۵۵آنلاین :
دکتر کیهان برزگر، رئیس پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه، در گفتوگویی با روزنامه «دنیای اقتصاد»، در پاسخ به این پرسش که بهترین استراتژی برای «مدیریت و مهار آمریکای دوران دونالدترامپ» چیست تاکید کرد که «تقویت چندجانبهگرایی در سیاست خارجی در ابعاد مختلف سیاسی، امنیتی و اقتصادی، زمینه ائتلافسازی و فشار سیاسی آمریکا علیه ایران را تضعیف میکند.» این استاد روابط بینالملل دانشگاه علوم و تحقیقات، در ادامه تاکید میکند که «ایران با گسترش دیپلماسی در عرصه منطقهای و جهانی و همزمان تقویت قدرت بازدارندگی و اقتصاد ملی با هدف کاهش آسیبپذیری کشور، میتواند آمریکای دوران ترامپ را مدیریت و مهار کند.» رئیس گروه روابط بینالملل دانشگاه علوم و تحقیقات در بخش دیگری از این مصاحبه درباره آینده رابطه ایران و آمریکا نیز گفت: «به نظرم سختتر و پیچیدهتر از وضعیت فعلی میشود. البته این به معنای بروز درگیری و جنگ بین دوطرف نیست. واقعیت این است که موضوع برقراری روابط دوجانبه هنوز در بوروکراسی و ساختار قدرت دو کشور به نقطه تعادل و قانعکننده نرسیده و دوطرف همچنان به هم بی اعتماد هستند. همین وضعیت سبب میشود تا نیروهای سیاسی داخلی دو کشور همچنان بر وضعیت «تهدید متقابل» در روابط با یکدیگر تاکید کنند.» متن کامل این مصاحبه در پی میآید.
به باور شما رابطه ایران و آمریکا در زمان ریاستجمهوری دونالد ترامپ چگونه خواهد بود؟
به نظرم سخت تر و پیچیدهتر از وضعیت فعلی میشود. البته این به معنای بروز درگیری و جنگ بین دوطرف نیست. واقعیت این است که موضوع برقراری روابط دوجانبه هنوز در بوروکراسی و ساختار قدرت دو کشور به نقطه تعادل و قانعکننده نرسیده و دوطرف همچنان به هم بی اعتماد هستند. همین وضعیت سبب میشود تا نیروهای سیاسی داخلی دو کشور همچنان بر وضعیت «تهدید متقابل» در روابط با یکدیگر تاکید کنند. البته سیاست اوباما در تعامل با ایران و بهخصوص توافق هستهای چند قدم مثبت در جهت خروج از این بیاعتمادی سنتی بود.
دولت روحانی هم سعی کرد تصویر بهتری از این رابطه بدهد. اما ظاهرا دو طرف نیاز به زمان بیشتر و نتایج ملموستری دارند. چون خروج از این حس تهدید که در استراتژیهای دو طرف، مثلا در سند امنیت ملی، طی زمان نهادینه شده کار سادهای هم نیست. مساله وقتی پیچیده میشود که دوکشور جریانهای مستقل خود را در مسائل ژئوپلیتیک منطقهای مثل جنگ با داعش و حل بحرانهایی مثل سوریه و یمن دنبال میکنند و این خود به نوعی دوطرف را در وضعیت رقابت سیاسی قرار میدهد. آمدن ترامپ با ادعای تجدید عظمت آمریکا در جهان مطمئنا بر این پیچیدگی میافزاید. متاسفانه برخورد با ایران به گونهای به یک ابزار اظهار وجود و ضرورت برای آمریکا در جهان تبدیل شده که بسیاری از رقبای منطقهای ایران هم به آن دامن میزنند. اوباما با یک سیاست هوشمندانه سعی در مدیریت این جریان ضد ایران در سیاست خارجی آمریکا داشت، اما مطمئن نیستم ترامپ و تیم سیاست خارجی و امنیت ملی آن ظرفیت روشنفکری و اجرایی لازم را برای تداوم این سیاست داشته باشند.
