واژه توسعه پایدار که از دهه هفتاد میلادی در جهان مطرح گردید، در کشورهای توسعه یافته طی دو دهه مورد توجه برنامه ریزان توسعه قرار گرفت به نحوی که بحث پایداری به عنوان رکنی از ابعاد توسعه و در واقع بستر توسعه جای خود را باز نمود. این در حالی است که در این کشورها سازماندهی امور بر مبنای علم مدیریت سالها مورد تجربه قرار گرفته بود. در ایران به واسطه نوع حکومت استبدادی تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و جوان بودن سازمان مدیریتی کشور پس از پیروزی انقلاب و رخدادهای مهمی نظیر جنگ تحمیلی علیه جمهوری اسلامی ایران، اعمال تحریمهای سیاسی، اقتصادی و همچنین فرهنگی موجب گردید تا مدیریت توسعه پایدار تا دهه نود میلادی جایگاهی سازمان یافته در نظام مدیریتی کشور پیدا نکند. برنامهریزی توسعه اقتصادی کشور در طی سالهای گذشته ۵ دوره پنجساله را پشت سر گذاشته و درحالحاضر ششمین دوره پنجساله خود را تجربه میکند که چشمانداز بیست ساله توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور نیز از آغاز برنامه چهارم تدوین و در مسیر اجرایی قرار گرفت.
مدیریت اجرایی کشور نیز عملا در این سالها ۵ دوره را پشت سر گذاشته است که با واژههای مختلف بشرح زیر از آن یاد میگردد؛ دوره آغازین پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دوره جنگ تحمیلی، دوره سازندگی، دوره اصلاحات و دوره تحریمها این واژهها از طریق مدیران اجرایی در دورههای مختلف عنوان شده بود. اکنون با رسیدن به انتهای برنامه ششم توسعه و در سالهای پایانی برنامه توسعه بیست ساله کشور سازماندهی مدیریت اجرایی و بهخصوص مدیریت توسعه پایدار کشور با چالش هایی مواجه میباشد.
حال سوالی که مطرح می شود این است که چرا اقتصاد ایران با این حجم از پتانسیلهای درونی، برنامهریزیهای کوتاه و بلندمدت در چهل و سه سال گذشته، هنوز موفق به دستیابی به توسعه پایدار نشده است؟ از همه مهمتر اینکه در آستانه جراحی اقتصادی چطور باید به اقتصاد و آینده توسعه در ایران نگاه کرد؟ برای رسیدن به این سوال با یک اقتصاددان به گفتگو نشستیم. با گسترش نیوز همراه باشید:
هنوز روی ریل توسعه قرار نگرفتهایم
مرتضی افقه استاد دانشگاه شهید چمران در پاسخ به سوال ذکر شده، اظهار کرد: این سوال بسیار خوب و بجایی است اما متاسفانه تا به حال پاسخهای درستی به این سوال بسیار مهم و جدی و تاثیر گذارداده نشده، زیراعملا مسیر بیراههای طی میشود من در نوشته ها، صحبتها و مصاحبهها بارها گفتهام که هر وقت دردها اشتباه تشخیص داده بشوند یا ریشه درد اشتباه تشخیص داده شود پزشک نسخه اشتباه تجویز میکند در مورد مشکلات کشور به طور اعم و مشکلات اقتصادی به طور اخص متاسفانه کسانی که تخصص کافی ندارند درد را به خوبی تشخص ندادند. ظواهر درد را تشخیص دادند و نسخه هایی پیچیدهاند که اگر هم تاثیرگذار بوده است بسیار موقت با دامنه محدود است اما آثار مخرب شان هم نمود داشته یعنی اینکه هم موجب اتلاف منابع شده و هم سبب از دست دادن فرصتها شده است. بنابراین بنظر بنده ما هنوز روی ریل توسعه هم قرار نگرفتهایم، چه برسد به اینکه بگوییم به توسعه نزدیک نشده ایم، و دلیل آن تشخیصهای اشتباه و تجویزهای اشتباه ناشی از آن تشخیص اشتباه بوده است.
