زمانی که در دهه ٦٠ ایران رشد جمعیت بالای ٣,٥ را تجربه کرد، لزوم سیاستهای کنترل جمعیت جدی گرفته شد. کشور در مدت کوتاهی با کاهش میزان تولد روبهرو شد تا امروز که گفته میشود میزان رشد جمعیت به زیر یک رسیده و بسیاری از مسئولان و کارشناسان را نگران کرده است.
نگرانیها از تبعاتی است که پیرشدن جمعیت به دنبال خواهد داشت. کاهش نیروی کار، افزایش هزینههای سلامت و مشکلات صندوقهای بیمهای مهمترین تبعات پیرشدن جمعیت است. اما آیا باید برای کاهش میزان رشد جمعیت نگران بود؟ برخی از کارشناسان و جمعیتشناسان میگویند مهمتر از نگرانی برای کاهش میزان رشد جمعیت، باید سیاستهایی در پیش گرفته شود که کشور با توجه به امکانات و منابع، جمعیت متناسبی داشته باشد و برای آیندهای که در آن ٢٥درصد جمعیت سالمند خواهند شد، برنامهریزی کند. شهلا کاظمیپور، جمعیتشناس و استاد دانشگاه که سالها در مورد سیاستهای جمعیتی کار و پژوهش کرده است، میگوید سیاستهای جمعیتی همواره باید در کشور اجراشود، اما نگرانی درباره کاهش رشد جمعیت نباید به صورت اغراقشده و با تشویش اذهان صورت بگیرد. او بر این نظر است که این برنامهها باید جنبههای مختلفی داشته باشد، به این صورت که برای هر گروه از مردم سیاست متفاوتی در پیش گرفته شود. به عقیده او سیاستهای تشویق به فرزندآوری نیاز به کار کارشناسی دارد. کاظمیپور تبدیل اشتغال غیررسمی به اشتغال رسمی و تسهیل اشتغال زنان با حمایتهای اجتماعی را بر رشد میزان جمعیت تاثیرگذار میداند.
درباره تبعات کاهش فرزندآوری و پیرشدن جمعیت بسیار گفته شده است و بسیاری آن را نتیجه سیاستهای تنظیم جمعیت در گذشته میدانند. شما درباره این سیاستها چه نظری دارید و کاهش باروری را نتیجه چه عواملی میدانید؟
نمیتوانیم بهطورکلی به رشد جمعیت بار منفی یا مثبت بدهیم، باید آن را در ارتباط با زیربناها و امکانات جامعه بسنجیم. زمانی که رشد اقتصادی کمتر از رشد جمعیت باشد، به این پدیده رشد بیرویه جمعیت گفته میشود. در دهه ٦٠ چنین استنباط میشد که رشد جمعیت زیاد است، امکانات کم و با وجود رشد اقتصادی پایین است، در نتیجه سیاستهای کنترل موالید اتخاذ شد. بسیاری از افراد امروز همه کاسه کوزهها را سر تنظیم خانواده در آن دوران میشکنند که باعث شد باروری در ایران کم شود و رشد جمعیت الان به زیر یک برسد. من بهعنوان کسی که سالهاست در حوزه جمعیت و توسعه کار میکنم، معتقدم سیاستهای کنترل موالید در ایران شاید ٣٠درصد در کاهش میزان رشد جمعیت موثر بوده است. ٧٠درصد باقیمانده به اجرای برنامههای توسعه مربوط است که در جامعه ما جواب داد و باعث کاهش رشد جمعیت شد. کشورهای دیگر مثل ژاپن، سنگاپور، کره، انگلیس، آلمان و فرانسه هم همین مسیر را طی کردهاند و آنها هم الان جمعیت سالخورده دارند.