با این حساب سرنوشت توافق هستهای (برجام) چه خواهد شد؟
ببینید دو بحث اکنون وجود دارند. یکی اینکه ترامپ برجام را پاره میکند و دیگر اینکه سعی میکند شرایط اجرای آن را سخت تر کند. بهنظرم در هر دو مورد ترامپ با محدودیتهایی روبهرو است. لغو برجام به معنای خروج از تعهد بینالمللی آمریکا است. البته ترامپ میتواند اینکار را انجام دهد، چون میتواند استدلال کند که این یک توافق سیاسی نامناسب برای منافع آمریکا و مربوط به تصمیم و اراده دولت قبلی است و الزامی ندارد که آن را اجرا کند. اما بهنظرم اینکار را انجام نمیدهد، چون بوروکراسی وزارت خارجه و سایر نهادهای دخیل آمریکا احتمالا او را قانع میکنند که این یک توافق خوب و کم هزینه برای آمریکا بوده و نقطه بازگشتی برای آن متصور نیست. اما در مورد اینکه شرایط اجرای آن را سخت کند هم به این راحتیها نیست. معنی سخت کردن چیست؟ اگر منظور بازرسیهای بیشتر مثلا از سایتهای نظامی ایران مثل پارچین است که بعید بهنظر میرسد ایران اجازه دهد، حتی بهخاطر آن اگر لازم باشد با آمریکا درگیر هم میشود. اگر منظور طرح مجدد ابعاد احتمالی نظامی است که پرونده آن در آژانس بینالمللی انرژی اتمی بسته شده است.
یا اگر منظور تحمیل بازرسیهای بیشتر آژانس است که ایران همکاری کامل را دارد. یا اینکه بخواهد تحریمهای جدید و بیشتری وضع کند که اینجا به اثرگذاری آن باید شک کرد. چون سایر امضاکنندگان برجام یعنی اروپاییها، چین و روسیه به توافق و تعهدات خود پایبند خواهند بود و هم اکنون بهخصوص چین و فرانسه وارد تجارت گسترده با ایران شدهاند. ایران هم خوب از فرصت استفاده کرده و به گونهای در این زمان محدود جایگاه اقتصادی خود را بهخصوص در حوزه افزایش صادرات نفت بهبود بخشیده، بنابراین شاید سالها طول بکشد که دوباره به وضعیت زمان تحریمها برگردد. منظورم این است که سخت کردن برجام مشروعیت و ظرفیت لازم را در سطح بینالمللی ندارد. بر این مبنا، بهنظرم بوروکراسی آمریکا ترامپ را به تدریج قانع میکند که فراتر از شعارهای انتخاباتی، یک راه معقول برای ادامه برجام پیدا کند. مثلا مجوز خزانهداری آمریکا برای فروش 106ایرباس اروپایی همین چند روز پیش خود به نوعی واکنش بوروکراسی آمریکا به مثبت بودن برجام برای منافع آمریکا است که ظاهرا با مخالفت جدی ترامپ روبهرو نشده است.
در مورد مسائل منطقهای چطور؟ به نظر شما ترامپ چه موضعی را اتخاذ خواهد کرد؟ آیا نسبت به ایران سختگیرتر خواهد شد یا اینکه دوره ریاستجمهوری او یک فرصت برای ایران است، چون ممکن است ترامپ به سیاستهای مداخلهگرایانه آمریکا پایان دهد و از این لحاظ خیلی بهتر از کلینتون است که به نزدیکی بیشتر به سعودیها و اسرائیل اعتقاد داشت.
ببینید دو نکته در اینجا وجود دارد. نخست اینکه ترامپ و تیمش فکر میکنند که برجام ایران را قدرتمندتر کرده و بنابراین آمریکا به نوعی باید آن را در جای دیگری مثلا با سختگیری در منطقه جبران کند. دوم اینکه در هر شرایطی سیاست سنتی و بوروکراتیک آمریکا در منطقه این است که از افزایش نقش و نفوذ ایران در مسائل منطقهای جلوگیری کند و بهترین سیاست را مهار ایران از طریق تقویت رقبای منطقهای ایران مثل عربستان، اسرائیل و ترکیه میداند.
