ارسال به دیگران پرینت

اولین کارآگاه حرفه‌ای دنیا را بشناسید

چگونه «آلن پینکرتون» برای نخستین‌ بار در قرن نوزدهم، کارآگاهی را به حرفه‌ای بین‌المللی تبدیل کرد؟

اولین کارآگاه حرفه‌ای دنیا را بشناسید

روزنامه خراسان نوشت: «بیشتر ما سابقه مطالعه داستان‌های کارآگاهی و پلیسی را داریم. خیلی از ما به دیدن فیلم‌ها و سریال‌های این ژانر هم روی خوش نشان می‌دهیم ... وقتی در قرن نوزدهم، نویسندگانی پیدا شدند که برای مردم با این ژانر داستان بنویسند و کارآگاهان زبردست خیالی را خلق کنند، به سرعت محبوبیت پیدا کردند و کارآگاهان ساخته آنها هم به شخصیت‌هایی بین‌المللی تبدیل شدند. اما شاید جالب باشد بدانید پیش از تولد شرلوک هولمز در ذهن آرتور کانن دویل، به سال ۱۸۸۷ (۱۲۶۶ خورشیدی) یا تولد هرکول پوآرو در خیال آگاتا کریستی در سال ۱۹۲۰ (۱۲۹۹ خورشیدی) کارآگاهی، با تلاش‌های یک پلیس سمج و خستگی‌ناپذیر به نام «آلن پینکرتون»، آن هم در دنیای واقعی، به حرفه‌ای کاملاً بین‌المللی تبدیل شده‌ بود. بی‌تردید «پینکرتون» نخستین کارآگاه تاریخ نیست؛ برخی «فرانسیس ویدوک» فرانسوی را نخستین کارآگاه جهان می‌دانند اما از نظر بین‌المللی بودن، باید پینکرتون را اولین بدانیم. او در سال ۱۸۵۰ (۱۲۲۹ خورشیدی)، اولین شرکت کارآگاهی خصوصی را در جهان به‌ وجود آورد؛ شرکتی که هنوز هم فعال است و با وجود تاسیس در شیکاگو ایالات متحده، امروزه و با گذشت بیش از ۱۷۰ سال، یکی از شرکت‌های تابعه مؤسسه امنیتی سوئدی «سیکیوریتاس» در استکهلم محسوب می‌شود.

از اسکاتلند تا آمریکا

آلن پینکرتون در سال ۱۸۱۵ (۱۱۹۴ خورشیدی) در منطقه «گوربالز»، جایی نزدیک به شهر گلاسکو در اسکاتلند به دنیا آمد. از همان دوران جوانی، سری پرسودا داشت؛ در جنبش ملی اسکاتلند علیه انگلیسی‌ها فعال بود و تحت‌ تعقیب قرار گرفت اما شگردهای ویژه‌اش برای مخفی‌کاری، باعث شد که انگلیسی‌ها نتوانند او را بازداشت کنند. پینکرتون در سال ۱۸۴۲ (۱۲۲۱ خورشیدی)، زمانی که ۲۷ ساله بود، از اسکاتلند مهاجرت کرد و به ایالات متحده رفت و در نزدیکی شهر شیکاگو ساکن شد. او در آمریکا هم دست از فعالیت‌های مخفی و سیاسی برنداشت و با انجمنی زیرزمینی در شیکاگو که به دنبال کسب آزادی‌های مدنی بود، همکاری می‌کرد. وی پیش از سال ۱۸۴۴ به یکی از افراد قدرتمند این انجمن زیرزمینی تبدیل شد. در همین ایام، یک اتفاق او را به وادی کارآگاهی کشاند؛ یک باند بزرگ تبهکاری به نام «پرایری» که در زمینه قاچاق و سرقت فعال بود، اموال مالکان مزارع را در منطقه «ایلینویز» به یغما می‌برد. پینکرتون با نبوغ خود، شگرد و راهکارهای سرقت را کشف کرد و عوامل باند را به پنجه پولادین عدالت سپرد؛ اقدامی موفقیت‌آمیز که اسم آلن را بر سر زبان‌ها انداخت. سال ۱۸۴۹ (۱۲۲۸ خورشیدی) او را به عنوان اولین کارآگاه شهر شیکاگو منصوب کردند و یک سال بعد، پینکرتون و دوست وکیلش، «ادوارد راکر»، به این نتیجه رسیدند که می‌توانند با استعدادهای کارآگاهی و حقوقی‌شان، اولین شرکت کارآگاه خصوصی را تأسیس کنند؛ شرکتی که تا امروز، همچنان پابرجاست. پینکرتون در جریان کار روی یکی از پرونده‌هایش، با آبراهام لینکلن آشنا شد و این آشنایی تا زمان مرگ وی در مقام رئیس‌جمهور آمریکا، به وسیله ترور، ادامه داشت. پینکرتون دست‌ کم سه بار جان لینکلن را نجات داد و پیش از اقدام تروریست‌ها دست آنها را خواند. او در فعالیت‌های امنیتی و حفاظتی رودست نداشت و به همین دلیل سیاستمداران آمریکایی به وی علاقه فراوانی داشتند.

