علی شکوریراد هرگونه برچسب زدن به افراد را در درون جریان اصلاحات، ناپسند دانست و گفت: هیچ کس نمیتواند در درون اصلاحات خود را متولی مرزبندی و تعیین هویت بداند.
دبیرکل حزب اتحاد ملت ایران اسلامی افزود: اینکه بگوییم برخی افراد اصلاحطلبان دستآموز هستند و باید بروند به خاستگاهشان بیپوندند را درست نمیدانم و برچسب زدن به افراد را نمیپسندم. افراد خودشان را معرفی میکنند، ممکن است ما با نظرشان مخالف باشیم ولی لزومی ندارد به آنها مارک بزنیم.
شکوریراد تأکید کرد: من با دستهبندی اصلاحطلبها موافق نیستم و فکر میکنم این کار علیالعموم نفعی ندارد؛ ولی منکر این هم نیستم که بههرحال همه اصلاحطلبها هم یکدست نیستند. اصلاحطلبها تفاوتهایی با هم دارند و هر کسی با درک خود از تفاوتها ممکن است بهزعم خودش دستهبندیهایی داشته باشد ولی اینکه ما این دسته بندیها را به رسمیت بشناسیم و آن را مبنا و ملاک رفتارهای درونی خود قرار دهیم، از نظر من پسندیده نیست.
وی با تأکید بر اینکه «اصلاحطلبی متولی مرزبندی و تعیین هویت ندارد که بخواهد این کار را انجام دهد»، اضافه کرد: اگر کسی میگوید اصلاحطلب است؛ لزومی ندارد او را نفی کنیم بلکه باید افکارعمومی فرصت داشته باشند درباره او قضاوت کند.
این فعال سیاسی اصلاحطلب با اشاره به اینکه قطعا اصلاحطلبها با هم تفاوتهایی دارند که نمیتوان آن را انکار کرد، گفت: با وجود این تفاوتها، کسی متولی این نیست که این تفاوتها را دستهبندی کند و روی آن اسم بگذارد؛ اگر کسی این کار را بکند نظر خودش را گفته ولی این به فرهنگ سیاسی اصلاحات تبدیل نمیشود؛ فقط در حد نظر یک فرد است.
وی با تأکید بر اینکه «خاتمی هرگز اصلاحطلبان را دستهبندی نمیکند»، تصریح کرد: متر و معیار عملی در بحث اصلاحات خود آقای خاتمی است و ما ایشان را به عنوان محور قبول داریم اما ممکن است کسی در درون جبهه اصلاحات، آقای خاتمی را به عنوان محور قبول نداشته باشد؛ او ادبیات خودش را دارد و ما هم ادبیات خودمان را داریم. ادبیات سیاسی ما در رابطه با اصلاحطلبی مبتنی بر رویکردهای اصلاحی سیدمحمد خاتمی است.
شکوریراد در پاسخ به اینکه «ارجاعها به سیدمحمد خاتمی، با نقد شخصگرایی روبهروست»، توضیح داد: منظور ما شخص خاتمی نیست بلکه تفکر آقای خاتمی است که تاکنون اصالت و صلابت خود را نشان داده و دچار اعوجاج و نوسان نیست. این تفکر بر هویت یک شخص به نام سیدمحمد خاتمی تطبیق پیدا کرده و حالا ما آن تفکر را که بر قامت یک شخص نشسته و مشی قابل اتکا و قابل پیشبینی دارد، محور اصول خود قرار دادهایم.
دبیرکل حزب اتحاد ملت، با اشاره به تئوری هسته سخت اصلاحات که از سوی سعید حجاریان بعنوان راهکاری برای حراست از مرزهای اصلاحات مطرح شده، گفت: فهم من از هسته سخت اصلاحات که آقای حجاریان تعریف میکند این گونه است که مجموعهای است که مطالبات اصلاحطلبانه را بدون اغراض شخصی و یا حزبی، یا ناخالصی مطرح میکند. این میشود هسته سخت اصلاحات و این دایرمدار اصلاحات میشود. ما این را در شخص آقای خاتمی متجلی میدانیم و فکر میکنیم آقای خاتمی صحیحترین مشی و حرکت اصلاحطلبانه را از خود نشان داده است.
اگر رهبری نبودند، اصولگرایان اعتراضات 96 و 98 را تا سرنگونی روحانی پیش میبردند
وی درباره این جمله که «اصلاحطلبان دیگر نمیتوانند روی دو صندلی بنشینند»، گفت: مشخص است فردی که اصلاحطلب است باید تعهدش را نسبت به معیارهای اصلاحطلبی حفظ کند، نمیتواند خودش را اصلاحطلب بداند اما روی کرسی اصولگرایی بنشیند یا اینکه بعد از رسیدن به کرسی قدرت، اصولگرا و محافظهکار شود. به اسم اصلاحطلبی از مردم رأی بگیرد ولی وقتی روی صندلی نشست، محافظهکار بشود.
