آرمان ملی- احسان انصاری:
ردصلاحیتاصلاحطلبان با واکنشهای مختلفی از سوی چهرههای سیاسی و اجتماعی کشور مواجه شده است. با این وجود آنچه بیش از ردصلاحیت اصلاحطلبان باعث تعجب همگان شده ردصلاحیت حدود یک سوم از نمایندگان مجلس دهم بوده است. در مجلس نهم حدود پنجاه نفر از نمایندگان مجلس ردصلاحیت شدند در حالی که در شرایط کنونی بیشتر نمایندگان مجلس نتوانستند از کانال شورای نگهبان عبور کنند. این در حالی است که کارشناسان سیاسی نسبت به میزان مشارکت مردم در انتخابات آینده با نگرانیها و تردیدهای بسیاری مواجه هستند. به همین دلیل و برای تحلیل و بررسی این موضوع «آرمان ملی» با مهندس سیدمحمد غرضی وزیر سابق نقت و رئیس سابق سازمان نظام مهندسی کشور گفتوگو کرده است. غرضی معتقد است: «اگر به روند ثبتنامهای انتخابات مجلس دقت کنیم متوجه میشویم که بسیاری از افراد باتجربه که در گذشته در فضای سیاسی کشور تاثیرگذار بودند در انتخابات ثبت نام نکردند. دلیل اصلی این مساله آن است که اعتبار خود را در بین مردم کمرنگ میبینند. نکته دیگر اینکه دورانی که براساس گزارشهای شخصی تصمیمگیری شود گذشته و در شرایط کنونی وضعیت جامعه به شکل دیگری است. واقعیت این است که در شرایط کنونی کسی میتواند در انتخابات به موفقیت دست پیدا کند که خودش دارای عقبه اجتماعی باشد و نه اینکه به جریانهای سیاسی وابسته باشد. امروز گروهها و جریانهای سیاسی بین نمایندگان و دستگاه حاکمیت حائل ایجاد کردهاند. به همین دلیل نیز اغلب نمایندگان دستاویز بازیهای سیاسی این گروهها شدهاند». در ادامه ماحصل این گفتوگو را میخوانید.
تحلیل شما از میزان مشارکت مردم در انتخابات آینده چیست؟
در شرایط کنونی برخی از صاحبان امتیاز و کسانی که در فضای مجازی قدرت مانور دارند عنوان میکنند که به احتمال زیاد میزان مشارکت مردم در انتخابات آینده پایین خواهد بود. صاحبان امتیاز در بین جریانهای مختلف سیاسی اعم از اصولگرا، اصلاحطلب و اعتدالگرا وجود دارند. برخی افراد به دنبال سوءاستفاده از اتفاقات رخ داده در ماههای گذشته هستند و تلاش میکنند این اتفاقات را به شکلی تفسیر کنند که میزان مشارکت مردم در انتخابات آینده را تحتتاثیر قرار بدهد. واقعیت این است که جامعه ایران زیاد با این رویکرد موافق نیست و مانند گذشته دوباره در انتخابات حضور پیدا خواهد کرد. بنده از جمله افرادی هستم که اغلب اتفاقات مهم تاریخ معاصر ایران مانند قیام سی تیر، بیست و هشتم مرداد و پانزده خرداد را به چشم دیدهام. امروز هم برق چشمان مردم نسبت به اداره کشور مانند سی تیر یا پانزده خرداد است. در شرایط کنونی مردم به دنبال این هستند که در انتخابات آینده به شکلی در صحنه حضور پیدا کنند که زبان و شمشیر دشمن تیزتر و تندرتر نشود. مردم از سر دلسوزی به قدرت در انتخابات آینده شرکت خواهند کرد. نکته قابلتامل در این زمینه آن است که گروههای سیاسی با متن جامعه در ارتباط نیستند.
چرا این اتفاق رخ داده است؟
بنده معتقدم در حدود صدهزار نفر در جریانهای مختلف سیاسی در سیستم مدیریت کشور حضور دارند که با هم بدهبستان دارند. با این وجود این بدهبستان به قاعده جامعه منتقل نمیشود. هر اتفاقی رخ میدهد در بین همین افراد است و این تصمیمات به خوبی به سطح جامعه انتقال داده نمیشود. از دهه60 تا امروز عملکرد دولتها در کشور سبب افزایش فاصله بین قاعده جامعه و ستاد رهبری جامعه ایجاد شده است. این مساله نیز هیچ ارتباطی به اشخاص و گروههای سیاسی جامعه ندارد و یک قاعده کلی است. این در حالی است که اغلب مدیرانی که سر کار میآیند پس از مدتی به جای اینکه منافع عامه مردم را در نظر بگیرند برای نزدیکان خود فرصت و موقعیت ایجاد میکنند و اغلب نزدیکان نیز پس از مدتی به نان و نوایی میرسند و ره صدساله را یکشبه طی میکنند. این در حالی است که مردم باید احساس کنند تصمیماتی که برای مدیریت کشور گرفته میشود در مرحله اول به سود آنهاست و در کیفیت زندگیشان تاثیر مثبت خواهد گذاشت. اگر غیر از این رخ بدهد مردم نسبت به تصمیمات اتخاذ شده توسط مسئولان واکنش نشان خواهند داد. نکته حائز اهمیت این است که با اتفاقاتی که در ماههای اخیر در کشور رخ داده است اعتبار برخی افراد که در گذشته دارای اعتبار زیادی بودند بین مردم از دست رفته است. در کشور دو جریان سیاسی وجود دارد که همواره در حال کشمکش با همدیگر هستند. هر کدام از این جریانهای سیاسی هر زمان که به حاکمیت نزدیک میشوند نسبت به جریان دیگر موضع برتری میگیرند و هر زمان که از حاکمیت دور میشوند موضع انتقادی نسبت به جریان دیگر دارند.