شکارچی هفت‌تیرکش‌ها!

پینکرتون در جریان جنگ‌های داخلی آمریکا، به عنوان مسئول اطلاعات و عملیات ارتش شمالی‌ها، یعنی طرفداران لینکلن، خدمت کرد. اما کار اصلی او، پس از جنگ و در جریان فعالیت‌های کارآگاهی‌اش آغاز شد. این دوران، یعنی دهه‌های ۱۸۶۰ و ۱۸۷۰، زمانی است که باندهای تبهکاری در قالب کابوهای سرگردان و شخصیت‌های لمپنی که امروزه در فیلم‌های وسترن می‌بینیم، به شدت فعال شده بودند. پینکرتون نقش مهمی در جدال با این باندهای تبهکار داشت و به تدریج، تمام فوت و فن‌های آنها را آموخت؛ آن‌گونه که تمام شرکت‌های بزرگ سرمایه‌گذاری برای به دام انداختن دزدان شروری مانند «باند رنو» و «جسی جیمز» دست به دامن او شدند. پینکرتون به صورت «لوک‌ خوش‌شانس» درآمده‌ بود! جراید آمریکا با آب و تاب داستان تعقیب و گریزهای وی را منتشر می‌کردند؛ اقدامی که بر جذابیت شخصیت وی نزد مردم می‌افزود. او موفق شد «باند رنو»، معروف‌ترین باند تبهکاری در زمینه سرقت از قطارها را به دام بیندازد اما شکار «جسی جیمز»، راهزن شروری که در آمریکا شهرت بسیاری پیدا کرده‌ بود، حسابی پینکرتون را خسته کرد. شرکتی که شکار جیمز را به عنوان مناقصه به پینکرتون داده بود، پس از ناکامی وی در چند تعقیب و گریز، قرارداد را فسخ کرد. آلن که حاضر نبود از میدان به‌ در برود، با هزینه شخصی به دنبال جسی جیمز افتاد و عرصه را چنان بر او تنگ کرد که نام پینکرتون به کابوسی برای جیمز تبدیل شد؛ کابوسی که با مرگ این راهزن به دست یکی از دوستانش به پایان رسید.

پایان کار در اوج رونق

مرگ جیمز، باعث رونق کار پینکرتون شد. داستان‌ ماجراهای کارآگاهی او از صفحات روزنامه‌های آمریکا، به اروپا راه یافت و شاید نخستین جرقه‌ خلق شرلوک هولمز در ذهن آرتور کانن دویل را زد. مدتی بعد، با درخواست دولت اسپانیا برای همکاری پینکرتون و شرکتش در پرونده‌ای بین‌المللی که ماجرای آن در آمریکای جنوبی می‌گذشت و مداخله موفقیت‌آمیز وی، او به یک کارآگاه بین‌المللی واقعی تبدیل شد. پینکرتون در حل و فصل تعدادی پرونده جنایی و حقوقی در اروپا نقش مؤثری ایفا کرد اما این موفقیت‌های سریالی دوام پیدا نکرد. در یکی از روزهای ماه ژوئیه سال ۱۸۸۴ (مرداد ۱۲۶۳ خورشیدی)، پینکرتون در حال عبور از خیابانی در شیکاگو، به زمین خورد و درگذشت. برخی مرگ او را ناشی از ترور با سم می‌دانند. تعدادی هم معتقدند که آلن بر اثر سکته مغزی درگذشت. سه سال بعد از مرگ او، شرلوک هولمز، نابغه کارآگاهی و خیالی آرتور کانن دویل متولد شد؛ بدون این‌ که بداند پدربزرگش سه سال قبل درگذشته است!»

منبع : ايسنا
به این خبر امتیاز دهید:
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه