جنگ سرد؛ واژهای آشنا در قرن بیستم که تا فروپاشی شوروی سابق پیش رفت. برای دورهای که شوروی سابق و متحدانش در بلوک شرق و ایالات متحده آمریکا و متحدانش در در بلوک غرب در رقابت، تنش و کشمکش ژئوپلیتیکی قرار داشتند اما هیچ گاه درگیری نظامی مستقیم میان نیروهای ایالات متحده و شوروی به وجود نیامد اما گسترش قدرت نظامی و کشمکشهای سیاسی منجر به جنگهای نیابتی و درگیریهای مهم بین کشورهای پیرو و همپیمانان این دو ابر قدرت شد، از واژه سرد برای توصیف این جنگ استفاده میشود.
به غیر از مسابقه تسلیحات هستهای و استقرارهای مرسوم نیروهای نظامی دو طرف از راههای دیگر همچون جنگ روانی، کارزارهای تبلیغات سیاسی، جاسوسی، تحریمهای اقتصادی گسترده، رقابت در مسابقات ورزشی و فناوری مثل رقابت فضایی برای اثبات برتری خود استفاده کردند.
*مثل نقل و انتقالات فوتبال ایران
نقل و انتقالات لیگ برتر ایران هم بیشباهت به جنگ سرد نیست؛ برههای که تیمهای متمول لیگ برتری با خریدهای میلیاردی در صدد تضعیف اردوگاه حریف و پیروزی در جنگ روانی قبل از آغاز لیگ برتر هستند. این رقابت سرد میان تیمها با واژههای "بمب ترکاندن" و "هایجک" بیشتر جلوه میکند؛ به طوری که در روزهای گذشته بارها کلمه هایجک به گوش هواداران رسیده است.
بیشترین سهم را در این جنگ چهار تیم استقلال، پرسپولیس، سپاهان و تراکتور بازی میکنند که به واسطه بودجههای کلان خود نظم بازار را بهم ریختند و برای پیروزی در این رقابت نه چندن عقلانی، قیمت یک بازیکن معمولی را در بازار بالا میبرند.
در واقع این وضعیت بسیار شبیه به رقابتی است که شوروی و آمریکا در قرن بیستم داشتند. هر یک از دو کشور برای نشان دادن برتری خود در زمینههای مختلف حتی ورزشی، حاضر به تقبل هر هزینهای بودند که در نهایت نابودی یکی از طرفین را به دنبال داشت.
اتفاقی که به ظاهر در فوتبال هم موفقیت آمیز هم بوده و هواداران چهار تیم استقلال، پرسپولیس، تراکتور و سپاهان متاثر از خریدهای تیم مقابل بعضا در برابر باشگاه خودی دست به اعتراض میزنند.
*فروپاشی یا نابودی در انتظار تیمهای ایرانی است؟
برنده این رقابت به دور از منطق، دلالها هستند که نابودی تیمهای ایرانی را میطلبند؛ تیمهایی که در حال حاضر تا خرطناق در بدهی فرو رفتهاند اما بدون اینکه به طور منطقی به خواستههای خود توجه کنند، در صدد برتری در این جنگ سرد هستند تا به قول خودشان با بمب ترکاندن و هایجک بازیکنی که شاید نیازش هم نداشته باشند، برتری روانی را از آن خود کنند.
برای غیرمنطقی بودن این جنگ سرد همین کافی است که یک بازیکن معمولی و پراشتباه در لیگ نوزدهم، بارها چند باشگاه را دور میزند، قیمتها را بالا میبرد تا در قامت یک قهرمان پوشالی راهی یکی از این چند تیم شود.
همانند ماجرای دو ابرقدرت قرن بیستم، دیر نیست که لیگبرتری ها هم در پایان این جنگ سرد، گرفتار نابودی و ورشکستگی شوند و فوتبال ایران را هم با خود به قعر ببرند؛ کما اینکه تاکنون بدهی هنگفتی از مدیران سابق در تیمهای مختلف به جا مانده و یک بدنامی بزرگ را برای فوتبال ایران در فیفا رقم زده است و میتواند شکستهای جبران ناپذیری را در آینده نزدیک به بار بیاورد.
دیدگاه تان را بنویسید