معاون امور جوانان وزارت ورزش و جوانان، همۀ سایتهای همسریابی را غیرقانونی توصیف کرده و از ارسال نامهای به دادستانی کل کشور و پلیس فتا برای برخورد با همۀ آنها خبر داده و گفته اینها به بازار مکارهای برای سودجویی، ترویج روابط خارج از شرع و ازدواج سفید بدل شدهاند و گام مؤثری برای ازدواج پایدار برنداشتهاند.
آقای تندگویان از این سایتها به عنوان بنگاههای اقتصادی که تنها به فکر سودجویی هستند یاد کرده است.
نویسندۀ این سطور نه سایت همسریابی دارد و نه حتی از سر تفنن و کنجکاوی به آنها سر زده اما به این بهانه میتوان چند نکته را با معاون محترم امور جوانان وزارت ورزش و جوانان در میان گذاشت:
1. با فرض صحت مدعای ایشان - بازار مکاره بودن همۀ این سایتها - چرا خودشان نتوانستهاند یک سایت قانونی به عنوان الگو راه بیندازند؟ قانون را مجلس وضع میکند. قانون مجلس در این باره چیست که اینها تخطی کردهاند و به خاطر آن غیر قانونی قلمداد شوند؟
2. اگر سایتی تنها با هدف ترویج ازدواج موقت راه افتاده باشد هم آیا باز میتوان از او انتظار داشت برای ازدواج «پایدار» گام بردارد؟ درحالی که «موقت»، نسبتی با پایداری ندارد.
3. گیرم همۀ این سایتها راببندند، آیا با کانالهای تلگرامی که احتمالا تارگردان آنها در خارج از کشور است و زن و مرد متقاضی را تحت شرایط و با مبالغی زیر عنوان موجه «مهریه» ساعتی به هم میرسانند نیز میتوانند همین گونه برخورد کنند؟
4. البته همین که ایشان حرفی زده جای شُکر دارد. چون خیلیها یادشان رفته بود «وزارت ورزش و جوانان» داریم و تصور عمومی این است که وزارت ورزش تنها متولی ورزش است آن هم فوتبال و البته مالکیت دو باشگاه رقیب و انتصاب یک مدیر برای یکی در هر چهار ماه یک بار!
نه این که سازمان ملی جوانان هم کار خاصی انجام میداد اما حداقل روی موضوع جوانان متمرکز بود و با ادغام آن در سازمان تربیت بدنی و تشکیل وزارت ورزش و جوانان عملا بحث جوانان در کشوری با این همه جوان به محاق رفت و تحتالشعاع ورزش آن هم ورزش قهرمانی و خاصه فوتبال قرار گرفت.
5. میدانیم که حساسیت موضوع چنان است که هر نهاد و بنیاد و رسانهای که بخواهد به بحث همسریابی و معرفی کاندیدای ازدواج بپردازد در معرض اتهام و انگ قرار میگیرد.
قبل از ظهور و فراگیری اینترنت بنیادی به نام ازدواج فعالیت میکرد و مسؤولیت آن با آقایی به نام «هزاوهای» بود که با ارادۀ قوی کار را جلو میبرد و میکوشید برای مرد و زن و بر اساس اطلاعات ثبت شده همسرهایی بیابند. نمیدانم سرنوشت آن بنیاد به کجا انجامید و آقای هزاوهای چه شد و کجاست. اما اگر زنده و تندرست باشند از تجربههای او میتوان بهره جُست. هر چند چه بسا موفقیت و کارآمدی او به خاطر فعالیت در خارج از دستگاه اداری بوده باشد.
.
6. با قبول این گزاره که سایتهای همسر یابی دنبال سودجویی و بازار مکاره و مروج روابط خارج از شرع و نه تشکیل خانوادۀ سنتی یا توجیهی برای روابط کوتاه مدت به قصد لذت و فرونشاندن آتش غرایز و نه ازدواج پایدار هستند این پرسش پیش میآید که آنها چنیناند. مخاطبان و مراجعان و کاربران که همه این گونه نیستند. آنها به کجا مراجعه کنند؟
جامعۀ ایران نه مانند قبل کاملا سنتی است که عقد دختر عمو و پسر عمو را در آسمان ببندند و جوانان، شریک زندگی را از بستگان پیدا کنند و نه محلهها مفهوم قبل را دارد که دل به دختر همسایه ببندی چرا که از ساکنان مجتمع خود هم خبر نداری و در راه پله همدیگر را میبینیم، نمی شناسیم.