شکوری راد، خاستگاه این جمله و مطالبه را بیشتر مربوط به دولت دوم حسن روحانی دانست و توضیح داد: «آقای روحانی در دوره اول یک کاندیدای اصولگرای معتدل بود. اصلاحطلبان از کاندیدای اصلاحطلب معتدل خود گذشتند و از او حمایت کردند چون فکر میکردند در ساختار سیاسی موجود، یک اصولگرای معتدل بهتر میتواند اهداف حداقلی اصلاحطلبی را که مطالبات جامعه میدانستند، تأمین کند. بر اساس این ایده، پشت سر آقای روحانی رفتند و این ایده انصافا در دوره اول نتیجهبخش بود.
آقای روحانی برجام را جلو برد و فضا برای فعالیت اصلاحطلبها بازتر شد ولی در مرحله دوم، اصلاحطلبها از ابتدا آقای روحانی را بهعنوان کانددیدای خود معرفی کردند و سراغ دیگری نرفتند. البته در آن زمان آقای روحانی هم مذاکرهای به این معنا که تعهدی به کسی بدهد با ما نداشت؛ اگر مذاکرهای صورت میگرفت، معلوم نبود نتیجه آن تعهد دادن آقای روحانی باشد و بعد از آن معلوم نبود ما چه خواهیم کرد و در واقع هیچ آلترناتیوی وجود نداشت؛ بنابراین مجبور بودیم از آقای روحانی حمایت کنیم، اما با این انتظار ذهنی که آقای روحانی قدر این حمایت را میداند و سیاستهای درست دولت اول خود را با گرایش بیشتری به اصلاحطلبی دنبال خواهد کرد ولی نتیجه برعکس شد؛ یعنی آقای روحانی به جای اینکه این رویه را دنبال کند، از اصلاحطلبان فاصله گرفت و این باعث سرخوردگی در بدنه اصلاحطلبان شد.»
دبیرکل حزب اتحاد ملت ادامه داد: وقتی اصلاحطلبان انتقاد از روحانی را آغاز کردند، بستری فراهم شد که جناح اصولگرا تصور کرد الان وقت خوبی است برای زدن روحانی. شش ماه بعد از انتخابات اردیبهشت ۹۶، به دلیل رویگردانی اصلاحطلبها از آقای روحانی که ناشی از عملکرد بد وی در آن شش ماه بود، اصولگراها به این طمع افتادند که آقای روحانی را سرنگون کنند.
جرقه اولیه حوادث دی ۹۶ را اصولگرایانی زدند که خواهان شروع یک حرکت به منظور ساقط کردن دولت بودند ولی خب جریانهای دیگر وارد شدند و کنترل اوضاع از دستشان در رفت و آنها در هدایت اعتراضات به حاشیه رفتند و حرکتی که آغاز کرده بودند تبدیل به شورش علیه نظام شد. در آبان سال ۹۸ هم باز اصولگراها بودند که میخواستند از آن اتفاق برای سرنگونی روحانی استفاده کنند که رهبری جلویشان ایستاد و اگر رهبری نبود، اغتشاشات را تا سرنگونی آقای روحانی پیش میبردند.
وی با بیان اینکه «در دوره دوم آقای روحانی، سر اصلاح طلبها به سنگ خورد و دچار سرخوردگی شدند»، گفت: همین باعث شد این بحثها پیش بیاید؛ اما آیا اصلاحطلبها اشتباه کردند؟ من معتقدم در هر دو دوره، حمایت از روحانی درست بود؛ هم در سال ۹۲ که تدبیر بسیار جالبی به کار بردند و بابت آن مدال تدبیرمیگیرند و بار دوم هم به دلیل اینکه خطا نکرده و از آقای روحانی عبور نکردند.
اما برآوردشان اشتباه بود که آقای روحانی انتظارات ذهنی آنها را پاسخ خواهد داد. هنوز هم من فکر میکنم سیاست اصلاحطلبها در قبال دولت روحانی همچنان که رسما همین است، باید «اتحاد و انتقاد» باشد و بزرگترین اشتباه این است که اصلاحطلبها از حمایت از روحانی ابراز پشیمانی کنند.
این فعال سیاسی اصلاحطلب در پایان تصریح کرد: اگر اصلاحطلبان ضربه اول را از بیتوجهی روحانی به انتظاراتشان خوردهاند، اظهار پشیمانی از دولت روحانی ضربه دومی خواهد بود که این بار به دست خود اصلاحطلبان به آنها وارد خواهد شد. ما حتما باید تا پایان دوره از آقای روحانی حمایت کنیم و به او برای غلبه بر شرایط سخت جدید که با روی کار آمدن مجلس یازدهم شکل گرفته، کمک کنیم. تا ببینیم سرنوشت انتخابات بعد چه می شود!
دیدگاه تان را بنویسید