حدود صدسال قبل مکانهایی برای مراقبت و تربیت کودکان بیسرپناه توسط متمولان خیر در نقاط مختلف کشور ساخته شد که به آن یتیمخانه میگفتند. برای تأمین مخارج یتیمخانهها، ملک، مغازه، باغ و امثالهم را مشخص کرده و وقف میکردند، بهاینترتیب با وجود متولیانی که واقف مشخص میکرد، فعالیتهای یتیمخانه استمرار داشت و کودکان بلاتکلیف نمیماندند. در برخی از نقاط کشور نیز مکانهایی توسط بلدیه (شهرداریها) برای نگهداری از این کودکان تأسیس میشد. در سال 1324 هجریقمری در مجلس اول شورای ملی، ایجاد مکانی برای نگهداری کودکان رهاشده تصویب شد که برخی نمایندگان مجلس از جمله ارباب جمشید، نماینده زرتشتیان و حاجی امینالملوک هزینه آن را متقبل شدند و همه حقوق نمایندگی خود را به این امر اختصاص دادند. در این نوع مؤسسهها کودکان سرراهی، فرزندان طلاق و سایر آسیبدیدگان اجتماعی در کنار فرزندان یتیم تحت مراقبت قرار میگرفتند. برای اداره امور این مراکز و مراقبت از کودکان از خانمهایی که به آنها باجی میگفتند استفاده میشد که معمولا تحصیلاتی نداشتند و امور بهداشتی، خدماتی، آشپزی و تربیتی را با هم انجام میدادند، برخی از کارها را هم خود بچهها برعهده میگرفتند. در یتیمخانهها کودکان از همه سنین؛ از خردسالی تا نوجوانی کنار یکدیگر نگهداری و سرپرستی میشدند. هدف اصلی یتیمخانهها نگهداری کودکان بود و به امر تعلیم و تربیت آنها چندان توجه نمیشد. با گذشت زمان تغییرات مثبتی انجام شد؛ نام یتیمخانه به پرورشگاه تغییر پیدا کرد، بچهها به مدرسه رفتند، لباسهای متحدالشکل برای کودکان خریداری میشد و افرادی باسواد و علاقهمند برای تعلیم و تربیت کودکان به کار گمارده شدند. تعداد بچهها در پرورشگاههای شهرهای بزرگ زیاد بود؛ مثلا در تهران پرورشگاههایی با ظرفیت بیش از صد نفر ایجاد شد که بعدها برای ساماندهی و اداره آن سازمان تربیتی شهرداری تهران ایجاد شد. در زمان پهلوی دوم جمعیت خیریهای به نام فرح پهلوی تأسیس و چند پرورشگاه در نقاط مختلف کشور ایجاد شد که آن را شبانهروزی کودکان بیسرپرست میگفتند و مربیانی با تحصیلات متوسطه امور تربیتی آن را انجام میدادند و کودکان به تفکیک سن و جنس تحت مراقبت قرار میگرفتند. در سال ۱۳۵۳ مؤسسه آموزش عالی با عنوان آموزشگاه عالی آموزشیاری در تهران با همکاری فرانسویها تأسیس شد که وظیفهاش تربیت افراد لیسانسه تعلیم و تربیت برای مربیگری و مدیریت شبانهروزیهای کودکان بیسرپرست بود تا فارغالتحصیلان آن مسئولیت اداره شبانهروزیها را عهدهدار شوند. بعد از انقلاب سازمان بهزیستی کشور تأسیس شد و اصل وجود شبانهروزیها و مراقبت کودکان خارج از خانواده مورد سؤال قرار گرفت، بنابراین بسیاری از کودکان بیسرپرست از شبانهروزیها خارج و به خانوادههای بستگان یا افراد داوطلب سپرده شدند و به این خانوادهها کمکهزینه نگهداری از کودکان پرداخت میشد. این سیاست ادامه و توسعه یافت. در سالهای اخیر تحولات مثبت در حوزه مراقبت از کودکان بیسرپرست استمرار پیدا کرد. مراکز شبانهروزی متحول و تعدیل شدند و به «خانه کودکان و نوجوانان» تغییر نام یافتند و تعداد کودکان تحت مراقبت هر خانه به کمتر از ۲۰ نفر کاهش یافت. افراد تحصیلکرده در رشتههای علوم تربیتی تحت عنوان مسئول، مددکار اجتماعی، مربی تربیتی و روانشناس جانشین کارکنان سنتی شدند. توجه به ارتباط کودکان با خانوادههایشان افزایش یافت، اصول علمی تعلیم و تربیت کودکان و توجه به مفاهیم و آموزههای دینی و استعداد کودکان توسعه یافت و توانمندسازی برای یک زندگی عادی بهعنوان یکی از اصول اساسی تربیت کودکان مورد توجه و عنایت قرار گرفت. نکته مهمتر سپردن کودکان به خانوادههای داوطلب با پرداخت کمکهزینه ماهانه بود که هماکنون نیز ادامه دارد.
دیدگاه تان را بنویسید