بنابراین شاخصهای توسعه مثل بالارفتن سطح سواد، شهرنشینی و رفاه در هر کشوری که اعمال میشود، عملا خانوادهها از کمیت میروند به سمت کیفیت و تعداد فرزندانشان را کم میکنند. وقتی به ٥٠سال قبل هم نگاه میکنید، میبینید افرادی که تحصیل کرده بودند، دیرتر ازدواج میکردند و دیرتر بچهدار میشدند. در اوایل انقلاب ٤٧درصد جمعیت ما باسواد بود، درحالیکه الان بالای ٩٠درصد باسواد هستند. الان هم مردان و هم زنان تحصیلات عالیه دارند و چون تحصیلات عالیه یکی از عواملی است که باروری را کم میکند، در ایران هم میزان باروری کم شده است. اینکه بگوییم عدهای آمدهاند، توطئه کردهاند و باروری را کم کردهاند، اشتباه است. همان سیاستهای تنظیم خانواده را چه کسانی دنبال میکردند؟ فرض کنید در تمام داروخانهها وسایل پیشگیری بگذارند، اگر کسی نرود بخرد، اتفاقی نمیافتد. قبلا هم وسایل پیشگیری توزیع میشد، فقط در روستاها بهطور رایگان داده میشد. پس کاهش باروری در ایران و سوق پیداکردن جمعیت ما به سمت سالمندی یک پدیده همهگیر جهانی است، منحصر به ایران نیست که بگوییم کسی کوتاهی کرده است یا مردم همکاری نکردهاند و فریاد وامصیبتا سر بدهیم که داریم نابود میشویم. این یک تیغ دولبه است. از یک طرف توسعه باعث کاهش باروری میشود و از طرف دیگر شما به علت افزایش باروری نمیتوانید توسعه را کم کنید. یک مثال دیگر مرگومیر اطفال است. در هر کشوری که مرگومیر اطفال کمشده، باروری پایین آمده است. در کشور ما اوایل انقلاب مرگومیر عمومی ١٢ در ١٠٠٠ و مرگومیر اطفال ما در سال٥٥، ١٠٠ در ١٠٠٠ بود، الان مرگومیر اطفال ما رسیده به ١٥ در ١٠٠٠ و مسئولان به این افتخار میکنند. این خودش یکی از عوامل کاهش باروری است. در سطح کارشناسی اگر این پدیده را تفسیر کنیم، میگوییم در بسیاری از کشورهایی که در راستای توسعه حرکت کردهاند، این پدیده وقوع یافته است. در جمهوری اسلامی هم خیلی از شاخصهای توسعه مثل تحصیلات عالیه، آموزش عمومی، توسعه شهرنشینی، کاهش مرگومیر و بهبود بهداشت محقق شده است و باروری کم میشود.
اما کاهش باروری پیرشدن جمعیت را هم به دنبال دارد. بسیاری از کارشناسان میگویند این مسأله کاهش نیروی کار در آینده، افزایش هزینههای سلامت و مشکلات سازمانهای بیمهای را به دنبال خواهد داشت.