بهخصوص در شرایطی که آمریکا حضور مستقیم نظامی در منطقه ندارد. بهنظرم ترامپ هم از این وضعیت پیروی خواهد کرد. البته او در مبارزات انتخاباتی گفته که از عربستان فاصله میگیرد، اما بهنظرم به این سادگی هم نیست که آمریکا از منافع تجاری-تسلیحاتی حاصل از روابط خاص با سعودیها دست بکشد. ایران و آمریکا ممکن است منافع مشترک ژئوپلیتیک در منطقه مثلا مبارزه با تروریسم و ناامنی داشته باشند، اما واقعیت این است که سالهاست که رقیب سیاسی یکدیگر برای تثبیت رویکردها و تقویت ائتلافهای سیاسی خود در منطقه هم هستند. منظورم این است که مساله فقط تهدید نظامی آمریکا نیست.
آمریکا اکنون ایران را رقیب خود در منطقه در مسائلی همچون چگونگی مبارزه با داعش، نگاه به آینده سیاسی حکومت اسد در سوریه یا تلاش برای جلوگیری از ایفای نقش ایران در یمن میداند. برای همین نگران نزدیکی روابط روسیه با ایران است، چون[این روابط] به هر حال معادلات منطقهای را به ضرر آمریکا و متحدان سنتیاش یعنی عربستان، اسرائیل و ترکیه بههم میزند، ولو اینکه روسها خودشان خواهان روابط متعادل با این کشورها هستند. یک مثال بزنم. اوباما توانست با ایران در موضوع برجام به توافق برسد، اما در مسائل منطقهای، ساختار سیاسی داخلی و بوروکراسی آمریکایی همچنان معتقد به ضرورت مهار ایران باقی مانده و دیدیم که اوباما هم در مسائل منطقهای مواضع سختی نسبت به ایران داشته است. اگر این تحلیل را بپذیریم پس باید منتظر باشیم که مواضع ترامپ در مسائل منطقهای نسبت به ایران سختتر شود و حتی برخلاف بعضی از تحلیلها بهنظرم ترامپ به رقبای منطقهای ایران بهخصوص سعودیها، ترکیه و اسرائیل نزدیک تر شده و در صورت نیاز و برای ابراز وجود، ممکن است فشار سیاسی یا نظامی بر ایران را افزایش دهد.
به مثلث روابط ایران، روسیه و آمریکا در معادلات منطقهای اشاره کردید. فکر نمیکنید که با وجود ترامپ و علاقه او به تقویت روابط با روسیه شاهد حل بحران سوریه به نفع حکومت بشار اسد و در نهایت تقویت نقش منطقهای ایران باشیم؟
اتفاقا بهنظرم مهمترین چالش ایران در بحران سوریه همین امکان حل سیاسی بحران بین ترامپ و پوتین در یک قالب دوجانبه و در سطح قدرتهای بزرگ است. مطمئنا ترامپ، به همان دلایل فشار سیاست داخلی آمریکا نسبت به ایران که قبلا اشاره کردم، ترجیح میدهد که بهطور مستقیم با ایران در صحنه مذاکرات صلح سوریه وارد نشود و بیشتر نقش ایران را از طریق روسیه متعادل و مهار کند. علاقه ترامپ به روسیه حتی میتواند رقبای منطقهای ایران در سوریه مثل عربستان و ترکیه را هم به سمت روسیه بکشاند. آوردن روسیه به صحنه جنگ سوریه از یک نگاه ژئوپلیتیک به نفع ایران بود، اما اکنون مدیریت کردن نقش روسیه در شکلدهی آینده سیاسی حکومت در سوریه بسیار مهم است. بهنظرم روسیه این پتانسیل را دارد که منافع خود را با آمریکا و ترکیه و عربستان سازگار کند. یک مثال بزنم. بعد از کودتای ترکیه همه انتظار داشتند که ترکیه به مواضع ایران در منطقه نزدیکتر شود اما آنها ترجیح دادند به روسیه نزدیکتر شوند و از این طریق سعی دارند تا منافع خود را در روابط دوجانبه آمریکا و روسیه، بهخصوص در مساله کردها، به گونهای متعادل کنند.