وی ادامه داد: مشکلات ما عمدتا اقتصادی هستند اما ریشههای غیر اقتصادی دارند و تا زمانی که آن ریشههای غیر اقتصادی مرتفع نشوند و رفع نشوند با فرمولهای صرفا اقتصادی این مشکلات حل نمیشوند.نهایت به صورت محدود و ناپایدار مشکلات حل میشود در تمام این سالهای بعد از جنگ نباید دیگر بهانهای برای تعویق توسعه وجود داشته باشد. حالا در دوران جنگ میگویند جنگ بوده است و در جنگ امکان پیشرفت وجود ندارد اما در این ۳۳ و ۳۴ سال گذشته بیشتر مشکلات نمودشان اقتصادی بوده است اما ریشههای غیراقتصادی داشتهاند و در تجویزها هم معمولا اقتصاددانها دخیل نبودهاند و طبیعتا اگر کسی چیزی نداند، یک سری فرمول غیر حرفهای در زمینه اقتصاد میدهد. فرمولهایی برای تورم، نقدینگی و یا کسری بودجه این عوامل چیزهای روتینی است که معمول و مرسوم است و در تجویزات اقتصاددانها دیده میشود. اینکه نقدینگی زیاد است اینکه کسری بودجه زیاد است اینکه سرمایهگذاری نمیشود تماما ریشه غیر اقتصادی دارند.
اولویت با مسائل ایدئولوژیک است
افقه بیان کرد: مهمترین ریشه عدم پیشرفت اقتصاد را میتوان گفت فلسفی است اما خیلیها میگویند که ساختارهای سیاسی و مسائل سیاسی است. ولی بنظر بنده فلسفی و نگرشی است. یعنی اینکه پیشرفت و رفاه و معیشت مردم جزو اولویتهای تصمیم گیران و تصمیم سازان کشور نیست. عمدتا مسائل ایدئولوژیک است یا اگر بخواهم صریحتر بگویم از کل برداشتهای دینی هم برداشتهای فقهی است که جزو اولویتها هستند. به عبارتی دیگر نظام ارزشی حاکم بر تصمیم گیران و تصمیم سازان اولویت را بر پیشرفت و رفاه نگذاشته است بلکه اولویت با مسائل ایدئولوژیک است. همین نظام ارزشی غیر توسعهای یا غیر تولیدی یا بهتر است بگویم ضد تولید یا ضد توسعه از انتصاب و انتخاب و گزینش کارکنان و مدیران، از راس تا ذیل مدیران کل دولت است نه فقط دستگاههای دولتی و قوه مجریه، مدیرانی انتخاب میشوند که الزاما بر اساس شایستگی منجر به تولید و پیشرفت و رفاه نیستند. شایستگیها عمدتا در همان چارچوب محدود ایدئولوژیک میگنجند بنابراین تصمیم گیران و تصمیم سازان و مجریان و مدیران از وزیر و رئیسجمهوری تا پایین تر، عمدتا کسانی نیستند که جزو بهترینها باشند که از منظر مدیریت اقتصاد و مدیریت کشور به سمت پیشرف و رفاه برویم. بنابر این مجموعه این نوع انتخاب و انتصاب منجر به یک نظام ناکارآمد بوروکراتیک شده و در کشور به یک مانع جدی برای پیشرفت و توسعه و رفاه تبدیل شده است.
استاد دانشگاه چمران اهواز اظهر کرد: اگر به ابعاد مختلف نگاهی بیندازیم بطور مثال در سیاست خارجی، در حال حاضر اگر اولویت منافع ملی و پیشرفت کشور بود. میتوانستیم از خلاء نفتی اروپا استفاده کنیم و نفت مان را بفروشیم تمامی کشورهای اطراف از این خلاء در جهت رفاه کشورشان استفاده کردهاند. اما ما پشت دیوارهای همان نگاههای ایدئولوژیک باقی ماندهایم و نتوانستیم از این فرصتها استفاده کنیم. دادگاههای ما هم به همین ترتیب است. قضاوتها بر اساس این نیست که اگر حکمی بدهند آن حکم منجر به تعطیلی کارخانهای بشود و چقدر بیکاری ایجاد میشود. این عوامل خیلی در تصمیمات دستگاه قضایی و همین طور دستگاه اجرایی ملاحظه نمیشود. بنابراین مجموعه تصمیم گیران و تصمیم سازان و مجریان و ناظران به گونهای شکل گرفتهاند که نمیتوانند کشور را در مسیر توسعه قرار دهند.