با کاهش باروری ممکن است سالمندی پیش بیاید، ولی میزان سالمندی شدت و ضعف دارد. باروری ما در دهه ٦٠ خیلی بالا بود و کاهش باروری به سرعت و در کوتاهمدت اتفاق افتاد، به همین دلیل سرعت سالخوردهشدن ما از کشورهای دیگر بیشتر است. در این زمینه ما شبیه کشور کره هستیم، یعنی برنامههای کاهش باروری را خیلی دیر شروع کردیم، ولی در زمان کوتاهی به نتیجه رسیدیم. کسانی که در دهه ٦٠ به دنیا آمدند، الان در سنین ٣٠ تا ٤٠سال هستند و در سن فعالیتاند، به این مسأله میگوییم پنجره جمعیتی که از سال ١٣٨٥ یعنی زمانی که دهه شصتیها آمدند در سن ١٥ به بالا قرار گرفتند، شروع شده است. بسیاری از کشورها مثل چین، ژاپن، سنگاپور و کره این مرحله را طیکردهاند یا در این مرحله قرار دارند. وقتی بیش از دوسوم جمعیت بین ١٥ تا ٦٤سال باشند، پنجره جمعیتی اتفاق میافتد و این مرحله معمولا ٣٥ تا ٤٠سال طول میکشد. به این مرحله فرصت جمعیتی هم میگویند، زمانی این پنجره به فرصت تبدیل میشود که آن جمعیتی که در سن فعالیت هستند، بهرهدهی اقتصادی داشته باشند. چین، ژاپن و کره از این فرصت استفاده کردند و توانستند اقتصاد خود را ببندند، باوجود اینکه جمعیتشان سالخورده شده است، الان سیاستهای افزایش باروری هم دارند. اما ما با اینکه ١٤سال است از شروع پنجره جمعیتیمان میگذرد، هنوز نتوانستهایم آن را به فرصت تبدیل کنیم و ٢٠سال دیگر هم این فرصت از دست میرود. فرصت جمعیتی طلایی ما الان است که باید از گروه فعال جوانمان استفاده کنیم. هر سیاستی هم اتخاذ کنید و باروری را هم بالا ببرید، آن افراد ٢٠سال دیگر وارد پنجره جمعیتی خواهند شد.
یعنی نگرانی ما الان باید این باشد که از این فرصت پنجره جمعیتی استفاده شود. حالا زمانی که این جمعیت فعال سالخورده شوند، چطور میتوان تبعات این سالخوردگی جمعیت را کاهش داد؟
باید ببینیم چه سیاستهایی اتخاذ کنیم که سالخوردگی سالم داشته باشیم. این مرحله سوم است، یعنی وقتی این گروهی که در پنجره جمعیتی هستند، به مرور پیر میشوند و ٣٠ سال دیگر به بالای ٦٠سال میرسند. الان جمعیت بالای ٦٠سال ما ١٠درصد است و هر سال یکدهم، دودهم زیاد میشود و تا ١٤٣٠ تقریبا ٢٥درصد یعنی یکچهارم جمعیت سالخورده خواهند شد. سالخوردهشدن جمعیت امری حتمی است، چه باروریمان را بالاببریم، چه نبریم آن گروهی که در دهه ٦٠ و قبل از آن به دنیا آمدهاند، به مرور به سالخوردگی میرسند، چنانچه الان ما ٨میلیون جمعیت سالخورده داریم. اما سالخوردگی زمانی بد است که فرد دچار ناتوانی و فقر باشد و مسکن نداشته باشد. اگر ما سیاستهای سالمندی فعال را اتخاذ و از حالا شروع کنیم، میتوانیم سالمندی سالم داشته باشیم. آنانی که الان در سن ٣٠ تا ٤٠ سالگی هستند، باید سالم باشند، بهداشت کافی داشته باشند و از آلودگی زیستمحیطی دور باشند، تأمین اجتماعی داشته باشند تا در دوره سالمندی رفاه داشته باشند و روی پای خودشان بایستند. ما اگر نگران سالمندی هستیم، یکی از سیاستها افزایش باروری است، ولی در عین حال دو سیاستگذاری دیگر وجود دارد که مغفول مانده است، یکی سیاستگذاری در مورد استفاده از پنجره جمعیتی و دوم سیاستگذاریهایی برای رسیدن به سالمندی فعال و سالم.