مطمئن باشید که روسها هم تمایل به این نزدیکی با ترکیه دارند، البته این الزاما به ضرر ایران نیست که روسیه به ترکیه یا عربستان نزدیک شود. یا فکر کنید که روسیه ایران را در سوریه تنها میگذارد که این اصلا به نفعش نیست. مساله این است که منافع ایران در سوریه و بهخصوص در آینده نظام سیاسی این کشور، بعد از انجام این همه هزینههای انسانی و سیاسی، به سادگی توسط دیگر رقبا مورد سازش قرار نگیرد. به هرحال به نظرم ایران در هیچ شرایطی نباید خود را از لحاظ سیاسی منحصر به نقش روسیه در بحران سوریه کند. چون این وضعیت احتمالا به ترامپ فرصت میدهد که نقش سیاسی ایران را تضعیف کند.
با این حساب، بهنظر شما مهمترین سیاست برای مهار سیاستهای ترامپ نسبت به ایران چیست؟
بهترین سیاست به نظرم تقویت چندجانبهگرایی در سیاست خارجی در ابعاد مختلف سیاسی، امنیتی و اقتصادی است که زمینههای ائتلافسازی و فشار سیاسی آمریکا علیه ایران را تضعیف میکند. ایران در مسائل منطقهای و مبارزه با تروریسم داعش نشان داده که بازیگری موثر، مصمم و با ظرفیت بالا است. پتانسیل اقتصادی و انسانی بالا، منابع انرژی قوی و یک دولت جاافتاده و با ثبات دارد. یک توافق هستهای هم با قدرتهای بزرگ و در قالب شورای امنیت سازمان ملل انجام داده است. اینها خود اهمیت ایران را نزد سایر قدرتها مثل کشورهای اروپایی، روسیه، چین، ژاپن، ترکیه و هند افزایش میدهند و آنها را متمایل به گسترش روابط با ایران میکنند. اکنون اروپا در موضوع هستهای خود را از سیاستهای ترامپ جدا کرده و با ظرفیت جدید، خواهان اجرای کامل برجام و گسترش همکاری منطقهای با ایران است. جنگ با داعش ایران و روسیه را از لحاظ امنیتی بههم نزدیک کرده و این وزن منطقهای ایران را افزایش داده است. سایر کشورها مثل چین و هند و ترکیه هم روابط اقتصادی و مبادلات انرژی خود با ایران را به سرعت گسترش میدهند.
تقویت روابط سیاسی، امنیتی و اقتصادی در چند جبهه، مطمئنا در نگاه آمریکا به ایران بیتاثیر نخواهد بود و قدرت ائتلافسازی برای وضع تحریمهای جدید و توجیه تهدیدات احتمالی نظامی ترامپ علیه ایران را در سطح بینالمللی با مشکل مواجه میکند. رفع تنش با عربستان سعودی هم به نفع کشور است چون سعودیها یکی از عوامل اصلی تاثیرگذار در اتخاذ سیاستهای ضدایران در آمریکا هستند. در این صورت، برای ترامپ دیگر توجیهی در ساختار قدرت و بوروکراسی آمریکا جهت افزایش فشار سیاسی یا تهدید نظامی با هدف دفاع از سعودیها و کشورهای عربی حوزه خلیجفارس در برابر به اصطلاح تهدید ایران فراهم نمیشود. به هرحال بهنظرم ایران با گسترش دیپلماسی در عرصه منطقهای و جهانی و همزمان، تقویت قدرت بازدارندگی و اقتصاد ملی با هدف کاهش آسیبپذیری کشور، میتواند آمریکای دوران ترامپ را مدیریت و مهار کند.
منبع : دنیای اقتصاد
دیدگاه تان را بنویسید