همچنان به نفت وابسته ایم
وی ادامه داد: لذا اگر صد سال دیگر هم بگذرد. باز هم کشور در مسیر توسعه قرار نخواهد گرفت و همچنان وابسته به نفت باقی خواهیم ماند.همین نگرش و همین ساختارهای ضد توسعه و ضد ارزش باعث شدهاند که ما بعد از ۳۴ سال و بعد از پایان جنگ هنوز وابسته به نفت بمانیم و همین وابستگی باعث شده است که شکنندگی اقتصاد کشور و آسیبپذیری اقتصاد کشور با وجود تحریمها بسیار بالا باشد.مشاهده کردیم که ما در این ۴ سال چقدراز تشدید تحریمها صدمه دیدهایم. بنابر این اگر ساختارها تغییر نکنند و اقتصاددانهای ما به دنبال حل مشکلات از طریق فرمولهای اقتصادی باشند همین مسیر طی میشود. مگر اینکه مشکل تحریمها حل شود که در کوتاه مدت میتواند یک گشایشی ایجاد کند آن هم برای آنکه وضع موجود همانند ۳۴ سال گذشته حفظ شود. اما قرار گرفتن در جاده توسعه آن هم ابتدای جاده توسعه یا اواسط آن منوط به این است که بپذیریم. ساختارهای ضد تولید یا ضد توسعهای را تغییر دهیم. این هم چون ریشه در نگرشها، بینشها و ساختارهای اجتماعی فرهنگی و مذهبی دارد که درحالحاضر نشانهای از تغییر و یا پذیرش اینکه آنها تغییر بکنند یا خیر، نشانهای وجود ندارد.
ای اقتصاد دان در ادامه بیان کرد: اگر در این ۳۳ و ۳۴ سال گذشته هم اقتصاد دچار فروپاشی نشده است. به دلیل دوپینگهای نفتی بوده است به همین دلیل است که مشاهده میکنید باز هم با حفظ آن ساختارها حاکمیت به دنبال این است که تحریمها را بردارد که البته فعلا کار درستی است. یعنی گریز ناپذیر است. اگر میخواهیم فعلا در شرایطی که در آن قرار داریم گشایشی در اقتصاد و معیشت مردم ایجاد شود ناچار هستیم در کوتاه مدت به سراغ این برویم که تحریمها را برداریم. اگر تحریمها را برنداریم آن مسیر مختصری هم که در ۳۳ و ۳۴ سال گذشته طی کردهایم را هم به سمت عوض کردن سوق میدهیم.
افقه در پاسخ به این سوال که سند چشمانداز ۱۴۰۴ جایگاه اقتصاد ایران را برقله کشورهای منطقه ترسیم کرده بود؛ پیشتر از ترکیه و کشورهای حوزه خلیج فارس ولی آنچه در واقعیت رخ داده، پیشرفت مستمر آنها و عقبگرد ماست. علت این موضوع آیا عدم مدیریت صحیح است یا خیر اظهار کرد:
قانون اساسی کشور آرمانی است
ما عادت داریم در نوشتهها و سخنرانی ها، ایده آلها را بنویسیم. آرمانهای بسیار بالا را بنویسیم. شما همین قانون اساسی اول انقلاب را اگر مشاهده کنید متوجه میشوید که آن را بشدت آرمانی و ایده آل نوشتیم و همه هم میخواستیم آن طور اجرا شود. اما همان طور که عرض کردم نه از ابزارش استفاده کردیم نه از فرمولش که به آن آرمانها برسیم. ۶ برنامه توسعه اجرا شد ومشاهده کردیم که هنوز بعد از ۶ برنامه ۵ ساله هنوز آسیب پذیر هستیم.