همانطور که گفتید سیاستی که بیشتر در ایران درباره آن صحبت میشود، همین افزایش فرزندآوری است، کشورهای مختلف هر کدام سیاستهایی را برای فرزندآوری و جلوگیری از سالخوردگی جمعیت در پیش میگیرند، بعضیها با مرخصیهای بارداری و زایمان، سیاستهای مالی و یارانه به خانوادههای دارای فرزند یا تسهیلاتی برای اشتغال زنان. فکر میکنید کدام یک از این سیاستها در جامعه ما کارایی دارد؟
اوایل سالهای دهه ٩٠ مطالعات زیادی برای تدوین سند جمعیت و تعالی خانواده داشتیم که ٨-٧ سال است در مجلس گیر کرده است. آنجا ما تمام سیاستهای کشورهای توسعهیافته را خواندیم و تعدیل کردیم که به ١٢٠ ماده تبدیل شد و در کمیسیون تلفیق به ٧٠ ماده، اما هیچکدام از آنها به مرحله اجرا نرسید. اگر هم تصویب شود، دولت میگوید بار مالی دارد. مسأله این است که کشورهای دیگر بودجههایی را برای این کار میگذارند. در عین حال اگر هر سیاستی را هم از کشور دیگری الگوبرداری کنیم، در کشور ما لزوما جواب نمیدهد. مثلا وقتی میگویند مرخصی زایمان را از ٦ ماه به ٩ ماه افزایش دهیم، در بسیاری از کشورها اثربخشی خوبی خواهد داشت، اما با در نظر گرفتن اینکه بخش زیادی از نیروی کار ما در بخش خصوصی کار میکنند، کارفرماها زیر بار نمیروند و میگویند برایمان بار مالی دارد. تأمین اجتماعی هم زیر بار نمیرود. نکته بعدی این است که فقط ١٥درصد جمعیت ما زنان شاغل هستند و آن ٨٥درصد دیگر که شاغل نیستند و فرزندی ندارند، چه سیاستی باید در موردشان انجامشود؟ در نتیجه سیاستهای ما باید چندجانبه باشد و بسته به گروههای اجتماعی و اقتصادی، سیاستهای مختلفی را اتخاذکنیم. بله، من معتقدم که یکی از راههای تعدیل ساختاری جمعیت و جلوگیری از کاهش رشد جمعیت سیاستگذاری برای افزایش باروری است، اما در چند جنبه. اول اینکه سیاستهایمان را ببریم به سمت کسانی که اصلا بچه ندارند یا سعی کنیم خانوادههای یک بچه را به دو بچه تبدیل کنیم یا روی ناباروری کار کنیم. رویکردها باید جامع باشند. بارها گفتهام با وام ازدواج، ازدواج انجام نمیشود، چون بیشتر تحصیلکردههای ما دیر ازدواج میکنند و آنها هم وامانده وام نیستند، بلکه تفکرشان این است که خودسازی داشته باشند.
اشاره به تفکر کردید، به نظر میرسد در طبقات تحصیلکرده تعداد کم بچه ارزش محسوب میشود.
بله. بحثهای فرهنگی با بخشنامه و دیکتهکردن جواب نمیدهد. ما برای حل این موضوع باید روی گروههای مرجع کار کنیم، این یک موضوع پیچیده اجتماعی و فرهنگی است. اساسا در جامعه ما دوران گذار دارد طولانی طی میشود. پایبندی عدهای به سنت بالاست و عده دیگری میخواهند به سمت زندگی مدرن بروند و افراد برای اینکه از آن شکل سنتی خودشان را خارج کنند، سعی میکنند ارتقای اجتماعی داشته باشند. اولویت افراد در گذشته ازدواج بود، الان اولویت عموم خانوادهها و افراد این است که اول تحصیل کنند، فوقلیسانس و دکترا بگیرند، شغل بهتری پیدا کنند و ازدواج اولویتهای بعدیشان است. این نتیجه تحرک اجتماعی است، به چنین جوامعی، جوامع باز گفته میشود. در جامعه کاستی، آن گروه طبقه پایین بالاترین باروری را دارند، چون میدانند که طبقه اجتماعیشان را نمیتوانند تغییر دهند.