آیا ردصلاحیتهای صورت گرفته روی مشارکت مردم در انتخابات تاثیر نخواهد گذاشت؟
در سالهای اخیر دولت و مجلس دراختیار اصلاحطلبان قرار داشت. بنده نمیدانم مردم اتفاقاتی که در کشور رخ داده را در نهایت به پای کدام جریان سیاسی مینویسند. آیا اصلاحطلبان را مقصر میدانند یا اصولگرایان را؟ اگر به روند ثبتنامهای انتخابات مجلس دقت کنیم متوجه میشویم که بسیاری از افراد باتجربه که در گذشته در فضای سیاسی کشور تاثیرگذار بودند در انتخابات ثبتنام نکردند. دلیل اصلی این مساله آن است که اعتبار خود را در بین مردم کمرنگ میبینند. نکته دیگر اینکه دورانی که براساس گزارشهای شخصی تصمیمگیری شود، گذشته و در شرایط کنونی وضعیت جامعه به شکل دیگری است. واقعیت این است که در شرایط کنونی کسی میتواند در انتخابات به موفقیت دست پیدا کند که خودش دارای عقبه اجتماعی باشد و نه اینکه به جریانهای سیاسی وابسته باشد. امروز گروهها و جریانهای سیاسی بین نمایندگان و دستگاه حاکمیت حائل ایجاد کردهاند. به همین دلیل نیز اغلب نمایندگان دستاویز بازیهای سیاسی این گروهها شدهاند. تجربه چهل ساله گذشته نشان داده که گروههایی که بین حاکمیت و نمایندگان مجلس فاصله ایجاد میکنند هم خود را گرفتار میکنند و هم نمایندگان را. اگر کسی دارای عقبه اجتماعی باشد و خلافی مرتکب شود، مردم با وی برخورد کرده و دیگر به او اعتماد نمیکنند. به همین دلیل نیز اغلب نمایندگانی که در دورههای مختلف در مجلس حضور داشتهاند بعد از یک یا دو دوره دیگر تایید صلاحیت نمیشوند.
چرا جریانهای سیاسی به جای اینکه در روند حل مشکلات مردم تاثیرگذار باشند بین حاکمیت و مجلس حائل ایجاد کردهاند؟
در طول چهل سال گذشته چپ و راست به جان هم افتادهاند و به شکلهای مختلف همدیگر را تخریب میکنند و دستاوردهای یکدیگر را زیرسوال میبرند. جناحهای سیاسی سالهاست فراموش کردهاند که مردم برای این دعواهای سیاسی تره هم خرد نمیکنند. در شرایط کنونی برخی نمایندگان از مناطقی با 70یا80 هزار رای تنها با6 هزار رای وارد مجلس شدهاند. این مساله نشان میدهد که مردم از شعار و وعدههای توخالی خسته شدهاند و حاضر نیستند وقت و انرژی خود را صرف چیزی کنند که هیچ نتیجهای برای آنها به همراه نداشته باشد. نکته دیگر اینکه ما به دنبال برپایی حکومت اسلامی بودیم و به همین دلیل نیز جمهوری اسلامی را تشکیل دادیم. قرار نبود جمهوری رقابتها تشکیل بدهیم که گروههای سیاسی برای رسیدن به قدرت به هر ابزاری متوسل شوند و بسیاری از اهداف اولیه انقلاب فراموش شود. مردم مدتهاست به این نتیجه رسیدهاند که بازیها و زدوخوردهای سیاسی هیچ نتیجهای برای آنها به همراه ندارد. بنده معتقدم خطکشیها و باندبازیها باید جای خود را به تعامل و همکاری بین جریانهای سیاسی بدهد. همه جریانهای سیاسی باید این نکته را در نظر داشته باشند که منافع عوام بر منافع خواص ارجح است و کسی نمیتواند به نام مردم دعوای سیاسی در کشور راه بیندازد. حق مردم بر صاحبان قدرت ترجیح دارد. این در حالی است که برخی حق صاحبان ثروت و قدرت را بر حق مردم ترجیح میدهند که برخلاف فرمایش صریح حضرت امام(ره) و مسیر انقلاب اسلامی است. بسیاری از روسایجمهور گذشته در مبارزات انتخاباتی خود شعارها و وعدههایی را به مردم دادهاند که پس از اینکه به ریاستجمهوری رسیدهاند رویکرد دیگری در پیش گرفتهاند. به نظر من یکی از دلایل