وی ادامه داد: بجز موارد ذکر شده، حدود ۲۰ سال سالها را نامگذاری شد با عناوین اقتصادی به این امید که آن مشکلات اقتصادی حل شود. اقتصاد مقاومتی تجویز شد الگوی ایرانی و اسلامی پیشرفته تجویز شد و از همه مهمتر چشماندازی را نوشتیم که پر بود از آرمانهای بسیار دشوار که با این ماشین از کار افتاده هرگز توان و میل به آن اهداف و آن آرمانهای عالی را نداشتیم و از ابزار مناسب استفاده نکردیم. اگر به این شعارها عمل میکردیم اکنون اوضاع به این صورت نبود. بنابراین نه تنها به چشمانداز و اهدافش نزدیک نشدیم بلکه همانطور که شما اشاره کردید کشورهای رقیب با سرعت بسیار زیاد در حال حرکت هستند و ما با کندی و بعضی اوقات با توقف و بعضی اوقات با عقب گرد در حرکتیم. پس طبیعی است که به آن آرمانها نرسیدیم.
استاد دانشگاه چمران بیان کرد: یک نکته بسیار مهمی که باید بیان کرد این است و آن نقش نیروی انسانی در فرآیند توسعه جهان امروز است که بر اساس علم و دانش و تحقیق و پژوهش استوار است. توسعه از نظر ادبیات یعنی تسلط انسان برطبیعت و محیط پیرامون یعنی از زمانی که انسان متوجه شده است که میتواند تسلط بر طبیعت و محیط پیرامون آن را به خدمت بگیرد و در جهت رشد و رفاه جامعه حرکت کند. اینگونه است که مسیر توسعه شروع شد اما چه کسی میتواند بر طبیعت مسلط بشود؟ فقط انسان است بنابراین تنها ثروت یک کشور نیروهای انسانی آن کشور است به خصوص نیروهای انسانی نخبه که از آنها اگر خوب استفاده کند در مسیر توسعه قرار میگیرد اما اگر این نیروها مورد بیاعتنایی قرار بگیرند عملا هیچ اتفاقی برای توسعه رخ نخواهد داد.
غیبت نیروی انسانی در فرمول توسعه کشور
افقه ادامه داد: متاسفانه به دلیل همان نظام ارزشی از یک سو و وجود درآمدهای نفتی از دیگر سو نیروی انسانی در عمل در فرمول توسعه همیشه غایب بوده است.به همین دلیل است که میبینید متاسفانه کشور ایران را کشوری ثروتمند تلقی میکنیم اما وقتی ثروت را میخواهیم بر شماریم میگوییم، دارای نفت است. در حالی که اگر کشوری میخواهد به پیشرفت برسد باید در نظام فکریاش یک ثروت را تعریف کند و آن هم نیروی انسانی است. نفت و گاز و منابع دیگر وقتی میتوانند تبدیل به کالا و خدمات و در نهایت رفاه جامعه شوند که انسانها بتوانند از آنها استفاده کنند. مشاهده میکنیم که ما دومین ذخایر گاز دنیا را داریم اما در برخی از سالها به دلیل شدت سرما ناچار شدیم گاز را از دسترس خارج کنیم چون نمیتوانیم چون نیروهای انسانی مان را فراری دادیم مجبور به مهاجرتشان کردیم و ما ناچار هستیم از شرکتهای خارجی استفاده بکنیم.
وی افزود: ذخایر گازی خلیجفارس را مشاهده کنید چون بین ایران و قطر مشترک هستند. قطر با استفاده از ظرفیتهای شرکتهای چند ملیتی جهانی با سرعت از این گاز مشترک استفاده میکند ما فقط در دوران آقای خاتمی توانستیم عسلویه را راهاندازی کنیم و بعدش هم متوقف شد. بنابراین میخواهم عرض کنم که چون نیروی انسانی را مورد بیاعتنایی قرار دادهایم پس در مسیر توسعه قرار نمیگیریم. باز هم از این منظر در مسیر توسعه قرار نمیگیریم زیرا هنوز امیدمان به این است که نفت را بتوانیم استخراج کنیم و بفروشیم و درآمدش را مصرف کنیم.