شما به ارتباط اشتغال زنان با باروری اشاره کردید، آیا پژوهشی هست که بگوید تسهیل اشتغال زنان و حمایتهای اجتماعی از زنان شاغل میتواند باعث تمایل بیشتر به فرزندآوری شود؟
طرح مسأله کاهش باروری را من در سمیناری که سال ٨٩ مجمع تشخیص مصلحت نظام برگزار میکرد، ارایه کردم و این نکته را هم گفتم. الان دورهای نیست که بگویید چون اشتغال باعث کاهش باروری میشود، پس از اشتغال زنان جلوگیری کنیم. ما باید برای زنان امنیت شغلی ایجاد کنیم. حتی زنانی که کارنمیکنند، دغدغه فکریشان این است که بچه کمتری داشته باشند، شاید بتوانند بعدا بروند سرکار. پس حتما باید فضاهای کاری را برای زنان ایجاد کنیم. خیلی وقتها میتوانیم تسهیلاتی برای کار زنان در خانه ایجاد کنیم. مثل اتفاقی که در شبکههای اجتماعی میافتد و زنان تولیداتشان را میفروشند، اما دولت باید از آنان حمایت کند.
این اشتغالی که دربارهاش صحبت میکنید، به شکل اشتغال غیررسمی وجود دارد و زنها سهم بالایی در بازار کار غیررسمی دارند. اما بازار کار غیررسمی آن حمایتهای اجتماعی دولتها را دریافت نمیکند.
این نکته مهمی است و من هم قبلا به آن اشاره کردهام. حتما اولین اولویت و رسالت کشور باید تبدیل مشاغل غیررسمی چه در مورد زنان و مردان به مشاغل رسمی باشد و راهش این است که بیمههای تأمین اجتماعی همگانی شوند. این موضوع در افزایش باروری تأثیر خواهد داشت.
شما ابتدای صحبتهایتان اشاره کردید که رشد جمعیت باید با منابع و امکانات زیربنایی تناسب داشته باشد. الان با توجه به امکانات زیربنایی، محیطزیستی و شرایط اقتصادی ایران تشویق به فرزندآوری اتفاق مثبتی است؟
مسأله افزایش جمعیت ما نیست، ما میخواهیم از کاهش رشد جمعیت جلوگیری کنیم. زیربناهای کشور ما این پتانسیل را دارد که بتواند جمعیت کنونی را تأمین کند. ولی تنگناها و سوءمدیریتهایی در اقتصاد، مدیریت تأمین آب و توزیع کالا داریم که باعث میشود دچار مشکل شویم، نه الزاما رشد جمعیتی. من معتقدم باید سیاستهای جمعیتی همواره در کشور اجرا شود و بنابر موقعیتهای مختلف سیاستهای مقطعی خاص را اجرا کنیم. درحال حاضر سه سیاست میتوانم پیشنهاد کنم. اول افزایش باروری، دوم استفاده از پنجره جمعیتی و سوم سیاستهایی برای سالمندی سالم.
ولی بحث اساسی این است که این سیاستها اگر به صورت اغراقشده و تشویش اذهان باشد، جواب نمیدهد. دقیقا باید کار کارشناسی شود. باید جوانب مثبت و منفی ماجرا گفته شود، وقتی فقط جوانب منفی سیاستهای جمعیتی گفته شود، عدهای خوششان میآید و عدهای خوششان نمیآید و پیروی نمیکنند. درحال حاضر رشد جمعیت ما با رشد اقتصادیمان تناسب ندارد که آن را به تحریمها مربوط میدانند. ولی من معتقدم جامعه ما بحث تولید را مغفول گذاشته است. ما اگر جمعیتمان ٦٠میلیون هم بشود، باز هم این مشکلات را داریم. قطعا جمعیت بیشتر، مشکلاتش بیشتر است، ولی حلشدن مشکلات منوط به این نیست که جمعیت را کم کنیم و برای حلشدن آن حتما باید سیاستهای زیربنایی داشته باشیم.
دیدگاه تان را بنویسید