غیراستاندارد و با مصرف کالری کم ادامه پیدا کرده بود و زندگی جای خود را به زندهبودن داده بود». او دراینباره ادامه میدهد: «مورد دیگر مسئله بهداشت است که افراد زیادی به دلایل عمده از داشتن بهداشت استاندارد محروم بودند و مثلا افراد زیادی امکان استفاده از بیمارستان خصوصی و حتی مراکز درمانی دولتی را در این سالها نداشتند یا این امکان را با وضعیت شدید تورم از دست دادند. مسکن امر سومی است که مانند دو مورد بالا امکان پنهانشدن ندارد و به همین دلیل مسکن دغدغه جدیتری میشود چراکه فرد نمیتواند در خیابان بخوابد یا از محل 10 ساله زندگی بهراحتی جدا شود». این جامعهشناس ادامه میدهد: «این کاهش استاندارد زندگی در این سه مورد البته قابل پیشبینی بود و همزمان با کاهش ارزش ریال بیشتر هم شد اما هرچه قمیت ملک بالا رفت شکاف طبقه فرودست و فرادست بسیار مشهود، عیان و بحرانآفرین شد و الان به صورتی است که برای همه این شرایط بغرنج آشکار است». بخارایی با این مقدمه درباره آینده جامعهای با این شرایط اقتصادی و وضعیت مسکن میگوید: «الان یک خانواده مجبورند دستکم بیش از ۴۰ درصد درآمد خود را در شهرهای بزرگ به مسکن اختصاص دهند و بیکاری هم گریبانگیر این شرایط میشود و طبیعتا افراد از عهده تأمین مسکن برنمیآیند. اما خروجی این وضعیت چه خواهد بود؟ یک فرد مجبور است یا از منطقه درجه دو به درجه سه برود یا اینکه به حاشیه شهر برود که این تغییر بهراحتی ممکن نیست و شرایط و معضلات خود را دارد. برونداد این شرایط اقتصادی از اختلاف بین زوجین تا اعتیاد و چندین معضل اجتماعی دیگر را شامل میشود».
این جامعهشناس درباره دیگر آثار جامعهشناختی شرایط کنونی مسکن در ایران هم میگوید: «نکته مهم دیگر این است که این شرایط اقتصادی ممکن است افراد را به سمت جرائم سوق دهد؛ سرقت از روی فشار با سرقت از روی اختیار بسیار متفاوت است اما قانون هر دوی این افراد را با یک دستور قضاوت خواهد کرد. این روند منجر به افزایش تراکم زندان و... میشود؛ یعنی این روند و فشار اقتصادی حلقههای یک زنجیره از شرایط نامساعد اجتماعی را میسازد و به این صورت نیست که تنها بر یک بخش جامعه اثر بگذارد».
دیدگاه تان را بنویسید