این اقتصاددان بیان کرد: ضمن اینکه نگاه غلط نسبت به ثروت، و انسان را ندیدن باعث شده که ما سالانه هزاران نفر از بهترین نیروهایی که میتوانند با تولید و توسعه، سبب رفاه جامعه شوند موتور پیشرفت کشور به حرکت درآورند را از کشور میرانیم و دو دستی تقدیم شان میکنیم به کشورهای دیگر به خصوص کشورهایی که از نظر سیاسی دشمن میپنداریم. آن هم نیروهایی که در بهترین شرایط هستند یعنی آماده مشارکت در فرآیند تولید یعنی تحصیلات دارند، به زبانهای خارجی مسلط هستند، در بهترین دوره سنی هستند و اکنون بالاترین بهرهوری را دارند. در چنین شرایطی نظاره گر خروج هزاران نیروی انسانی به صورت مستمر به کشورهای دیگر هستیم. اگر تصور شود با این روند میشود در مسیر توسعه قرار گرفت یک تصور غلط است اگر هم دوام بیاوریم فقط با فروش نفت است که آن هم افسارش دست عمدتا خارجیهاست چون باید تقاضا از بیرون باشد. اکنون مسئله تحریم، قیمت و هزاران مسئله دیگر وجود دارد که اختیارش در اختیار ما در داخل کشور نیست.
ما آسیب پذیر باقی ماندیم
وی در پاسخ به این سوال که یکی از مهمترین شاخصهایی که نشان میدهد، چه اندازه از برنامهها عقب ماندهایم، رشد اقتصادی است. این شاخص در سالهای ۹۸ و ۹۹ به ترتیب منفی ۵.۴ و منفی ۶.۵ درصد بوده این یعنی اقتصاد ایران طی دو سال حدود ۱۲ درصد کوچک شده است.این روال در سال ۱۴۰۰ هم چندان قابل توجه نبوده. آیا فقط تحریمها باعث کوچک شدن اقتصاد شده یا خیر، اظهار کرد: میتوان گفت بله ، بیکفایتیها و بیتدبیریها و نگرشهای غلط نسبت به مسائل باعث شد که ساختارهای اداری اجرایی نظارتی و ساختارهای توسعه ش. کل نگیرد. پس ما آسیب پذیر باقی ماندیم. بنابر ریشه اصلی به همان مسائل غیر اقتصادی بر میگردد.
افقه در پایان اظهار کرد: اما در این مدت و درآن چند سال چون به فروش نفت وابسته بودیم و محرک اقتصادمان و تولید ملی مان، تولید نفت بود. تحریمها باعث توقف تولید و توقف صادرات و توقف رشد اقتصادی شد. بنابراین بله در شرایط فعلی با آن ساختارها علت عمده عقب ماندگی در اقتصاد همین تحریمها هستند؛ اما حتی بعد از رفع تحریمها هم همانطور که عرض کردم چون ساختارها ضد تولید یا ضد توسعه هستند. ما آنها را تغییر ندادیم و عزمی هم برای تغییرش وجود ندارد. لذا در بهترین شرایط مثل تمام این سی سال گذشته اگر نفت بفروشیم و مصرف کنیم ،زیگ زیگهای رشد بالا را وقتی درآمد نفت بالا باشد خواهیم داشت. لذا وابستگی همچنان باقی میماند و به محض اینکه دوباره تحریم شویم یا قیمت و تقاضای نفت کاهش پیدا کند باعث میشود ما نتوانیم از درآمد نفت مان استفاده کنیم و دوباره نرخ رشد کاهش پیدا میکند ولی مشکل اصلی همان بود که عرض کردم و با رفع تحریم هم در بلند مدت و میان مدت حل نخواهد شد.
دیدگاه تان را بنویسید