اصلی این مساله که شعارها و عملکرد روسایجمهور با هم تناقض دارد اشکالاتی است که در قانون انتخابات در ایران وجود دارد. به عنوان مثال در انتخابات مجلس یازدهم نهادهای نظارتی در حدود 90 نماینده که در مجلس حضور داشتند را برای ورود به انتخابات مجلس یازدهم رد صلاحیت کرد. این آمار نشان میدهد که مشکلات جدی در زمینه قانون انتخابات در ایران وجود دارد و متولیان باید در زمینه قانون انتخابات در ایران تجدیدنظر کنند و شرایط جدیدی را برای حضور کاندیداها در انتخابات فراهم کنند. در آبان ماه در کشور اعتراضاتی رخ داد که ناشی از افزایش نرخ بنزین بود. بدونشک اعتراض مردم به وضعیت معیشتی یک مساله سیاسی نیست و بلکه به دلیل فشارهایی است که به مردم برای گذران زندگی خود وارد میشود. هنگامی که دولت قصد دارد در شرایطی که مردم در وضعیت نابسامان اقتصادی قرار دارند قیمت بنزین را افزایش دهد چنین واکنشی از مردم بعید نیست. نکته دیگر اینکه مشکلات معیشتی مردم به صورت مستقیم به سیاستهای اقتصادی دولت آقای روحانی مربوط نمیشود؛ بلکه ریشه در سیاستگذاری اقتصادی در گذشته دارد.
مهمترین مشکلات مجلس دهم چه بود که باید در مجلس آینده ترمیم شود؟
مجلس دهم منافع مردم را فدای حمایت از دولت کرد. این در حالی بود که مجلس دهم هم از نظر کارشناسی و هم از نظر سیاسی توانایی نظارت بر دولت را نداشت و به همین دلیل باید عنوان کرد که عملکرد قابل قبولی از خود نشان نداده است. مجلس دهم فاقد قدرت تحلیل عمیق و کارشناسانه از مسائل کشور بود و بیشتر با رویکردهای سیاسی با مسائل برخورد میکرد. در طول سالیان اخیر اغلب دولتها مشکلات کشور را به دولت بعد از خود منتقل کردهاند و این وضعیت تاکنون ادامه داشته است. هیچ کدام از دولتها مشکلات ساختاری و بنیادی کشور را مورد تحلیل و بررسی قرار نداده و برای آن راهحل عمیق و علمی پیدا نکرده است. به همین دلیل آقای روحانی باید شرایطی را به وجود بیاورد که مشکلات این دولت تا آنجا که امکانپذیر است به دولت آینده منتقل نشود. این مساله هیچ ارتباطی نیز به اصلاحطلب یا اصولگرا بودن اعضای کابینه ندارد. نکته دیگر اینکه دولت نباید با مصوبههای از بالا به پایین و دستوری مشکلات را حل کند؛ بلکه رویکرد مدیریتی دولت باید به سمتی باشد که ارتباط مستقیم با بدنه میانی و پایینی جامعه داشته باشد تا بتواند به صورت عمیق مشکلات را مورد بررسی قرار بدهد. واقعیت این است که مجلس دهم به صورت کلی در راستای اهداف دولت حرکت میکرد و تا آنجا که امکان داشت از سیاستهای دولت حمایت میکرد.
نزدیک یکسوم از نمایندگان مجلس با عنوان سوءاستفاده از جایگاه خود ردصلاحیت شدهاند. دیدگاه شما در این زمینه چیست؟
«از کوزه همان تراود که در اوست». کسانی که به هر دلیل در کشور دارای مسئولیت هستند اگر به جای اینکه منافع ملی و مردم را در اولویت قرار بدهند به منافع شخصی خود بپردازند آخرت خود را به «شر» فروختهاند. همکاری و خدمت به مردم زمانی حاصل میشود که قلوب به همدیگر نزدیک باشد. از سوی دیگر همکاری باید به صورت متقابل بین همه نهادهای قدرت شکل بگیرد و هر نهادی وظایف خود را به خوبی در پیشبرد اهداف نظام سیاسی انجام بدهد. نمیتوان به اجبار سایر قوا و نهادهای دیگر را به همکاری با دولت دعوت کرد. همکاری و همراهی قوا در یک نظام سیاسی یک اصل اساسی در علم سیاست است.
دیدگاه تان را بنویسید