در گذشته مادر سنتی عروس خود را از جلسۀ قرآن پیدا میکرد. دختری را زیر نظر میگرفت و با مادر او وارد گفت و گو میشد و میرفتند خواستگاری و پسر و دختر روی حرف مادرهاشان حرف نمیزدند و ازدواج سر میگرفت. حالا اما جدای کرونا سن شرکتکنندگان در این جلسات بالا رفته و مادر بپسندد یا موافق باشد هم بچه ها نیستند.
یا در میهمانیها آشنا میشدند منتها مذهبیها اهل میهمانیهای مختلط نیستند تا پسر دختر را ببیند و غیر مذهبیها یا کمتر مذهبیها هم در میهمانی بیشتر به فکر لذت از لحظه و همان میهمانی هستند تا تمرکز برای کشف همسر آینده و با این همه سر و صدا و نور کم و لباسهای آنچنانی کی میتواند روی شخص خاصی به قصد آینده متمرکز شود؟
بدترین نوع آشنایی البته در خیابان است چرا که هر فرد دیگر هم میتوانست در آن موقعیت قرار گیرد. بهترین نوع آشنایی البته در محیط کار است. چون به مرور با هم آشنا می شوند و یکی میتواند دیگری را مد نظر قرار دهد بیآنکه طرف مقابل بداند. محیط دانشگاه هم تقریبا همین وضعیت را دارد با این تفاوت که افراد در دانشگاه تمام خصوصیات خود را بروز نمیدهند و منِ واقعی کاملا جلوه نمیکند و تازه این دو فقره را هم محدود کردهاند.
گاه همسر از دوستی با برادر او یافت میشد و در نسلهای قبل کم سراغ نداریم که فردی به واسطۀ دوستی به خانۀ دختر داری رفت و آمد و اعتماد آنان را جلب میکند. اما این هم با خانوادههای تک فرزند کم رنگ شده و طرف اصلا خواهری ندارد که دل به او ببندد!
در خانوادههای متنفذ و صاحب امکانات سیاسی یا اقتصادی البته همسریابی دشوار نیست. چون خود جوان پیدا نمیکند. آقای «الف» پسر جوان دارد و آقای «ب» هم دختر جوان. با هم صحبت میکنند و ازدواج سر میگیرد. نه پسر آقای «الف» مخالفت میکند نه دختر آقای «ب» و نمیگویند عاشق هم نیستیم چون میدانند مخالفت یعنی از دست دادن امکاناتی که دیگران حسرت آن را دارند. اما جوانانی که خانواده هایی این گونه ندارند و یک لاقبا هستند چه کنند؟
غرض این است که شکل همسریابی تغییر کرده واز سایت یا کانالهای ارتباطی جدید گریزی نیست.
منتها تا در این باره صحبت میکنیم برخی میگویند آیا خودتان حاضرید؟ اما همه را که نباید با خودمان بسنجیم. کما این که بارها در حمایت از کنسرتهای موسیقی نوشتهام اما شخصا به انواع جدید آن علاقه ندارم. یا این که چون خودمان سیگار نمیکشیم نمی توانیم سیگار را ممنوع کنیم.
با این اوصاف میتوان پرسید:
اول: آیا وزارت ورزش و جوانان دربارۀ همسر یابی راهکار ایجابی هم دارد یا این موضوع را در حیطۀ وظایف خود نمیداند؟ اگر نمیداند چرا این طرف و آن طرف نامه مینویسد و همه را غیرقانونی میداند؟ قانونیاش چگونه است که اینها غیر قانونیاند یا هر گونه فعالیت همسریابی غیر قانونی است؟ یا چه جوری باشند قانونیاند؟
دوم: این که فعالیت این گونه سایتها از تقاضایی حکایت میکند که اگر پاسخ داده نشود زیر زمینی میشود. مثال عباس عبدی دربارۀ کفش جالب است. تصور کنید حکومت، عرضه و ارایۀ کفش را ممنوع کند. آیا مردم، پابرهنه راه میروند یا نیاز خود را از جای دیگر تأمین میکنند؟
سوم: بگذارید در اینباره نهادهای مدنی و مراکز دیگر تصمیمسازی کنند. وزارتخانهای که از عهدۀ ادارۀ باشگاههایی که با مصادره به آنها رسیده برنمیآید و هفت سال است که ادعا میکند در حال واگذاری است در امور دیگر هم دخالت نکند.
دیدگاه تان را بنویسید